https://spnfa.ir/20251217/امنیتیسازی-مهاجرت-از-یازده-سپتامبر-تا-ابزار-قدرت-27018015.html
امنیتیسازی مهاجرت، از یازده سپتامبر تا ابزار قدرت
امنیتیسازی مهاجرت، از یازده سپتامبر تا ابزار قدرت
اسپوتنیک ایران
در دو دهه گذشته، یکی از آرام اما پیوستهترین تغییرات در سیاست بینالملل، تبدیل "مهاجرت" از یک موضوع اجتماعی و اقتصادی به یک مسئله امنیتی بوده است؛ تغییری که... 17.12.2025, اسپوتنیک ایران
2025-12-17T10:28+0330
2025-12-17T10:28+0330
2025-12-17T10:28+0330
گزارش و تحلیل
https://cdn1.img.spnfa.ir/img/07e5/09/07/8253257_0:796:1600:1696_1920x0_80_0_0_4b23614a9f342a275506f7579fd95132.jpg
بحث، دیگر صرفاً این نیست که چه کسی وارد میشود؛ مسئله این است که "مرز" چگونه به ابزار قدرت، چانهزنی و فشار تبدیل شده است. درک این روند بدون مرور سه مقطع کلیدی ممکن نیست: 11 سپتامبر، 2016 و موج کنترلهای دهه 2020.یازده سپتامبر: آغاز پیوند میان امنیت ملی و مهاجرتحادثه 11 سپتامبر نقطهای بود که در آن مهاجرت، دستکم در آمریکا از یک پرونده اداری به یک متغیر امنیت ملی بدل شد. قوانین تازه، ساختارهای جدید و منطق امنیتیای که تا پیش از آن بیشتر در عملیاتهای ضدتروریسم دیده میشد، ناگهان بر فرآیندهای ورود، ویزا، بررسی سوابق و زندگی روزمره مهاجران سایه انداخت.در همان زمان، اروپا نیز هرچند با سرعتی متفاوت شاهد شکلگیری ادبیات تازهای بود که مهاجرت را در پیوند با تهدیدات فراملی، رادیکالیسم و بیثباتی مناطق پیرامونی تحلیل میکرد. این تغییر لزوماً به معنای پذیرش یک روایت واحد جهانی نبود، اما موجب شد دولتها در هر دو سوی آتلانتیک به سمت ابزارهایی حرکت کنند که توان ممانعت از ورود را بیش از جذابیتهای اقتصادی مهاجرت برجسته میکرد.پیامد اصلی این دوره، شکلگیری یک پارادایم جدید بود: مهاجرت دیگر یک متغیر اقتصادی نیست که عرضه و تقاضا تعیینش کند؛ بلکه عنصری است در سبد تهدیداتی که باید توسط دولت مدیریت شود.2016: امنیتیسازی بهعنوان پروژه سیاسیمقطع دوم، با آغاز ریاست جمهوری دونالد ترامپ در 2016 رقم خورد. اگر 11 سپتامبر پای امنیت ملی را به سیاست مهاجرتی باز کرد، ترامپ این حوزه را به محور اصلی روایت سیاسی تبدیل نمود. دیوار، ممنوعیت سفر، فشار تعرفهای بر مکزیک و برجستهسازی تهدید مهاجران غیرقانونی، تنها مجموعهای از سیاستها نبودند، بلکه بخشی از یک چارچوب هویتی و قطبیکننده بودند که مرز را به نشانهای نمادین تبدیل میکرد.نکته مهم این است که این دوره صرفاً محصول تفکرات و اقدامات یک فرد نبود. در اروپای مرکزی، احزاب راستگرای تازهنفس از بحران مهاجرت 2015 بهره گرفتند و مفهوم بازپسگیری کنترل را به شعار محوری بدل کردند و در بریتانیا نیز، وعده کنترل مرزها یکی از پایههای خروج از اتحادیه اروپا شد. در واقع، آنچه در آمریکا رخ داد، همزمان با روندی بود که از بوداپست تا لندن جریان داشت: گسترش زبان سیاسیای که مهاجرت را بر مدار تهدید صورتبندی میکرد.