https://spnfa.ir/20251005/ثبات-منطقهای-تهدیدی-برای-اسرائیل-25790597.html
ثبات منطقهای، تهدیدی برای اسرائیل
ثبات منطقهای، تهدیدی برای اسرائیل
اسپوتنیک ایران
خاورمیانه طی هفتاد سال گذشته همواره در مرکز بحرانهای جهانی قرار داشته است: جنگهای عربی-اسرائیلی، انقلابهای داخلی، شورشهای فرقهای و مداخلات خارجی. اما در... 05.10.2025, اسپوتنیک ایران
2025-10-05T15:28+0330
2025-10-05T15:28+0330
2025-10-05T15:28+0330
گزارش و تحلیل
سیاسی
https://cdn1.img.spnfa.ir/img/07e9/0a/04/25764741_0:0:1280:720_1920x0_80_0_0_0615f56a949829b5d1f2f81cbcccec52.jpg
این پرسش کلیدی مطرح میشود: چرا رژیم اسرائیل، برخلاف تصور عمومی، نه به دنبال صلح پایدار بلکه در پی حفظ "بیثباتی پایدار" در محیط پیرامونی خود است؟ پاسخ را باید در تاریخچهای طولانی از دکترینهای امنیتی و ایدئولوژیهای سیاسی جستوجو کرد؛ از طرح یینون در اوایل دهه ۱۹۸۰ تا تغییر رویکرد نظامی این رژیم پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳.طرح یینون؛ ایدئولوژی تجزیه ساختاریدر سال ۱۹۸۱، اودد یینون، دیپلمات و تحلیلگر اسرائیلی، سندی منتشر کرد که به "طرح یینون" شهرت یافت. این سند یکی از نخستین تلاشهای آشکار برای صورتبندی ایدئولوژی تجزیه ساختاری خاورمیانه بود. بر اساس منطق یینون، کشورهای عربی به دلیل مرزهای تحمیلی و شکافهای قومی-مذهبی ذاتاً شکنندهاند. بنابراین راهبرد اسرائیل باید تسریع در فروپاشی این دولتها و تبدیل آنها به واحدهای کوچکتر باشد.سه محور اصلی این طرح عبارت بودند از:• عراق: تقسیم به سه کشور کردی، سنی و شیعی.• لبنان: تجزیه و فدرالیسازی بر پایه طوایف.• مصر: جداسازی سینا و احیای دولت مسیحی قبطی در شمال.طرح یینون نشان داد که اسرائیل بهجای تقویت ثبات همسایگان، بقای خود را در فروپاشی آنها میبیند. این منطق در دهه ۱۹۸۰ به سیاست عملی نیز تبدیل شد. مداخله ۱۹۸۲ اسرائیل در لبنان که به اشغال جنوب این کشور و حمایت از ارتش جنوب لبنان انجامید، نخستین نمونه بارز پیادهسازی ایده یینون بود."جدایی کامل" و پیوند با نومحافظهکاران آمریکا۱۵ سال پس از طرح یینون، گزارشی دیگر بهنام "A Clean Break" در ۱۹۹۶ منتشر شد. این سند، که توسط گروهی از استراتژیستهای آمریکایی به ریاست ریچارد پرل برای نخستوزیر وقت اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، تهیه شده بود، توصیه میکرد روند صلح با فلسطینیها متوقف و با ایران و عراق برخورد نظامی صورت گیرد.این سند به نوعی یک نقطه عطف در این مورد محسوب میشد زیرا دو مسیر را به هم متصل کرد:1. راهبرد منطقهای اسرائیل برای تجزیه و تضعیف کشورهای عربی.2. دکترین جهانی نومحافظهکاران آمریکا برای بازطراحی خاورمیانه.نتیجه این همگرایی، حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ بود که در عمل، یکی از مهمترین خواستههای استراتژیک اسرائیل را محقق کرد: فروپاشی یک دولت عربی قدرتمند و ظهور خلأ قدرت بزرگ که تا امروز ادامه دارد.از بازدارندگی تدافعی تا بازدارندگی تهاجمیتا پیش از دهه ۲۰۰۰، راهبرد غالب اسرائیل مبتنی بر بازدارندگی تدافعی بود: یعنی اتکا به توان نظامی برای پیشگیری از حملات دشمنان. اما شکستهای متعدد، از جمله ناکامی در برابر حزبالله در جنگ ۳۳ روزه ۲۰۰۶، این رویکرد را زیر سؤال برد.نقطه عطف اصلی، حملات ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بود. عملیات غیرمنتظره حماس در جنوب اسرائیل، نشان داد که حتی سامانههای دفاعی پیشرفته نیز قادر به تضمین حتمیامنیت نیستند. در نتیجه، اسرائیل دکترین خود را تغییر داد و به سمت "بازدارندگی تهاجمی" حرکت کرد.این تغییر شامل گسترش عملیاتهای یکجانبه در غزه، لبنان و سوریه، ایجاد مناطق حائل برای جلوگیری از استقرار نیروهای مقاومت در مرزها و البته نادیده گرفتن فشارهای بینالمللی و افزایش اتکا به قدرت سختمیشد.به بیان دیگر، اسرائیل مرز میان دفاع و حمله را عملاً از میان برداشت.چرا ثبات تهدید است؟