— به برقراری رابطه با آمریکا خوش بین هستید و آن را امکانپذیر می دانید؟
— آیا برقراری رابطه با آمریکا تامین کننده منافع ایران خواهد بود؟
— آیا برقراری را بطه با ایران مسبب افزایش بیشتر قدرت ایران می گردد و یا برعکس برخی اقدامات ایران را محدود می کند؟
ارسلان- فارغ التحصیل رشته مهندسی کشاورزی
1- برقراری رابطه دیپلماسی با ایالات متحده به خوشبینی و بدبینی ما نیست. احتمالا در آینده نزدیک این اتفاق نخواهد افتاد. تیم آقای روحانی رئیس جمهور و آقای رفسنجانی گرایشات غربگرایانه و تا حدودی ضد روسی دارند و به همین دلیل هم خطر بالقوه ای برای منافع استراتژیک روسیه می توانند باشند.
اگر تیم غرب گرای آقای روحانی و آقای رفسنجانی بتوانند قدرت را بعد از درگذشت آقای خامنه ای در دست بگیرند این اتفاق خواهد افتاد و سفارتخانه ها دائر میشوند اما اگر بعد از درگذشت رهبر فعلی ایران فردی مثل ایشان مثلا آقای شاهرودی رهبر ایران شود این اتفاق نخواهد افتاد. خوشبختانه فعلا این اتفاق نخواهد افتاد و رابطه با ایالات متحده برقرار نخواهد شد.
در زمان حکومت سلسله قاجار مقرر شد فرانسوی ها برای ایران در زمان ناپلئون بناپارت کارخانه توپ سازی بسازند، اما با بد عهدی فرانسه تا امروز این کارخانه ساخته نشده است و یا دولت هندوستان بعد از 4 سال قرارداد جنگنده «رافال» موفق نشده است تولید تحت امتیاز رافال را از فرانسه دریافت کند و به خرید 36 فروند رضایت دادند، در صورتی که اگر در سال 2011 جنگنده فوق مدرن میگ 35 را انتخاب کرده بودند همانند جنگنده سوخو 30 ام کی آی می توانستند تولید تحت امتیاز آن را دریافت کنند. غرب انتقال تکنولوژی را به هر کشوری انجام نخواهد داد و متاسفانه هنوز تجربه برای بسیاری از کشورها نشده است.
3- هم محدود می کند و هم افزایش می دهد. محدودیت ها شامل گسترش فرهنگ غرب در ایران، فاسد کردن مردم ایران، رواج مصرف گرایی، دور شدن از فرهنگ ایرانی، کاهش تولید علم، دور شدن از متحدان شرقی و رواج سکولاریسم، اختلاف بین مردم ایران و بیشتر شدن دشمنی کشورهای منطقه جنوب غرب آسیا، کاهش و یا توقف درگیری با رژیم صهیونیستی، ورود مواد غذایی آمریکایی و به مرور زمان بیمار شدن مردم ایران که داروی درمان هم از ایالات متخدده و غرب باید تامین شود، ورود راحت و تقریبا بی دردسر جاسوسان سی آی ای به کشور و خطر ضربات اساسی به امنیت کشور ایران است.
عبدالکریم فیروزکلائی- مدرس دانشگاه
1- خوش بینی یا بدبینی به روابط با کشورها برای هر شخصی یا ملتی، ریشه در تاریخ روابط بین¬الملل و سیاست های کنونی کشورها دارد. من به عنوان یک ایرانی و قبل از هر چیز یک انسان، چطور میتوانم کودتای آمریکایی و انگلیسی 28 مرداد و ساقط کردن دولت مردمی و محبوب دکتر مصدق رو فراموش کنم. چطور می توانم حمله اتمی آمریکا به ژاپن و کشتار بسیاری از انسان های بی گناه را از یاد ببرم. ما فقط اخبار مربوط به کشتار و آورارگی مردم عراق، افغانستان، ویتنام و دیگر کشورها توسط نظامیان آمریکایی و کشتار مردم یمن با حمایت ایالات متحده را میشنویم، اما زندگی تاریک این مردم برای ما غیر قابل درک است. جنایاتی که گروه های تروریستی تحت حمایت آمریکایی ها در عراق و سوریه انجام میدهند فراموش نشدنی است. بنابر این تا زمانی که چنین نظام سیاسی در آمریکا با رفتارهای غیر سازنده، مداخله جویانه و جنگ طلبانه در سیاست خارجی این کشور حاکم است، به رابطه با آمریکا خوش بین نیستم و تا زمانی که یک دگرگونی بنیادین در نظام سیاسی آمریکا رخ ندهد، رابطه امکان پذیر نیست.
