گزارش و تحلیل

دلقک بازی به درد مردم ایران نمی خورد

© Fotolia / Peter Hermes Furianدو کشته بر اثر واژگون شدن مینی بوس حامل گردشگران آلمانی در ایران
دو کشته بر اثر واژگون شدن مینی بوس حامل گردشگران آلمانی در ایران - اسپوتنیک ایران  , 1920, 17.02.2023
اشتراک
آیا تا به حال درباره دلیل اصلی سرنگونی شاه فکر کرده اید؟
بسیاری تحلیل ها و مقالات در این باره وجود دارد که هر کدام از یک زاویه به ماجرا پرداخته اند اما یک نکته است که همه تحلیلگران بر آن متفق القول می باشند، و آن اینکه "شاه مردم خود را نمی شناخت".
در واقع اصلی ترین مشکل شاه در این بود که وی از بچگی در خارج ایران بزرگ شده بود و با ذهنیت اروپایی می خواست در ایران حکومت کند در حالی که فضای اجتماعی و فرهنگی مردم ایران پذیرای این تفکر نبود و اصرار غربی ها بر اینکه شاه فرهنگ غربی را به ایران تزریق کند موجبات سقوط وی را فراهم کرد.

بر عکس تصور، اختلافات میان مردم ایران و غرب به سالهای بعد از انقلاب اسلامی در ایران منحصر نمی باشد بلکه به چند قرن قبل تر بر می گردد.

در واقع این اختلافات جزو زنجیره ای از درگیری ها به حساب می آید که کل کشورهای شرق، مخصوصا کشورهای آسیایی با غرب که در آن زمان لیدر آنها انگلیس بود وجود داشته و انگلیسی ها درگیری های فرهنگی متعددی را با بسیاری از ملت ها در شرق راه انداختند تا با ایجاد تغییرات در فرهنگ آنها، آنها را در فرهنگ خود ذوب کنند.
از چین و هند گرفته تا ایران و مصر و کشورهای عربی.
حتی درباره ژاپن هم مشاهده می کنیم این سیاست ابتدا توسط انگلیسی ها شروع شد و سپس توسط آمریکایی ها پیگیری شد.
دلیلش هم این بود که انگلیسی ها همیشه دنبال سرقت منابع کشورها و بار زدن آنها به جزیره انگلیس بودند در حالی که آمریکایی ها به دنبال ایجاد پایگاه و جای پا بودند و در این راستا ژاپن به درد آمریکا می خورد ولی به درد انگلیس نمی خورد چون منابع طبیعی ندارد.
البته در این راستا برخی کشورهای اروپایی مانند فرانسه و ایتالیا و اسپانیا و پرتغال و حتی آلمان هم فعال بودند ولی آنها بیشتر فعالیت هایشان در آفریقا و برخی مناطق دور افتاده شرق آسیا و یا چند منطقه در غرب آسیا مانند سوریه و لبنان بود چرا که این طرف تحت هیمنه انگلیس بود.
به هر حال مشاهده می کنیم که ملت ها هم نسبت به این تلاش غربی ها مقاومت از خود نشان دادند و اصرار برخی کشورها به استفاده از پوشش های سنتی خود مانند عرب ها و هندی ها و چینی ها و ژاپنی ها به نوعی مقاومت در مقابل استعمار فرهنگی انگلیسی به حساب می آید.
نکته بسیار مهم در ماجرا این است که کارشناسان غربی نتوانستند ملت ایران را مانند دیگر ملت های منطقه تحلیل کنند و شاید اصلی ترین دلیل این جریان هم تنوع قومیتی ایرانیان بوده است.
آنها متوجه نبودند که بر عکس دیگر کشورهای موجود منطقه که از ترکیب یک قومیت تشکیل شده اند ملت ایران یعنی جمع همه قومیت هایی که وارث تمدن ایرانی هستند و نه یک قوم واحد و حتی بسیاری از اقوامی که امروزه از آنها به عنوان کشور نام برده می شود به صورت تاریخی ریشه ایرانی دارند.
برای اینکه مقدمه طولانی نشود نمی خواهم وارد این بحث شوم و شاید بهتر باشد این بحث را در مقالات مجزای دیگر مطرح کرد.