در این چارچوب، دولتها بهجای پرداختن به علل مهاجرت، بر نمایش کنترل تمرکز کردند؛ سیاستهایی که بیش از آنکه ساختارهای مهاجرت را تغییر دهد، بر نمایش اقتدار دولتها استوار بود. این انتخاب خود حاوی نوعی پیام سیاسی بود: امنیت، بر همکاری و مدیریت بلندمدت غلبه یافته است.دهه 2020: فشار فرامرزی و الگوی جدید حکمرانیسومین جهش در دهه 2020 رخ داد؛ زمانی که هم در آمریکا و هم در اروپا، کنترل مهاجرت از سطح اختلافات حزبی فراتر رفت و به مسئلهای ساختاری تبدیل شد. آمارها نشان میدهد ورود مهاجران بیمدرک به مرز جنوبی آمریکا از 2021 تا 2023 چند بار رکوردشکنی کرد. در اروپا نیز شمار درخواستهای پناهندگی در 2023و 2024به بالاترین سطح از زمان بحران 2015 رسید.اما اهمیت این دوره در سطح سیاستی نیست؛ بلکه در تغییر الگوی حکمرانی است. دولتها اکنون از سه ابزار به صورت همزمان استفاده میکنند:۱. کنترل سخت در مرزها: استقرار بیشتر نیروهای مرزبانی، استفاده گستردهتر از فناوریهای نظارتی و محدود کردن مسیرهای ورود.۲. کنترل از راه دور: همکاری با دولتهای مبدأ و مسیر برای جلوگیری از حرکت مهاجران. نمونه روشن آن، توافقهای اروپا با تونس و ترکیه و نیز فشارهای آمریکا بر مکزیک است.۳. چارچوبسازی گفتمانی: برجسته کردن پیامهایی که مهاجرت را مسئلهای فوری معرفی میکند.در آمریکا، حتی در دوره بایدن که انتظار میرفت سیاست مهاجرتی نرمتر شود، فشار برای کنترل مرز جنوبی افزایش یافت. در اروپا نیز ائتلافهای راستگرا قدرت بیشتری یافتند و اصلاحات جدید در رژیم پناهندگی، مسیرهای ورود را بیش از پیش محدود کرد.این روندها نشان میدهد که امنیتیسازی مهاجرت در دهه 2020 دیگر وابسته به چرخههای انتخاباتی نیست و به صورت ساختاری و ریشهای در سیاست عمومی جا افتاده است.مهاجرت، کارت فشار دیپلماتیکیکی از تحولات مهم دهه اخیر، استفاده از مفهوم مهاجرت بهعنوان ابزار چانهزنی میان دولتهاست. نمونه مکزیک و آمریکا در ۲۰۱۹ که واشنگتن تهدید کرد در صورت عدم افزایش کنترلها، تعرفه بر صادرات مکزیک وضع میکند یکی از روشنترین نمونههاست. اروپا نیز با استفاده از ابزارهای مالی و سیاسی تلاش کرده کشورهای مسیر را در نقش نگهبان مرزی به کار گیرد.این رویکرد پیامی دوگانه دارد؛ از یک سو، دولتها با انتقال بخشی از کنترل به خارج از مرزهای خود، هزینههای سیاسی داخلی را کاهش میدهند و از سوی دیگر، وابستگی متقابل جدیدی شکل میگیرد که کشورها را به بازیگرانی در تنظیم جریان مهاجرت تبدیل میکند.در این میان، مرز نقش تازهای یافته؛ نه فقط یک خط جغرافیایی، بلکه سازوکاری برای تعریف اقتدار، اعمال فشار و تنظیم روابط دولتها.آینده امنیتیسازی و بهای دموکراسیسه روند ساختاری نشان میدهد که امنیتیسازی مهاجرت در سالهای آینده نیز تداوم خواهد داشت؛ نخست، بیثباتیهای سیاسی و اقتصادی در بخشهایی از آمریکای لاتین و آفریقا موجهای مهاجرتی را ادامهدار کرده است، دوم، قطبیشدن سیاست داخلی در بسیاری از کشورها، مهاجرت را به موضوعی تبدیل کرده که قابلیت اجماع رأی در انتخابات را دارد و سوم، فناوریهای نظارتی جدید، دولتها را قادر میکند کنترل را با هزینه کمتر و گستره بیشتر اعمال کنند.