علت ورود ارتش شوروی به خاک ایران بنا به اسناد رسمی: — "به منظور تامین امنیت مرزها از وجود خرابکاران آلمانیِ تحت حمایت دولت ایران، و برای جلوگیری از حملات نیروهای ایرانی علیه مرزهای ما، دولت شوروی بر اساس فصل 6 معاهده سال 1921 ایران و شوروی، که به موجب آن دولت شوروی حق اعزام نیروهای نظامی به ایران را در صورت مورد تهدید قرار گرفتن اتحاد جماهیر شوروی از سوی ایران را خواهد داشت، دولت شوروی تصمیم به اعزام نیروهای نظامی خود به خاک ایران گرفت". نیروهای
" بی شک، استالین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، در نظر داشت تا از وضعیت بوجود آمده برای ایجاد یک پایگاه اجتماعی- سیاسی، به منظور تقویت نفوذ خود در ایران و در وهله اول، منطقه آذربایجان ایران، استفاده کند.
20 روز پس از ورود ارتش شوروی از سوی آذربایجان شوروی به آذربایجان ایران، گروهی متشکل از 500 نفر، برای گسترش نفوذ شوروی از طریق تبلیغ و اشاعه فرهنگ، اقتصاد، و زندگی روزمره مردم شوروی و غیره به ایران اعزام شدند. در همین حال کرملین اصرار داشت که "نه دولت شاه و نه بریتانیا نمی توانند اتحاد جماهیر شوروی را در رابطه با دخالت در امور داخلی ایران، متهم کنند."
ساژین در ادامه می نویسد، تقسیم ایران به مناطق نفوذ بریتانیا و اتحاد شوروی، باعث بوجود آمدن ایدئولوژی رویارویی گردید. در اکتبر سال 1941، با حمایت و تلاش های ماموران اعزامی از مسکو، حزب توده ایران، تشکیل شد. حزب توده ایران، در سال 1944 دارای 25 هزار عضو بود. البته بیشترین فعالیت های حزبی و تبلیغاتی، در استان های آذربایجان متمرکز شده بود.
در اوایل سال 1944، اوضاع تغییر کرد. اتحاد جماهیر شوروی به پیروزی های بزرگی در مقابل آلمان دست یافت و اقتدار بین المللی مسکو افزایش پیدا کرد. در عین حال ایران، شاهد ظهور جنبش های ملی بود. کرملین با ارزیابی موقعیت، بار دیگر به مسئله آذربایجان بازگشت.
در 6 ژوئیه 1945 کرملین در تصمیمی سری و محرمانه، "اقدام به ایجاد جنبش های جدایی طلب در آذربایجان و دیگر مناطق شمالی ایران کرد". در سند مذکور از لزوم آغاز آماده سازیِ اعطای خودمختاری گسترده ملی در استان های آذربایجان، سخن گفته شده بود. برای هدایت این روند پیشنهاد شد تا در استان آذربایجان، "حزب دموکرات آذربایجان" تشکیل شود.
این حزب جدید پس از تاسیس بلافاصله ، خواستار دریافت وسیعترین خودمختاری سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در آذربایجان شد.
هم زمان با کمک نیروهای امنیتی شوروی و افسران حامی سیاست خودمختاری در نیروهای مسلح ایران، عملیات خلع سلاح واحدهای دولتی ارتش و ژاندارمری، و همچنین "خنثی سازی" مخالفان جنبش خودمختاری در استان های شمالی ایران، به انجام رسید. در اواسط ماه دسامبر، کل منطقه آذربایجان ایران، تحت کنترل "حزب دموکرات آذربایجان" قرار گرفت.
اما مسکو به امید حفظ نفوذ خود در شمال ایران، حتی با توسل به زور، عجله ای نداشت. بنابراین، در اوایل ماه مارس، با آماده باش نیروهای شوروی، حرکت آنها به سوی تهران آغاز شد. اما سرویس اطلاعاتی آمریکا به واشنگتن گزارش داد که "آماده سازی واحدهای ارتش شوروی برای انجام عملیات گسترده نظامی، لو رفته است". اقدام اتحاد جماهیر شوروی، نه تنها با واکنش شدید ایران بلکه سایر کشورهای غربی مواجه شد. دولت ایران در 18 مارس 1946 موضوع خروج فوری نیروهای شوروی از ایران را به شورای امنیت، تسلیم کرد.
خوشبختانه، هیچ رویارویی نظامی بین نیروهای شوروی و ایرانی، در نگرفت. مسکو کاملا به این واقعیت واقف بود که وضعیت بوجود آمده می تواند باعث بروز درگیری نظامی با ایالات متحده و بریتانیا شود. مسکو عملا، امکان فشار به ایران را از دست داد. موضع سخت کشورهای غربی، و نگرش منفی افکار عمومی در جهان، کرملین را مجبور به سازش کرد. مسکو در 24 مارس، ضمن اعلام توافق با تهران، اظهار داشت که نیروهای شوروی ظرف مدت 5 تا 6 هفته از خاک ایران خارج می شوند.
برخی از مورخان بر این باورند که اقدام شوروی در پاسخ به اولتیماتوم شفاهی ترومن، رئیس جمهور آمریکا به اتحاد جماهیر شوروی در 21 مارس بوده است. بنا به اظهارات رسانه های آمریکایی، پرزیدنت ترومن ضمن احضار آندری گرومیکو، سفیر شوروی در آمریکا به او گفت که: "اگر ارتش سرخ ظرف 48 ساعت از خاک ایران خارج نشود، ایالات متحده بر علیه شوروی، از بمب اتمی استفاده خواهد کرد."
آخرین سربازان شوروی در 9 مه 1946 از خاک ایران خارج شدند. البته وقوع این حوادث و رویدادها نشان داد که استالین در پیش بینی های خود نسبت به ایران و منطقه آذربایجان آن دچار اشتباه شده بود.
علاوه بر این، عواقب "بحران ایران" از قالب روابط ایران و شوروی بسیار فراتر رفت و می توان آن را یکی ازعوامل آغاز "جنگ سرد" نامید. بی دلیل نیست که وینستون چرچیل در بحبوحه "بحران ایران" در 5 مارس 1946 در سخنرانی تاریخی فولتون خود به نشانه های «جنگ سرد»، هشدار داد.
ساژین در خاتمه می گوید که بنابراین اشتباه استراتژیک استالین در ایران طی سال های 1945 و 1946، برای مدت زمان طولانی جهان را به یک رویارویی خطرناک فرو برد، و هزینه های گزافی را برای اتحاد جماهیر شوروی و کل بشریت به ارمغان آورد.