اما نکته مهم در این ماجرا این است که آنها تصور کردند که همان سیاست هایی که در قبال دیگر ملت های منطقه پیاده کردند را می توانند در قبال ملت ایران پیاده کنند.
مثل اینکه مثلا ترکیه لائیک شده و خوب رضا شاه را هم تشویق کردند که ایران را به سمت لائیک شدن ببرد.
امری که موجب شد ماجرای کشف اجباری حجاب و نفی پوشش سنتی و استفاده از پوشش غربی توسط مردان ایرانی و... راه بیافتد.
غربی ها تصور کردند شاه ایران مانند آتاتورک و یا برخی شاهان و امرای کشورهای عرب همجوار آنقدر قدرت دارد که بتواند سیاست های فرهنگی آنها را پیاده کند و یکی از دلایلی که رضا شاه را برکنار کردند و پسرش را سرکار گذاشتند این بود که رضا شاه شخصا با فرهنگ و تفکر اروپایی آشنایی نداشت ونمی توانست آنها را آنگونه که می خواهند پیاده کند ولی محمد رضا شاه در اروپا زندگی و تحصیل کرده بود و راحت تر می توانست با آنچه آنها می خواهند تطبیق پیدا کند.
آنچه آنها پیش بینی نمی کردند این بود که ملت ایران به صورت تاریخی بر عکس دیگر ملت های منطقه یک ملت سرزنده به حساب می آید، واگر مسئله ای به خواست آن ملت نباشد بر علیه آن مسئله سرکشی ومقاومت می کند، فراموش نکنید اولین انقلاب در تاریخ بشریت (انقلاب کاوه آهنگر بر علیه ضحاک) به نام ایرانی ها ثبت شده، و این ملت بر عکس دیگر ملت های منطقه حاضر نیست که هر چه به آن تحمیل می شود را بپذیرد بلکه ملتی است که خواست خود را بر حاکمان تحمیل می کند و اگر حاکمی به خواست این ملت عمل نکند وی را سرنگون می کند.
می توان گفت نقطه ضعف اصلی شاه هم همین جا بود، وی ملت خود را نمی شناخت و به جای اینکه به خواست ملت عمل کند به خواست غربی ها عمل کرد و خب دیدیم نتیجه چه شد.
پس از حوادث اخیر در ایران یکی از مسائلی که توجه های غربی ها را جلب کرده این بود که هیچ کدام از مخالفین جمهوری اسلامی ایران در خارج کشور محبوبیت و جذابیت کافی برای رهبری جریانی بر علیه حکومت در ایران را ندارند و به فکر افتاده اند که بگردند و ببینند چه کسی را می توانند مطرح کنند.
با توجه به حمایتی که لابی های اسرائیلی و عرب از مجاهدین خلق دارند فضایی در کنگره آمریکا و در میان برخی نمایندگان پارلمان اروپا ایجاد شده بود که آنها تصور می کردند می توانند این گروه و رهبری آن را به عنوان جایگزین معرفی کنند ولی امروزه متوجه شده اند که این گروه هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند.
اینکه گروهی بتواند چند عنصر پیدا کند تا دست به کار تروریستی بزنند نشان از محبوبیت این گروه ندارد، شما کافی است بروید درب زندان ها بایستید روزی ده ها مجرم با سوابق مختلف آزاد می شوند یا مثلا بروید درب دادگاه های جنایی می بینید ده ها مجرم در حال محاکمه هستند.
بسیاری از آنها برای پول حاضر هستند ناموس خود را بفروشند و حتی پدر و مادر خود را هم بکشند.
حال اینها، غربی ها، رفته اند جریان دیگری را راه انداخته اند و آن پیدا کردن فردی است که بتوانند وی را حمایت کنند تا رهبر مخالفان شود.
از شاهزاده گرفته تا روزنامه نگار، اقتصاد دان، تاریخ دان، سیاستمدار، تحلیلگر ، هنرپیشه های مختلف، ورزشکار، مطرب، رقاص تا تن فروش، خود فروش، وطن فروش، تجزیه طلب، انتقامجو، زندانی سابق، ساواکی، نظامی، تا...