2- در صورت تغییر نظام سیاسی آمریکا، روابط با آمریکا برای ایران و آمریکا منافع خواهد داشت. برای مثال: انتقال برخی از تکنولوژی ها از آمریکا تقریباً یک سوم ارزانتر نسبت به کشورهای دیگر تمام می شود. همینطور ایرانی ها یا دیگر ملل جهان با مردم آمریکا مخالفتی ندارند و مشکل اصلی سیاست های دولت آمریکا است. بنابراین رابطه دو ملت هم می تواند به نفع دو ملت تمام شود.
3- بسیاری از کشور ها همچون کلمبیا، عربستان، فیلیپین، مصر، اردن و کشورهایی از این قبیل، علاوه بر رابطه، متحد آمریکا یا تحت سلطه آمریکایی ها هستند.آیا توسعه یافته و صنعتی هستند؟پیشرفت ایران وابسته به رابطه و یا عدم رابطه با ایالات متحده نیست و بیشتر باید با سیاست ها و برنامه ریزی درست دولتمردان و نخبگان سیاسی ایران و تعامل با کشورهای دنیا انجام شود. لذا در ورای تغییر نظام سیاسی آمریکا، رابطه ایران با آمریکا در کنار اتحاد استراتژیک با چین، همگرایی با روسیه و افزایش همکاری ها با اتحادیه اروپا، زمینه تبدیل ایران به عنوان هژمون مسلط خاورمیانه در آینده ای نه چندان دور را فراهم می کند.
در کل، برجام روز های روشنی را برای ایران در آینده ای نزدیک رقم میزند و روند پیشرفت و افزایش قدرت ایران را تسریع می کند.اما برجام ابتدای راه است و باید برای رسیدن به روزهای خوب و پیشرفت ایران قدرتند تلاش کنیم.
وحید شرفی- لیسانس مهندسی عمران ایران
1- تجربه تاریخی و حال نشان داده است غرب و بخصوص آمریکا همیشه سیاست های دشمنی خود را علیه سایر کشور ها به بهانه های مختلف ادامه می دهند.
3- آمریکا اگر تحریم های ایران را برداشت اهداف دیگری را نیز در سر دارد.منافع ایران و هر کشور دیگری در چار چوب یک اقتصاد دانش بنیان که در آن نوآوری در زمینه های ماشین سازی، نرم افزار ها و سخت افزار های کا مپیوتری، قطعات الکترو نیکی، داروسازی و پزشکی، هوا فضا وهسته ایی و تعامل با همه جهان بدست می آید.
حمیدجمشیدنسب
1- نوع نگرش آمریکا به کشورهای در حال توسعه و جهان سوم بگونه ای است که فقط به منافع اقتصادی وسیاسی و استفاده ابزاری و استعماری می نگرند و روابط با ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. آمریکا خواهان نفوذ در سیستم حاکمیتی ایران در جهت بهره برداری از موقعیت استراتژیک و انرژی ایران است.
2- با توجه به سابقه تاریخی آمریکا در ایران و خاطرات بد و تلخ ایرانیان نسبت به دخالتهای آمریکا در مسائل داخلی ایران، هیچگونه نقطه روشن و مثبتی در ایجاد روابط با آمریکا وجود ندارد. هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در در آمریکا اهداف مشترکی در مقابل ایران دارند و ایجاد روابط بین ایران و آمریکا منافعی برای ایران نخواهد داشت.
3- دیدگاه استعماری و امپریالیستی دولتمردان آمریکا همواره باعث تضعیف جایگاه سیاسی و اقتصادی ایران در منطقه و جهان خواهد شد.