از نگاه اسرائیل، ثبات همسایگان به معنای ظهور دولتهای متحد، ارتشهای قدرتمند و ائتلافهای منطقهای است. چنین نظمی میتواند به بازتعریف توازن قدرت در خاورمیانه منجر شود و جایگاه اسرائیل را به چالش بکشد. به همین دلیل، آشوب برای تلآویو نه یک تهدید، بلکه نوعی "سرمایه امنیتی" است.چندپارگی داخلی در کشورهای عربی، امکان شکلگیری ناسیونالیسم یکپارچه عربی یا محور مقاومت منسجم را کاهش میدهد. همچنین فروپاشی دولتهای مرکزی، دست اسرائیل را برای حملات پیشگیرانه باز میگذارد. این همان چیزی است که تحلیلگران آن را "پارادایم بیثباتی پایدار" در سیاست امنیتی اسرائیل مینامند.پارادوکس آشوباستراتژی آشوب اگرچه برای اسرائیل در کوتاهمدت مزایایی داشته است، اما با یک پارادوکس اساسی روبهروست. آشوب میتواند دشمنان را تضعیف کند، اما بهمرور زمان، محیطی غیرقابل پیشبینی ایجاد میکند که خود اسرائیل نیز از پیامدهای آن در امان نخواهد بود.برای اشاره به نمونههای اخیر این پارادوکس میتوان به لبنان، یمن و حتی قطر اشاره کرد. حملات مکرر اسرائیل نه تنها حزبالله را نابود نکرده، بلکه این گروه را به یکی از قدرتمندترین بازیگران غیردولتی جهان تبدیل کرده است. از سوی دیگر، تلاش برای فشار بر ایران و متحدانش، در عمل ناامنی در شاهراههای حیاتی تجارت جهانی ایجاد کرده که هزینههای سنگینی برای خود اسرائیل نیز دارد. و در آخرین نمونه، حمله هوایی به دوحه نشان داد که اسرائیل آماده است بیثباتی را به مراکز ثبات منطقهای هم صادر کند؛ اما چنین اقدامی میتواند حمایت دیپلماتیک اسرائیل را تضعیف کرده و هزینههای سیاسی آن را افزایش دهد.چشماندازبا توجه به شرایط کنونی، اسرائیل همچنان به سیاست آشوب متکی خواهد ماند، زیرا این سیاست بخشی از منطق ساختاری امنیتی آن است. اما در بلندمدت، گسترش جغرافیای بحران میتواند معادلات را علیه تلآویو تغییر دهد.از یک سو، اسرائیل برای حفظ بقای خود ناگزیر است محیطی آشفته پیرامون خود ایجاد کند. از سوی دیگر، این آشوب اکنون به مرحلهای رسیده که کنترل آن دشوار شده است. مقاومت منطقهای به رهبری ایران توانسته است بخشی از هزینههای آشوب را به خود اسرائیل بازگرداند و حتی در سطح جهانی، پروندههای حقوقی سنگینی علیه تل آویو شکل گیرد.مع الوصف، سیاست آشوب اسرائیل نه یک واکنش مقطعی، بلکه بخشی طراحیشده از دکترین امنیتی اسراییل است. از طرح یینون تا رویکردهای جدید پس از ۷اکتبر، منطق واحدی دیده میشود، جلوگیری از شکلگیری دولتهای باثبات در پیرامون اسرائیل.استراتژیای که با پارادوکسی جدی روبهروست؛ آشوبی که اسرائیل ایجاد میکند، بهویژه در شرایطی که ایران و متحدانش توانستهاند هزینههای آشوب را به خود اسرائیل برگردانند، قطعا روزی به تهدیدی بزرگتر برای خود تلآویو بدل شو
https://spnfa.ir/20250329/21531978.html
اسپوتنیک ایران
feedback.me@sputniknews.com
+74956456601
MIA „Rossiya Segodnya“
2025
دکتر مانی محرابی
https://cdn1.img.spnfa.ir/img/07e7/07/18/16976213_174:0:591:417_100x100_80_0_0_0133f246a32f69a2278530093783ec35.jpg
دکتر مانی محرابی
https://cdn1.img.spnfa.ir/img/07e7/07/18/16976213_174:0:591:417_100x100_80_0_0_0133f246a32f69a2278530093783ec35.jpg
خبرها
fa_FA
اسپوتنیک ایران
feedback.me@sputniknews.com
+74956456601
MIA „Rossiya Segodnya“
https://cdn1.img.spnfa.ir/img/07e9/0a/04/25764741_160:0:1120:720_1920x0_80_0_0_97b924cffc10c31caa4087cc39f32821.jpgاسپوتنیک ایران
feedback.me@sputniknews.com
+74956456601
MIA „Rossiya Segodnya“
دکتر مانی محرابی
https://cdn1.img.spnfa.ir/img/07e7/07/18/16976213_174:0:591:417_100x100_80_0_0_0133f246a32f69a2278530093783ec35.jpg
سیاسی
ثبات منطقهای، تهدیدی برای اسرائیل
خاورمیانه طی هفتاد سال گذشته همواره در مرکز بحرانهای جهانی قرار داشته است: جنگهای عربی-اسرائیلی، انقلابهای داخلی، شورشهای فرقهای و مداخلات خارجی. اما در میان همه بازیگران، اسرائیل بیش از هر بازیگر دیگری از این آشوب بهره برده و آن را به بخشی جداییناپذیر از استراتژی امنیتی خود بدل کرده است.