از بازنشسته تا غیر بازنشسته، از تروریست و جنایتکار گرفته تا چهره هایی که خود را مدعیان حمایت از حقوق بشر و یا حیوانات و یا اقلیت های جنسیتی و یا دگر اندیشان و...می دانند.
هر که را تصور کنید در لیست خود قرار داده اند تا ببینند کدام می تواند این نقش را برایشان بازی کنند.
اما هیچ کدام نتوانسته اند در حد و اندازه و قواره فردی که رهبریت مخالفان را بر عهده داشته باشد ظاهر شوند.
در واقع هم مسئله این است که آنهایی که آن طرف آب هستند کلا اعتقادی به بازگشت به ایران ندارند و اصلا تمایلی به این مساله ندارند و فقط برایشان مهم این است که امروزه سفره ای که روی آن میلیاردها دلار پول سازمان های اطلاعاتی دشمن ملت ایران وجود دارد پهن شده و آنها در حال جنگ با همدیگر هستند که کدام یک سهم بیشتری را از روی سفره بردارد و یا اینکه حتی کل سفره را جمع کند و به دنبال عشق و حال خود برود.
مسئله آنها ملت ایران نیست، مسئله شان هزینه های عشق و حالشان است.
در ایران، چند نفر به جرم اغتشاش و ناامنی دستگیر شدند - اسپوتنیک ایران  , 1920, 11.08.2019
در ایران، چند نفر به جرم اغتشاش و ناامنی دستگیر شدند
بگذارید مساله را این گونه مطرح کنیم.
به تاریخ و به جهان نگاه کنید .
هر جای تاریخ می خواهید و هر جای جهان میخواهید.
هیچ وقت هیچ فردی که رسما مورد حمایت بیگانگان بوده در هیچ جای جهان مورد قبول مردم آن کشور نبوده و نیست، هیچ وقت هیچ فردی که به دنبال راه اندازی یک انقلاب است نیامده به مردم بگوید که به من وکالت بدهید که من به خارجی ها ثابت کنم نماینده شما هستم، همیشه یک انقلاب رهبر و راه خود را خود به خود و توسط عملکرد افراد پیدا می کند.
اینکه مثلا شاهزاده رضا پهلوی بیایند و دنبال جمع کردن وکالت از مردم باشد تا "برود و با خارجی ها به نمایندگی از ملت ایران حرف بزند" فقط یک دلیل می تواند داشته باشد و آن این است که وی اولا کلا او حتی خودش را قبول ندارد که می گوید به من وکالت دهید، مگر امام خمینی (ره) از مردم وکالت گرفت تا رهبری انقلاب را به عهده بگیرد یا حتی رهبران انقلاب های دیگر در دیگر کشورها و در تاریخ این کار را انجام دادند؟
دوم اینکه هدف اصلی وی این است که برود با مقامات کشورهای خارجی نشست و برخواست داشته باشد و به آنها بگوید بودجه هایی که می خواهید بر علیه ملت ایران خرج کنید را به دیگران ندهید وبه من بدهید، وگر نه مگر امام خمینی (ره) و یا دیگر رهبران انقلاب های دیگر در تاریخ بشریت و در کل کره خاکی رفته اند برای اینکه در کشوری انقلاب کنند به دنبال پول جمع کردن از دشمنان بودند؟
انقلاب اسلامی در ایران با حمایت مالی بازاری ها وکمک های مالی مردمی به نتیجه رسید و نه با حمایت خارجی ها.
حتی آنهایی هم که در برخی کشورها برای انجام کودتا و یا انقلاب از خارجی ها پول می گیرند تلاش می کنند به هر شکلی شده این ماجرا را لاپوشانی کنند.
از این ماجراها که بگذریم همین هفته پیش چند نفر از مخالفین جمهوری اسلامی ایران را جمع کردند یک کنفرانس راه بیاندازند.
نیمی از آنهایی که قرار بود حاضر شوند اصلا حاضر نشدند.
وقتی که درباره نیمی صحبت می کنم، منظور چند هزار نفر نیست، کلا قرار بود هشت نفر باشند که چهارتای آنها غیبت داشتند.