فرشاد گلزاری: خبرنگار حوزه بینالملل
1- آنچه که باید در خصوص برقراری رابطه با آمریکا مد نظر داشت این است که در وهله اول موضوع پروندة هستهای ایران از حیث ماهوی و شکلی یکی از اهدافی است که دموکراتهای حاکم بر کاخ سفید در کنار مسائلی مانند برقراری رابطه با کوبا و همچنین صلح فلسطین در فهرست اهداف طرحریزی شده خود در عرصه سیاست خارجی ایالات متحده قرار دادند و عملی شدن و به نتیجه رسیدن آن به نوعی یک "میراث بزرگ" برای لیبرالهای آمریکا قلمداد میشود. لذا در اینکه آیا باید به رابطه میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا خوشبین و یا بدبین باشیم؛ مسالهای است که به ایدئولوژی مفسران و پاسخ دهندگان بستگی دارد.
2- بیشک برقراری رابطه مجدد با آمریکا و یا گفتوگوهای میان تهران- واشنگتن در این برهه از زمان بر سر مسائل پرونده هستهای خواهد بود. به گونهای که طرف آمریکایی بعلاوه کشورهای حاضر در 1+5 سعی داشتند تا با ایجاد انشعاب در مذاکرات مساله موشکی ایران را هم در این پرونده جای دهند که با هوشیاری تیم مذاکره کننده ایران این موضوع محقق نشد و این یعنی فشار حداکثری دیپلماتیک به طرف مقابل(ایران) که از سوی غربیها بروز و ظهور کرد.
3- پس از رسیدن به توافق، هم سنگاندازیهایی از سوی قوه مقننه ایالات متحده (کنگره) و خصوصاً از ناحیه محافظهکاران دیده شد که البته باید این موضوع را در پروژه شطرنج سیاسی و یا ساختار سیاسی آمریکا دانست که بالاخره باتوجه به در پیش رو بودن انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 آمریکا چنین مسائلی طبیعی به نظر میرسد. اما اینکه آیا رسیدن به رابطه آمریکا و ایران امکانپذیر است یا خیر؛ باید نگاهی به برقراری مجدد رابطه هاوانا-واشنگتن انداخت. به گونهای که پس از نیم قرن بالاخره پرچم دو کشور در پایتخت یکدیگر به اهتزاز درآمد و تنها معنی که از آن استنباط میشود این است که منافع آمریکا در آمریکای جنوبی تغییر کرده و البته کوبا هم نیازمند این تغییر منافع بود. لذا در پرونده ایران هم تقریباً در چنین وضعیتی قرار داشت و دارد. بنابراین باید گفت که در نظر گرفت منافع طرفین در برقراری رابطه باید مد نظر قرار داده شود که در آنسوی این موضوع باید توجه کرد که در عرصه روابط و سیاست بینالملل نمیتوان منافع هر دولت-ملت را نادیده گرفت و باید دانست که این منافع به فراخور زمان و مکان متغیر است.
نکته نهایی ارزیابی بحث محدود شدن یا محدود نشدن ایران در برقراری رابطه با ایالات متحده خواهد بود که در تشریح این موضوع باید مثلثی متشکل از 3ضلع سیاسی،اقتصادی و امنیتی را در نظر گرفت. بدون شک لازمه توسعه اقتصادی را تا حدودی میتوان به توسعه سیاسی نسبت داد. در طول 12 سالی که پرونده هستهای ایران در حال پیگیری بود شاهد بودیم که انواع و اقسام فشارهای سیاسی و در امتداد آن بلوکه شدن داراییهای ایران در مدلها و به دلایل مختلف نمایان شد. اما شاهد بودیم که با تعهد طرفیت مقادیر زیادی از این داراییها آزاد شد که این موضوع بحث توسعه روابط سیاسی را در گام اول نمایان میکند که میتوان به رفتوآمدهای مقامات کشورهای دیگر به ایران و همچنین سفر مقامات ایران به سایر کشورهای به خصوص کشورهای قاره سبز اشره نمود که اخیراً هم سفر دکتر روحانی به ایتالیا و پس از آن به فرانسه و همچنین سفر مهم "شی جین پینگ" رئیس جمهور چین را میتوان مثال زد که از حیث شکلی میتوان بر این ادعا تکیه زد که امضاء توافقنامه تا جایی توانست کریدور مسدود شده میان ایران و سایر کشورهای دنیا را آزاد کند. لذا همانطور که پیشتر بدان اشاره شد لازمه توسعه اقتصادی؛ توسعه سیاسی و شکستن سدهای پیشرو است که البته این موضوع نباید ایران را به قبرستان محصولات کشورهای خارجی در تمامی حوزه تبدیل کند که اگر این مدل بدون برنامهریزی پیگیری شود حتماً به بدنه اقتصادی کشور و توان بومی ایران ضربه خواهد زد که اولین ضربه آنرا کارگران و اقشار کم درآمد خواهند خورد.