این پرسش کلیدی مطرح میشود: چرا رژیم اسرائیل، برخلاف تصور عمومی، نه به دنبال صلح پایدار بلکه در پی حفظ "بیثباتی پایدار" در محیط پیرامونی خود است؟ پاسخ را باید در تاریخچهای طولانی از دکترینهای امنیتی و ایدئولوژیهای سیاسی جستوجو کرد؛ از طرح یینون در اوایل دهه ۱۹۸۰ تا تغییر رویکرد نظامی این رژیم پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳.
طرح یینون؛ ایدئولوژی تجزیه ساختاری
در سال ۱۹۸۱، اودد یینون، دیپلمات و تحلیلگر اسرائیلی، سندی منتشر کرد که به "طرح یینون" شهرت یافت. این سند یکی از نخستین تلاشهای آشکار برای صورتبندی ایدئولوژی تجزیه ساختاری خاورمیانه بود. بر اساس منطق یینون، کشورهای عربی به دلیل مرزهای تحمیلی و شکافهای قومی-مذهبی ذاتاً شکنندهاند. بنابراین راهبرد اسرائیل باید تسریع در فروپاشی این دولتها و تبدیل آنها به واحدهای کوچکتر باشد.
سه محور اصلی این طرح عبارت بودند از:
• عراق: تقسیم به سه کشور کردی، سنی و شیعی.
• لبنان: تجزیه و فدرالیسازی بر پایه طوایف.
• مصر: جداسازی سینا و احیای دولت مسیحی قبطی در شمال.
طرح یینون نشان داد که اسرائیل بهجای تقویت ثبات همسایگان، بقای خود را در فروپاشی آنها میبیند. این منطق در دهه ۱۹۸۰ به سیاست عملی نیز تبدیل شد. مداخله ۱۹۸۲ اسرائیل در لبنان که به اشغال جنوب این کشور و حمایت از ارتش جنوب لبنان انجامید، نخستین نمونه بارز پیادهسازی ایده یینون بود.
"جدایی کامل" و پیوند با نومحافظهکاران آمریکا
۱۵ سال پس از طرح یینون، گزارشی دیگر بهنام "A Clean Break" در ۱۹۹۶ منتشر شد. این سند، که توسط گروهی از استراتژیستهای آمریکایی به ریاست ریچارد پرل برای نخستوزیر وقت اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، تهیه شده بود، توصیه میکرد روند صلح با فلسطینیها متوقف و با ایران و عراق برخورد نظامی صورت گیرد.
این سند به نوعی یک نقطه عطف در این مورد محسوب میشد زیرا دو مسیر را به هم متصل کرد:
1. راهبرد منطقهای اسرائیل برای تجزیه و تضعیف کشورهای عربی.
2. دکترین جهانی نومحافظهکاران آمریکا برای بازطراحی خاورمیانه.
نتیجه این همگرایی، حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ بود که در عمل، یکی از مهمترین خواستههای استراتژیک اسرائیل را محقق کرد: فروپاشی یک دولت عربی قدرتمند و ظهور خلأ قدرت بزرگ که تا امروز ادامه دارد.
از بازدارندگی تدافعی تا بازدارندگی تهاجمی
تا پیش از دهه ۲۰۰۰، راهبرد غالب اسرائیل مبتنی بر بازدارندگی تدافعی بود: یعنی اتکا به توان نظامی برای پیشگیری از حملات دشمنان. اما شکستهای متعدد، از جمله ناکامی در برابر حزبالله در جنگ ۳۳ روزه ۲۰۰۶، این رویکرد را زیر سؤال برد.