گویند سالی که نکوست از بهارش پیداست.
در همان کنفرانس هم رفتار فردی مانند شاهزاده رضا پهلوی بیش از اینکه شبیه یک رهبر باشد شبیه یک ... بود.
عبارت مناسب را پیدا نمی کنم، خودتان عبارت مناسب را بگذارید.
شما نگاه کنید که وی درون همان جلسه با چه شرایطی حضور داشت و مثلا برای یک خودکار به چه شکلی با خانم های موجود در جلسه کلنجار می رفت و یا جایگاه خود را به عنوان یک شاهزاده تا چه سطحی تنزل داده بود که در کنار چه افرادی بنشیند.
هرچه باشد وی پسر شاه است، حتی اگر هم شاه سرنگون شده باشد، باید مقداری شأن آبا و اجدادی خود را نیز حفظ می کرد.
می دانید منظور چیست؟
منظور این است که غربی ها هنوز متوجه نشده اند اگر در اوکراین موفق شدند یک هنرپیشه ودلقک را به قدرت برسانند در ایران نمی توانند چنین کاری کنند.
هنوز اکثریت مردم ایران باورهایی دارند که با باورهای غربی همخوانی ندارد.
آنها از یک شخصیت سیاسی توقع رفتاری سنگین ودر حد و شأن یک رهبر سیاسی دارند و نه اینکه در یک جلسه رسمی سطح وی در حد بی نهایتی تنزل یابد، حتی اگر ایشان مثلا می خواهد خود را به عنوان یک فرد خاکی و یا مردمی و یا خودمانی و یا ... جا بیاندازد.
هنوز برای مردم ایران رهبر یک جریان سیاسی باید وجهه شخصیتی که بتواند آن جایگاه را پر کند داشته باشد.
اینجا آمریکا نیست که مردم رفتار دلقک گونه را برای رهبران سیاسی بپذیرند و مثلا در انتخابات به آنها رای دهند، اینجا ایران است.
این رفتارها شاید مورد علاقه آمریکایی ها و غربی ها باشد اما مورد علاقه ایرانی ها نیست.
در نهایت، وی شاید بتواند چند نفر از جوانان که تجربه سیاسی ندارند و یا اینکه کلا در خارج زندگی می کنند را به سمت خود جذب کند.
دیگران که در آن جلسه بودند که جای خود دارند و اصلا در حد و قواره ای نیستند و نبودند که حتی درباره آنها بخواهیم صحبتی کنیم.
حال برخی ممکن است سوال کنند چرا محور صحبت مقاله امروز بنده درباره شاهزاده رضا پهلوی است؟
اخیرا اجلاس داووس و... برگزار شده و برخی کشورهای غربی برای اینکه آقای پهلوی را بزرگ کنند ترتیباتی را اتخاذ کرده اند تا به جای دعوت از مقامات ایرانی از مخالفین جمهوری اسلامی ایران دعوت کنند.
این هم بگذرد.
ناصر کنعانی سخنگوی وزارت امور خارجه ایران - اسپوتنیک ایران  , 1920, 14.10.2022
واکنش تهران به سخنان مکرون درباره اعتراضات اخیر ایران
آنها تصور می کنند به این ترتیب می توانند این افراد را بزرگ کنند اما واقعیت امر این است که هر چه قدر این کارها را انجام دهند ماجرا بر عکس می شود.
اصلی ترین دلیل توقف اعتراض ها در ایران این بوده وهست که کشورهای غربی تلاش کردند بر این اعتراض ها موج سواری کنند و آنها را تبدیل به اغتشاشات کنند و مردم ایران متوجه این جریان شدند.
نمی گویم مردم درون ایران مشکل ندارند اما قطعا مردم درون ایران خواهان آن نیستند که به ابزاری در دست دشمنان ملت ایران تبدیل شوند.
در پایان از عبارتی استفاده می کنم که خود غربی ها معمولا استفاده می کنند:
"روی اسب بازنده شرط بندی نکنید"
مردم ایران بمیرند هم پشت سر عروسک های خیمه شب بازی دشمنان راه نمی روند.
نوار خبری
0
loader
بحث و گفتگو
Заголовок открываемого материала