مساله مهمتر از محور اقتصادی و سیاسی که به عنوان ضلع سوم مثلث مذکور باید در راستای حصول توافق و رابطه با آمریکا در نظر گرفت «عنصر امنیت» است. در تمامی جوامع و خصوصاً در بحث جهانی شدن که از دهه 1960مطرح و از اواسط دهه 1980 شیوع چشمگیری داشته است؛ مساله امنیت اعم از امنیت نرم و امنیت سخت، به عنوان یکی از محورهای اصلی در دنیا ایفاء نقش کرده است که رابطه میان بازیگران، سطح این موضوع را مشخص میکند.
در خصوص برقراری رابطه با آمریکا بدون شک تصمیم گیران پشت پرده که ساختار سیاسی ایالات متحده را طرحریزی میکنند یا وابستگی عمیق به تل آویو دارند یا خودشان ریشه در کارتلها و لابیهای اسرائیلی دارند که همین موضوع موجب شد تا سطوح مختلف شاهد دخالتهای متفاوت اسرائیلیها در پرونده توافق هستهای ایران باشیم. چراکه نگرانی برخواسته از "توهم تهدید" که به درازای عمر رژیم صهیونیستی در تمامی دنیا وجود داشته و خواهد داشت؛ این پیام را مخابره میکند که همسایههای اسرائیل به دلیل ادامه بقاء حاکمین و شهروندان تلآویو در منطقه؛ باید روز به روز تضعیف شوند و همین موضوع بود که باعث شد مساله موشکی ایران در خلال مذاکرات از سوی طرفیت غربی و اروپایی مطرح شود.
به هر جهت بحث نظامی و موشکی ایران که به نوعی تضمین کننده حیات و امنیت مردمان سرزمین پارس است؛ نباید با هر پارامتر یا بند و تبصره در توافقنامه معامله شود. رابطه با آمریکا تا حدود زیادی باید لایهبرداری شود که این موضوع میتواند علت و قوام نیت رابطه را مشخص میکند. رد و بدل شدن نظرات و برنامههای آینده میان کاندیداهای انتخاباتی در دو اردوگاه جمهوریخواهان و دموکراتها در مناظرات اخیر؛ علاوه بر اینکه مشیء حزبی آنها را نمایان میکند تا حدودی زیادی هم نیت آنها پس از به روی کارآمدنشان در کاخ سفید را نشان خواهد داد که این موضوع بدون تردید علاوه بر بهم زدن اعتماد میان طرفین و ایجاد فضای بدبینی موجب میشود تا اقدامات طرف ایرانی هم حالت تدافعی به خود بگیرد و همیمن موضوع، لزوم وجود امنیت پایدار در ایران را با توجه به شرایط منطقه گوشزد میکند.
بنابراین به نظر میرسد که افزایش روابط تهران با واشنگتن در محور امنیتی و نظامی زنگ خطرهای محسوسی را به گوش ما خواهد رساند که البته دکترین نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران با توجه به چند لایه بودن و حتی دارا بودن پارامترهای کمکی متفاوت که شاید در اکثر کشورهای دنیا وجود نداشته باشد، به جهت بومی بودن تا حدود زیادی قدرت بازدارندگی را نمایان کند. به هر جهت برقراری رابطه با «یک کشور هژمون» خطراتی را از حیث امنیتی و نظامی در بر خواهد داشت که باید کشور مقابل نسبت به آن هوشیار بوده و حتی پلانها و طرحهای متفاوت دیگری را طراحی کرده که در صورت بروز مشکل از آنها رونمایی کند.