در چنین شرایطی، امنیتیسازی مهاجرت دیگر یک موضوع فرعی نیست، بلکه تبدیل به یک اصل ساختاری شده که به معنای برتری یافتن مقتضیات امنیت ملی بر تعهدات حقوق بشری و تضعیف نهادهای دموکراتیک است. روندی که میتواند منجر به کاهش شفافیت، افزایش اختیارات نیروهای امنیتی و کمرنگ شدن اصول پناهندگی شود.چالش اصلی در این مسیر، ارزیابی بهای امنیتیسازی برای دموکراسی و نظم بینالملل است.مسئله نخست این است که تداوم امنیتیسازی، دولتها را در برابر یک دوراهی جدی قرار میدهد؛ آیا میتوان میان ضرورتهای امنیتی مرزها و حفظ حقوق اولیه انسانی و نهادهای دموکراتیک توازن برقرار کرد؟ یا مرزهای امنیتیشده، به ناچار مرزهای آزادیهای مدنی و شفافیت را نیز به عقب خواهد راند؛ و مسئله دوم دگرگونی روابط میان دولتها بر اثر کنترل فرامرزی و اتکا به ابزار فشار است. این رویکرد ریسک آن را دارد که به جای ایجاد مشارکت پایدار، به ظهور شبکهای از رژیمهای مهارکننده مهاجرت و بیثباتی بیشتر در مناطق پیرامونی منجر شود.پاسخ به این سؤالات کلیدی دربارهی اصول حکومتداری و روابط بینالملل، سرنوشت نظم مهاجرتی در دهههای آینده را تعیین خواهد کرد.
https://spnfa.ir/20251217/27017103.html
https://spnfa.ir/20251216/27015260.html
اسپوتنیک ایران
feedback.me@sputniknews.com
+74956456601
MIA „Rossiya Segodnya“
2025
دکتر مانی محرابی
https://cdn1.img.spnfa.ir/img/07e7/07/18/16976213_174:0:591:417_100x100_80_0_0_0133f246a32f69a2278530093783ec35.jpg
دکتر مانی محرابی
https://cdn1.img.spnfa.ir/img/07e7/07/18/16976213_174:0:591:417_100x100_80_0_0_0133f246a32f69a2278530093783ec35.jpg
خبرها
fa_FA
اسپوتنیک ایران
feedback.me@sputniknews.com
+74956456601
MIA „Rossiya Segodnya“
https://cdn1.img.spnfa.ir/img/07e5/09/07/8253257_0:595:1600:1795_1920x0_80_0_0_2b96301ce621b5a6923d577e2087356e.jpgاسپوتنیک ایران
feedback.me@sputniknews.com
+74956456601
MIA „Rossiya Segodnya“
دکتر مانی محرابی
https://cdn1.img.spnfa.ir/img/07e7/07/18/16976213_174:0:591:417_100x100_80_0_0_0133f246a32f69a2278530093783ec35.jpg
امنیتیسازی مهاجرت، از یازده سپتامبر تا ابزار قدرت
در دو دهه گذشته، یکی از آرام اما پیوستهترین تغییرات در سیاست بینالملل، تبدیل "مهاجرت" از یک موضوع اجتماعی و اقتصادی به یک مسئله امنیتی بوده است؛ تغییری که امروز نه فقط مرزهای آمریکا، که سیاستهای اروپا و حتی مناسبات میان دولتهای شمال و جنوب جهانی را تحت تأثیر قرار داده.
بحث، دیگر صرفاً این نیست که چه کسی وارد میشود؛ مسئله این است که "مرز" چگونه به ابزار قدرت، چانهزنی و فشار تبدیل شده است. درک این روند بدون مرور سه مقطع کلیدی ممکن نیست: 11 سپتامبر، 2016 و موج کنترلهای دهه 2020.
یازده سپتامبر: آغاز پیوند میان امنیت ملی و مهاجرت
حادثه 11 سپتامبر نقطهای بود که در آن مهاجرت، دستکم در آمریکا از یک پرونده اداری به یک متغیر امنیت ملی بدل شد. قوانین تازه، ساختارهای جدید و منطق امنیتیای که تا پیش از آن بیشتر در عملیاتهای ضدتروریسم دیده میشد، ناگهان بر فرآیندهای ورود، ویزا، بررسی سوابق و زندگی روزمره مهاجران سایه انداخت.
