امروز ما در مورد قرارداد 26 فوریه 1921، روسیه شوروی و ایران، بحث می کنیم. این سند، هر چند بحث برانگیز، اما برای هر دو طرف بسیار مهم بود چرا که در زمانی به امضا رسید که جنگ داخلی در دو کشورادامه داشته، و هنوز سرنوشت تاریخی آنها روشن نبوده است. آقای ساژین، شرق شناس و کارشناس امور سیاسی در این مورد می گوید:
"در اواخر سال های 10 و اوایل سال های 20 قرن بیستم، اوضاع بین المللی و از جمله در روسیه و همچنین در ایران، به دور از صلح و آرامش بود. روسیه شوروی، پس از وقوع انقلاب بلشویکی 1917 ، عملا در انزوای دیپلماتیک مطلق قرار داشت، و درگیر یک جنگ داخلی وحشتناک و خونین بود.
ایران نیز در آستانه بروز جنگ داخلی بود. ملی گرایان و کمونیست های ایران، نهضت "جنگل" کوچک خان، و حزب "عدالت" حیدر خان، رضا خان و احمد شاه قاجار، انگلیسی ها و روس ها، سلطنت طلبان روسیه و بلشویکها، سفید ها و سرخ هایی که از روسیه فرار کرده و به ایران آمده بودند تا انقلاب کنند، — همه علیه همدیگر، در حال جنگ و درگیری بودند. پایه های سلطنت قاجار سست، و مبارزه شدیدی برای بدست آوردن قدرت و نفوذ در تهران، در حال انجام بود".
ساژین در ادامه می گوید که انگلیسی ها با پیروی از سنت های خود که "برو تا بمانی"، به تدریج نیروهای مسلح ایران را در اختیار گرفته و در نظر داشت بدون جلب توجه، رضا خان، سرهنگ بریگاد قزاق ها را به تاج و تخت برساند.
بلشویکها، با مستمسک قرار دادن انقلاب کمونیستی، و با استفاده از آشفتگی داخلی، در نظر داشتند تا از طریق صدور انقلاب، به هدف اصلی خود یعنی استقرار نظام کمونیستی در ایران (و یا حداقل استان های شمالی آن) برسند.
هم زمان رهبران روسیه شوروی، با دخالت های آشکار و نامشهود در روند سیاسی ایران، و برای تثبیت، و قانونی جلوه دادن دولت جدید بلشویکی، در ماه مه 1920، شروع به برقراری و ایجاد روابط رسمی با دولت شاه کردند. در مسکو، کمیساریای خلق امور خارجه در نوامبر سال 1920، مذاکرات خود را با سفیر ایران به منظور تهیه پیش نویس پیمان جامع ایران و شوروی آغاز کرد. این مذاکرات در تاریخ 10 دسامبر به پایان رسید.
در 26 فوریه 1921 در مسکو، قرارداد ایران و شوروی، رسما به امضا رسید. این اولین قرارداد روسیه شوروی با یک کشور از خاورزمین بود. تا این زمان شوروی، تنها موفق شده بود تا با کشورهای استونی، لیتوانی، لتونی و فنلاند قرارداد امضا کند.
در مقدمه قرارداد ایران و روسیه آمده است که: " با آرزوی اینکه ملت ایران دارای استقلال، زندگی مرفه و اداره آزادانه اموال خود باشند، دولت روسیه شوروی، کلیه توافق نامه ها و عهدنامه هایی که دولت سابق تزاری با ایران داشته که منجر به تضعیف حقوق ملت پارس گردیده، لغو و از درجه قانونــی ساقط می دارد".
در این قرارداد، دولت شوروی، امتناع خود را برای شرکت در هرگونه اقدام و موافقت هایی که "منجر به تضعیف و اخلال در حاکمیت ایران" شود را اعلام کرده بود.
این سند برای خزانه تقریبا خالی ایران از اهمیت ویژه ای برخوردار شد چرا که دولت شوروی روسیه "از هر نوع حقوق خود نسبت به قروضی که دولت تزاری به ایران دادهاست" صرف نظر کرد. جمع کل استقراض ها بدون احتساب سود بانکی، در سال 1917 به 65 و نیم میلیون روبل طلا می رسید.
دولت شوروی استفاده از راههای شوسه از انزلی به تهران و از قزوین به همدان با تمام اراضی و ابنیه و اثاثیه متعلق به راههای مذکور و همچنین خطوط راه آهن از جلفا به تبریز و از صوفیان به دریاچه ارومیه با تمام ابنیه و وسایل نقلیه و متعلقات دیگر، اسکلهها و انبارها و کشتیهای بخاری و یدک کش و کلیه وسایل نقلیه در دریاچه ارومیه با تمام متعلقات آنها ، تمام خطوط تلگرافی و تلفنی با تمام متعلقات و ابنیه و اثاثیه که در ایران توسط دولت سابق تزاری ساخته شده و نهایتا بندرانزلی با انبارها و کارخانه چراغ برق و سایر ابنیه را بلاعوض به مالکیت ایران در آورد.
مسکو به طور داوطلبانه از جزایر ایرانی آشورا ده و غیره، واقع در دریای خزر و در نزدیکی سواحل ایران، صرف نظر کرد. قرارداد کاپیتولاسیون با روسیه لغو شد. یکی از مفاد مهم پیمان سال 1921، به رسمیت شناختن دولت شوروی از حق استفاده ایران از پرچم خود در ناوگان دریای خزر بود. ایران حق ترانزیت کالا از طریق قلمروی شوروی را بدست آورد. همین حق به دولت شوروی نیز اعطا شد.