پاسخ ابراهیم شیری
1- ایالات متحده آمریکا بمثابه یک امپراطوری بی مانند در تاریخ جهان با ایجاد حدود هزار و سیصد پایگاه نظامی در ١۵٠ کشور و تقسیم بندی جهان بین مراکز فرماندهی نظامی خود، آن کشوری نیست که بتوان از آن انتظار برقراری روابط برابر حقوق داشت. اصولا خود آمریکا نیز بدنبال برقراری چنین رابطه ای نه تنها با ایران، حتی با هیچ کشور دیگر نیست و به آن باور هم ندارد.
اساسا هدف برده داران و فئودالهای اروپائی از اشغال سرزمینهای سرخپوستان و تشکیل امپراطوری بزرگ آمریکا در آنسوی اقیانوسها، ایجاد یک قدرت هژمونیک بر تمامی جهان و تلاش برای ابدی ساختن تدریجی تسلط «آقایان» بر آن بود که پس از جنگ جهانی دوم در بخش بزرگی از جهان تحقق یافت و با نابودی اتحاد شوروی بعنوان یگانه رقیب و مانع آن در دهه نود قرن بیستم و متعاقب آن، تشکیل جهان تک قطبی، تقریبا صورت عملی بخود گرفت. صرفنظر از اینکه این برنامه «آقایان جهان» با ظهور قدرتهای سیاسی، اقتصادی، نظامی جدید مانند روسیه، چین، گروه کشورهای بریکس، سازمان همکاری شانگهای و غیره عقیم ماند و چشمه نیات نامقدس «آقایان جهان» در حال خشک شدن است. اما امپراطوری آمریکا همچنان بر حفظ موقعیت جهانی برتر خود و برقراری روابط و مناسبات نواستعماری تابع و متغیر با کشورها لجوجانه پافشاری می کند، خوشبینی به برقراری رابطه برابر حقوق و متعارف با آمریکا، نوع آشکار توهم است. بی تردید در ایران نیز مانند همه کشورهای جهان نیروهایی هستند که ضمن آگاهی کامل به اهداف ناپاک آمریکا، خاک در چشم توده های مردم می پاشند و در جهت برقراری روابط «برابر» با آمریکا سعی می کنند، اما تحقق عملی آن در شرایط کنونی آرایش نیروهای سیاسی ایران و در متن رشد روزافزون روحیه ضد امپراطوری در سراسر جهان ممکن نیست.
3- فلسفه وجودی امپراطوری آمریکا بطور کلی بر شالوده تجزیه، تقسیم و تعضیف کشورها و ترسیم مجدد و مجدد مرزهای سیاسی و جغرافیائی جهان استوار است نه تقویت و تحکیم قدرت کشورها. تمامی برنامه و طرحهای راهبردی آن نیز همواره بر این اساس تهیه و تنظیم گردیده و می گردد. تجزیه اتحاد شوروی، یوگسلاوی، اتیوپی، سودان… و طرح «خاورمیانه بزرگ» آمریکا گواه روشن این مدعا هستند. بنا براین، تصور افزایش بیشتر قدرت ایران در برقراری رابطه با آمریکا نمی¬تواند از حد یک خیال پردازی فراتر برود. کما اینکه وجود رابطه نزدیک با آمریکا نه تنها تاکنون باعث افزایش قدرت هیچ کشوری، از جمله ایران نگردیده، بلکه، برعکس، در اثر تعهدات کشورها در مقابل تأمین منافع امپراطوری، موجب بروز محدودیتهای گسترده ای نیز برای خود کشورها شده است.
بی تردید، پیروان آن تفکری که به توهم خوش بینی و تأمین منافع و افزایش قدرت ایران در برقراری رابطه با آمریکا دامن می زنند، در واقعیت امر، اول- منافع شخصی یا خانوادگی- گروهی را مد نظر دارند نه منافع ملی کشور را؛ دوم- تسلیم طلبانی هستند که در اثر هراس افکنی های مداوم امپراطوری آمریکا چه در مقیاس کشورها و چه در مقیاس جهانی، قدرت نظامی و مالی جهانی آن را خلل ناپذیر، سلطه و هژمونی آن را مقدس و محترم می شمارند.