در همان زمان، اروپا نیز هرچند با سرعتی متفاوت شاهد شکلگیری ادبیات تازهای بود که مهاجرت را در پیوند با تهدیدات فراملی، رادیکالیسم و بیثباتی مناطق پیرامونی تحلیل میکرد. این تغییر لزوماً به معنای پذیرش یک روایت واحد جهانی نبود، اما موجب شد دولتها در هر دو سوی آتلانتیک به سمت ابزارهایی حرکت کنند که توان ممانعت از ورود را بیش از جذابیتهای اقتصادی مهاجرت برجسته میکرد.
پیامد اصلی این دوره، شکلگیری یک پارادایم جدید بود: مهاجرت دیگر یک متغیر اقتصادی نیست که عرضه و تقاضا تعیینش کند؛ بلکه عنصری است در سبد تهدیداتی که باید توسط دولت مدیریت شود.
2016: امنیتیسازی بهعنوان پروژه سیاسی
مقطع دوم، با آغاز ریاست جمهوری دونالد ترامپ در 2016 رقم خورد. اگر 11 سپتامبر پای امنیت ملی را به سیاست مهاجرتی باز کرد، ترامپ این حوزه را به محور اصلی روایت سیاسی تبدیل نمود. دیوار، ممنوعیت سفر، فشار تعرفهای بر مکزیک و برجستهسازی تهدید مهاجران غیرقانونی، تنها مجموعهای از سیاستها نبودند، بلکه بخشی از یک چارچوب هویتی و قطبیکننده بودند که مرز را به نشانهای نمادین تبدیل میکرد.
نکته مهم این است که این دوره صرفاً محصول تفکرات و اقدامات یک فرد نبود. در اروپای مرکزی، احزاب راستگرای تازهنفس از بحران مهاجرت 2015 بهره گرفتند و مفهوم بازپسگیری کنترل را به شعار محوری بدل کردند و در بریتانیا نیز، وعده کنترل مرزها یکی از پایههای خروج از اتحادیه اروپا شد. در واقع، آنچه در آمریکا رخ داد، همزمان با روندی بود که از بوداپست تا لندن جریان داشت: گسترش زبان سیاسیای که مهاجرت را بر مدار تهدید صورتبندی میکرد.
در این چارچوب، دولتها بهجای پرداختن به علل مهاجرت، بر نمایش کنترل تمرکز کردند؛ سیاستهایی که بیش از آنکه ساختارهای مهاجرت را تغییر دهد، بر نمایش اقتدار دولتها استوار بود. این انتخاب خود حاوی نوعی پیام سیاسی بود: امنیت، بر همکاری و مدیریت بلندمدت غلبه یافته است.
دهه 2020: فشار فرامرزی و الگوی جدید حکمرانی
سومین جهش در دهه 2020 رخ داد؛ زمانی که هم در آمریکا و هم در اروپا، کنترل مهاجرت از سطح اختلافات حزبی فراتر رفت و به مسئلهای ساختاری تبدیل شد. آمارها نشان میدهد ورود مهاجران بیمدرک به مرز جنوبی آمریکا از 2021 تا 2023 چند بار رکوردشکنی کرد. در اروپا نیز شمار درخواستهای پناهندگی در 2023و 2024به بالاترین سطح از زمان بحران 2015 رسید.
اما اهمیت این دوره در سطح سیاستی نیست؛ بلکه در تغییر الگوی حکمرانی است. دولتها اکنون از سه ابزار به صورت همزمان استفاده میکنند:
۱. کنترل سخت در مرزها: استقرار بیشتر نیروهای مرزبانی، استفاده گستردهتر از فناوریهای نظارتی و محدود کردن مسیرهای ورود.
۲. کنترل از راه دور: همکاری با دولتهای مبدأ و مسیر برای جلوگیری از حرکت مهاجران. نمونه روشن آن، توافقهای اروپا با تونس و ترکیه و نیز فشارهای آمریکا بر مکزیک است.
۳. چارچوبسازی گفتمانی: برجسته کردن پیامهایی که مهاجرت را مسئلهای فوری معرفی میکند.
