اسپوتنیک - طبق عرف فعالیت انتشاراتی در آمریکا، ایشان قبل از انتشار کتاب برای بازارگرمی برخی مطالب آن را پیشاپیش به اشکال مختلف منتشر کرده و ظاهرا هم اگر این کتاب با مشکل اعتراض کاخ سفید بتواند کنار آید طی هفته آینده به بازار عرضه شود و چاپ اول آن هم در همان ابتدا پیش فروش شود.
البته وی در موارد زیادی ظاهرا تلاش داشته تا حتی پس از اینکه از کاخ سفید اخراج شده باز هم زهر خود را بر علیه ایران و روسیه و چین بریزد.
اگر کسی آقای بولتون را نمی شناخت می شد گفت که خواندن کتاب او بسیار شیرین خواهد بود چون به هر حال آدم از مسایل پشت پرده سیاسی در آمریکا بیشتر مطلع خواهد شد و حتی می توان از این کتاب به عنوان مرجعی برای مقالات علمی و تحقیقاتی و یا حتی ژورنالیستی استفاده کرد، اما با توجه به شخصیتی که آقای بولتون طی چند دهه از خود نشان داده امکان اطمینان به او زیر صفر است و نمی توان روی آنچه وی در کتاب اش نوشته خیلی حساب باز کرد.
بحث دفاع از آقای ترامپ نیست، چون ترامپ خود آن روی سکه شخصیت بولتون را دارد.
متاسفانه هر دو شخصیت به دروغگویی شهره هستند و به این دلیل نمی توان فهمید در نهایت کدام یک از آنها حرف درست را می زنند.
از آن بدتر اینکه بقیه مقامات فعلی آمریکا هم شخصیت های مشابهی دارند و آدم نمی تواند بفهمد حرف راست از دهن کی بیرون می آید.
با توجه به این شرایط می توان گفت کتاب آقای بولتون ممکن است مطالبی واقعی در بر داشته باشد اما باید به این نکته توجه داشت که احتمالا در بسیاری از موارد (به استناد شخصیتی که از او می شناسیم) ایشان یا مغلطه کاری کرده و یا دروغ گفته احتمالا هم در برخی موارد غلو هم کرده باشد.
نکته قابل تامل در این ماجرا این است که چگونه آقای ترامپ این فرد را به عنوان مشاور امنیت ملی خود انتخاب کرده، فردی که پایبند هیچ اصول اعتقادی ای نمی باشد و حاضر است به دلیل اینکه از کاخ سفید اخراج شده منافع ملی آمریکا را زیر پا بگذارد و حتی مطالبی که به قول کاخ سفید محرمانه و طبقه بندی شده است را منتشر کند.
اگر چه همه انتخاب های آقای ترامپ به این شکل بوده اما به هر حال در مورد فردی که مدعی است حدود چهار دهه برای حکومت آمریکا فعالیت کرده مساله بسیار سوال بر انگیز می باشد.
برخی باور دارند که دلیل انجام چنین کاری توسط آقای بولتون این بوده که وی آس و پاس از کاخ سفید اخراج شده و چون نیاز به درآمد دارد دست به چنین کاری زده تا پولی به جیب بزند. عذر بد تر از گناه.
اگر اینگونه باشد می توان گفت احتمال زیادی وجود دارد که وی منافع ملی آمریکا را قبلا نیز تاراج کرده باشد.
به هر حال معروف است که آقای بولتون حاضر بوده همه را برای پول بفروشد و در موارد زیادی با دریافت پول از اسرائیلی ها و یا سعودی ها و دیگران هم سخنرانی هایی انجام داده که به ضرر منافع ملی آمریکا بوده و هم برای اموری لابی گری کرده که به ضرر آمریکا بوده است.
شاید بتوان گفت ساده ترین اش این بوده که وی از اسرائیل و عربستان سعودی پول گرفته و به دنبال آن بوده تا آمریکا را وارد جنگی کند که آنها جسارت ورود به آن را نداشتند و در واقع خون سربازان آمریکایی را به آنها فروخته است.
زمانی که وی در راس کار بود در چندین مقاله نوشته بودیم که اسراییل و عربستان سعودی خواهان آن هستند تا آخرین سرباز آمریکایی با ایران بجنگند و مطالبی که از کتاب آقای بولتون به رسانه ها درز کرده نشان می دهد که چنین دیدگاهی در هیات حاکمه آمریکا وجود داشته و برخی افراد مانند جان بولتون و مایک پمپئو به دنبال اجرای سیاست های اسراییل و عربستان سعودی در کاخ سفید بودند و حتما حق حساب خوبی هم بابت اصرار بر اجرای این سیاست ها دریافت کرده اند.
اگر هم طبق همین اطلاعات درز شده لحظه آخر آقای ترامپ تصمیم خود را تغییر نمی داد شاید پس از سرنگونی پهباد آمریکایی جنگی میان ایران و آمریکا راه افتاده بود، که البته ظاهرا آقای بولتون بسیار ناراحت است که چرا چنین جنگی راه نیافتاده و چرا خود هزاران هزار سرباز آمریکایی ریخته نشده است.
جنگی که می توانست منجر به فروپاشی اقتصادی آمریکا و بالطبع حتی فروپاشی خود آمریکا هم شود.
قطعا هم آقای ترامپ به همین مساله فکر کرده که جلوی راه افتادن جنگ را گرفته است.
به نظر می رسد مردم آمریکا باید بیش از پیش به فکر حضور چنین سیاستمدارانی در حکومت خود باشند، چون مساله فروش جان ومال مردم آمریکا است و این مردم آمریکا هستند که باید تاوان سیاست های این سیاست مداران را بپردازند.
در واقع هم دشمنی ایرانی ها با مردم و یا ملت آمریکا نیست بلکه با این سیاستمداران است.