با این حال، همه موضوعات در این قرارداد باب میل طرفین نبود. دولت اتحاد جماهیر شوروی، از ترس تبدیل خاک ایران به پایگاهی برای فعالیت های ضد شوروی از طرف جنبش سفید ضد انقلابی و یا کشورهای متخاصم خارجی (در آن زمان و در وهله اول انگلستان)، اصرار به گنجاندن فصل های 5 و 6 در قرارداد بود.
در فصل 5، شوروی و ایران متعهد شدند تا از ایجاد تشکیلات و ورود سازمان ها، دستجات و یا افراد منفرد، با هدف مبارزه مسلحانه بر علیه دو کشور، ممانعت کنند.
با توجه به اینکه انگلستان تلاش داشت تا از ایران به عنوان پایگاهی در اجرای سیاستهای تهاجمی خود بر علیه اتحاد شوروی و جمهوری های متحد استفاده کند، فصل ششم به عنوان یک ماده خاص به قرارداد اضافه شد. در آن آمده است که هرگاه کشورهای ثالثی بخواهند از خاک ایران به عنوان مرکز حملات نظامی بر ضد روسیه و متحدان او استفاده کنند و اگر ایران "پس از هشدار دولت شوروی نتواند این خطر را رفع کند، دولت جمهوری شوروی روسیه حق خواهد داشت نیروهای خود را به خاک ایران وارد کرده تا برای دفاع از خود اقدامهای لازم را به عمل آورد."
این مفاد باعث گردید تا بریتانیا از سیاست های جاه طلبانه خود نسبت به ایران تعدیل کند. و در آینده، با وجود نارضایتی خود، منافع ایران را در محافل سیاسی تهران، تامین کنند.
بنابراین در زمان جنگ جهانی دوم، و در 25 اوت 1941 دقیقا مطابق با فصل 6 قرارداد سال 1921، استالین تصمیم گرفت تا نیروهای شوروی را وارد ایران کند. بر اساس دستورات فرماندهی کل قوا، ورود قوای شوروی "به منظور حفظ مرزهای شوروی در برابر خرابکاری های آلمان ها" بود.
با وجود دیدگاه های مختلف در روسیه و ایران بر سر این موضوع، نمی توان نقش مثبت ورود نیروهای شوروی و بریتانیا به ایران را انکار کرد. آخر در صورت نفوذ آلمان در ایران و تبدیل شدن او به یکی از متحدان آلمان نازی، واقعیت شکستِ اجتناب ناپذیر ایرانِ طرفدار نازی، کشتار و تخریب این کشور و در نهایت دولت بازنده جنگ، دور از اذهان نبود. ورود نیروهای متفق و پس از آن قطع روابط سیاسی با آلمان، ایران را وارد صفوف نیروهای ائتلاف ضد فاشیستی کرد و پس از جنگ، استقلال و تمامیت ارضی او حفظ گردید.
یکی دیگر از آزمون های قرارداد 1921 را می توان به رویدادهای اواخر سال های 50 و 60 میلادی قرن بیستم، مرتبط دانست. آن زمان مطابق بود با "جنگ سرد" و رویارویی هسته ای بین اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا. ایران شاهنشاهی نیز عضو پیمان بغداد، که پس از انقلاب در عراق، سنتو نام گرفت، متحد اصلی آمریکا در خاورمیانه بود.
نیکیتا خروشچف، رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی سعی داشت تا ایران را از چنگ ایالات متحده، خارج کند که موفق نشد. در 5 مارس 1959، موافقتنامه همکاری های نظامی ایران و آمریکا به امضا طرفین رسید که یکی از تعهدات مهم آن حمایت مستقیم نظامی دولت ایالات متحده از رژیم شاهنشاهی بود. مسکو از امکان ایجاد پایگاه های نظامی آمریکا، به ویژه موشکی در خاک ایران، سخت نگران بود.
این امکان، موجب خشم خروشچف شد که در یکی از سخنرانی های خود در شدیدترین لحن ممکن، شاه و بلوک سنتو را "دست نشانده" امریکا نامید. در همان زمان، رهبر اتحاد جماهیر شوروی به فصل ششم قرارداد 1921 اشاره کرد. تهران به این اشاره توجه کرد و در 15 سپتامبر 1962، یاداشتی را به دولت اتحاد جماهیر شوروی ارسال کرد که در آن عدم استقرار پایگاه های موشکی کشورهای خارجی در خاک خود را تضمین نمود.
پس از آن، روابط ایران و شوروی تقریبا بدون مشکل، و با رضایت متقابل، توسعه نسبی یافت.
ساژین در پایان می گوید که امضای توافقنامه سال 1921، گام مثبت و قابل توجهی در تاریخ روابط خارجی ایران است. به هر حال این قرارداد باعث تثبیت اوضاع سیاست داخلی ایران و در نتیجه ظهور شرایطی برای احیای یک دولت متمرکز گردید. تاریخ قرن بیستم نشان می دهد که امضای این پیمان، ایران را از مصیبت ها و جنگ های متفاوت، نجات داده است.