نقطه عطف اصلی، حملات ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بود. عملیات غیرمنتظره حماس در جنوب اسرائیل، نشان داد که حتی سامانههای دفاعی پیشرفته نیز قادر به تضمین حتمیامنیت نیستند. در نتیجه، اسرائیل دکترین خود را تغییر داد و به سمت "بازدارندگی تهاجمی" حرکت کرد.
این تغییر شامل گسترش عملیاتهای یکجانبه در غزه، لبنان و سوریه، ایجاد مناطق حائل برای جلوگیری از استقرار نیروهای مقاومت در مرزها و البته نادیده گرفتن فشارهای بینالمللی و افزایش اتکا به قدرت سختمیشد.
به بیان دیگر، اسرائیل مرز میان دفاع و حمله را عملاً از میان برداشت.
از نگاه اسرائیل، ثبات همسایگان به معنای ظهور دولتهای متحد، ارتشهای قدرتمند و ائتلافهای منطقهای است. چنین نظمی میتواند به بازتعریف توازن قدرت در خاورمیانه منجر شود و جایگاه اسرائیل را به چالش بکشد. به همین دلیل، آشوب برای تلآویو نه یک تهدید، بلکه نوعی "سرمایه امنیتی" است.
چندپارگی داخلی در کشورهای عربی، امکان شکلگیری ناسیونالیسم یکپارچه عربی یا محور مقاومت منسجم را کاهش میدهد. همچنین فروپاشی دولتهای مرکزی، دست اسرائیل را برای حملات پیشگیرانه باز میگذارد. این همان چیزی است که تحلیلگران آن را "پارادایم بیثباتی پایدار" در سیاست امنیتی اسرائیل مینامند.
استراتژی آشوب اگرچه برای اسرائیل در کوتاهمدت مزایایی داشته است، اما با یک پارادوکس اساسی روبهروست. آشوب میتواند دشمنان را تضعیف کند، اما بهمرور زمان، محیطی غیرقابل پیشبینی ایجاد میکند که خود اسرائیل نیز از پیامدهای آن در امان نخواهد بود.
برای اشاره به نمونههای اخیر این پارادوکس میتوان به لبنان، یمن و حتی قطر اشاره کرد. حملات مکرر اسرائیل نه تنها حزبالله را نابود نکرده، بلکه این گروه را به یکی از قدرتمندترین بازیگران غیردولتی جهان تبدیل کرده است. از سوی دیگر، تلاش برای فشار بر ایران و متحدانش، در عمل ناامنی در شاهراههای حیاتی تجارت جهانی ایجاد کرده که هزینههای سنگینی برای خود اسرائیل نیز دارد. و در آخرین نمونه، حمله هوایی به دوحه نشان داد که اسرائیل آماده است بیثباتی را به مراکز ثبات منطقهای هم صادر کند؛ اما چنین اقدامی میتواند حمایت دیپلماتیک اسرائیل را تضعیف کرده و هزینههای سیاسی آن را افزایش دهد.
با توجه به شرایط کنونی، اسرائیل همچنان به سیاست آشوب متکی خواهد ماند، زیرا این سیاست بخشی از منطق ساختاری امنیتی آن است. اما در بلندمدت، گسترش جغرافیای بحران میتواند معادلات را علیه تلآویو تغییر دهد.
از یک سو، اسرائیل برای حفظ بقای خود ناگزیر است محیطی آشفته پیرامون خود ایجاد کند. از سوی دیگر، این آشوب اکنون به مرحلهای رسیده که کنترل آن دشوار شده است. مقاومت منطقهای به رهبری ایران توانسته است بخشی از هزینههای آشوب را به خود اسرائیل بازگرداند و حتی در سطح جهانی، پروندههای حقوقی سنگینی علیه تل آویو شکل گیرد.
مع الوصف، سیاست آشوب اسرائیل نه یک واکنش مقطعی، بلکه بخشی طراحیشده از دکترین امنیتی اسراییل است. از طرح یینون تا رویکردهای جدید پس از ۷اکتبر، منطق واحدی دیده میشود، جلوگیری از شکلگیری دولتهای باثبات در پیرامون اسرائیل.
استراتژیای که با پارادوکسی جدی روبهروست؛ آشوبی که اسرائیل ایجاد میکند، بهویژه در شرایطی که ایران و متحدانش توانستهاند هزینههای آشوب را به خود اسرائیل برگردانند، قطعا روزی به تهدیدی بزرگتر برای خود تلآویو بدل شو