در آمریکا، حتی در دوره بایدن که انتظار میرفت سیاست مهاجرتی نرمتر شود، فشار برای کنترل مرز جنوبی افزایش یافت. در اروپا نیز ائتلافهای راستگرا قدرت بیشتری یافتند و اصلاحات جدید در رژیم پناهندگی، مسیرهای ورود را بیش از پیش محدود کرد.
این روندها نشان میدهد که امنیتیسازی مهاجرت در دهه 2020 دیگر وابسته به چرخههای انتخاباتی نیست و به صورت ساختاری و ریشهای در سیاست عمومی جا افتاده است.
مهاجرت، کارت فشار دیپلماتیک
یکی از تحولات مهم دهه اخیر، استفاده از مفهوم مهاجرت بهعنوان ابزار چانهزنی میان دولتهاست. نمونه مکزیک و آمریکا در ۲۰۱۹ که واشنگتن تهدید کرد در صورت عدم افزایش کنترلها، تعرفه بر صادرات مکزیک وضع میکند یکی از روشنترین نمونههاست. اروپا نیز با استفاده از ابزارهای مالی و سیاسی تلاش کرده کشورهای مسیر را در نقش نگهبان مرزی به کار گیرد.
این رویکرد پیامی دوگانه دارد؛ از یک سو، دولتها با انتقال بخشی از کنترل به خارج از مرزهای خود، هزینههای سیاسی داخلی را کاهش میدهند و از سوی دیگر، وابستگی متقابل جدیدی شکل میگیرد که کشورها را به بازیگرانی در تنظیم جریان مهاجرت تبدیل میکند.
در این میان، مرز نقش تازهای یافته؛ نه فقط یک خط جغرافیایی، بلکه سازوکاری برای تعریف اقتدار، اعمال فشار و تنظیم روابط دولتها.
آینده امنیتیسازی و بهای دموکراسی
سه روند ساختاری نشان میدهد که امنیتیسازی مهاجرت در سالهای آینده نیز تداوم خواهد داشت؛ نخست، بیثباتیهای سیاسی و اقتصادی در بخشهایی از آمریکای لاتین و آفریقا موجهای مهاجرتی را ادامهدار کرده است، دوم، قطبیشدن سیاست داخلی در بسیاری از کشورها، مهاجرت را به موضوعی تبدیل کرده که قابلیت اجماع رأی در انتخابات را دارد و سوم، فناوریهای نظارتی جدید، دولتها را قادر میکند کنترل را با هزینه کمتر و گستره بیشتر اعمال کنند.
در چنین شرایطی، امنیتیسازی مهاجرت دیگر یک موضوع فرعی نیست، بلکه تبدیل به یک اصل ساختاری شده که به معنای برتری یافتن مقتضیات امنیت ملی بر تعهدات حقوق بشری و تضعیف نهادهای دموکراتیک است. روندی که میتواند منجر به کاهش شفافیت، افزایش اختیارات نیروهای امنیتی و کمرنگ شدن اصول پناهندگی شود.
چالش اصلی در این مسیر، ارزیابی بهای امنیتیسازی برای دموکراسی و نظم بینالملل است.
مسئله نخست این است که تداوم امنیتیسازی، دولتها را در برابر یک دوراهی جدی قرار میدهد؛ آیا میتوان میان ضرورتهای امنیتی مرزها و حفظ حقوق اولیه انسانی و نهادهای دموکراتیک توازن برقرار کرد؟ یا مرزهای امنیتیشده، به ناچار مرزهای آزادیهای مدنی و شفافیت را نیز به عقب خواهد راند؛ و مسئله دوم دگرگونی روابط میان دولتها بر اثر کنترل فرامرزی و اتکا به ابزار فشار است. این رویکرد ریسک آن را دارد که به جای ایجاد مشارکت پایدار، به ظهور شبکهای از رژیمهای مهارکننده مهاجرت و بیثباتی بیشتر در مناطق پیرامونی منجر شود.
پاسخ به این سؤالات کلیدی دربارهی اصول حکومتداری و روابط بینالملل، سرنوشت نظم مهاجرتی در دهههای آینده را تعیین خواهد کرد.