ولادیمیرساژین خاورشناس مطرح روس، تفسیرگر خبرگزاری اسپوتنیک این موضوع را مورد تفسیر قرارداده است: دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا آن قطعنامه را "بسیار توهین آمیز" خواند. به گفته وی، قطعنامه یاد شده مبتنی بر سوء تفاهم از حقایق و مفاد قانون است و باعث می شود خسارات زیادی به تلاش های رئیس جمهور برای حمایت از آمریکا و متحدین آن وارد شود.
در همین زمان ، پرزیدنت ترامپ اقدامات خود را علیه ایران با قطعنامه کنگره مورخه 2002 و ماده دوم قانون اساسی ایالات متحده، توجیه می کند که به وی اجازه استفاده از نیروی نظامی علیه عراق را می دهد.
قطعنامه "توهین آمیز" برای ترامپ در باره محدود کردن اختیارات وی در استفاده از نیروهای مسلح علیه ایران بدون مجوز مناسب از کنگره نمایندگان، به ترتیب در فوریه و مارس توسط سنا و مجلس نمایندگان تصویب شد.
با این حال، در 7 ماه مه، سنا نتوانست بر وتو رئیس جمهور غلبه کند.
ماهیت امر چیست؟
البته، وتو رئیس جمهور باعث افزایش تنش در روابط بین ایالات متحده و ایران شد، اما من می خواهم به جنبه قانونی این مسئله توجه کنم: آیا رئیس جمهور آمریکا حق دارد بدون تأیید کنگره از نیروهای مسلح در خارج از کشور استفاده کند؟
به یاد بیاوریم که در قانون اساسی ایالات متحده، مصوب 1787، هیچ اشاره مستقیمی به اختیارات خاص رئیس جمهور در جهت ارتش وجود ندارد. در بخش دوم ماده دوم آمده است: "رئیس جمهور فرمانده كل ارتش و نیروی دریایی ایالات متحده است و نیروهای مسلح نامنظم ایالت های جداگانه ای كه برای انجام وظیفه فعال در آمریكا فراخوانده شده اند می باشد ..."
از این بند چنین بر می آید که رئیس جمهور به عنوان فرمانده كل قوا حق دارد برای نیروهای مسلح دستوراتی صادر كند، آنها را فسخ یا تغییر دهد. اما هیچ نشانه ای از حق رئیس جمهور برای اعلام جنگ به تنهایی وجود ندارد.
بند 8 ماده اول قانون اساسی به کنگره اختیارات فراوان می دهد: "کنگره حق دارد: جنگ اعلام کند، ... ارتش تشکیل داده و نگهداری کند ... ناوگان ایجاد و نگهداری کند ...". و همچنین برای تهیه و تصویب قوانین مختلف در مورد فرماندهی نیروهای مسلح، تخصیص بودجه برای تامین هزینه های نیروهای مسلح کشور را تصویب نماید.
با این وجود این سؤال پیش می آید - آیا برای برپایی جنگ باید جنگ اعلام شود یا خیر؟
در طول کل تاریخ 244 ساله ایالات متحده، کنگره 11 بار رسماً جنگ اعلام کرده است: به انگلیس - در 1812، مکزیک - در 1846، اسپانیا - در 1898، آلمان و اتریش - مجارستان - در 1917، ژاپن ، آلمان و ایتالیا - در سال 1941 ، بلغارستان ، مجارستان و رومانی - در سال 1942.
پس از جنگ جهانی دوم، کنگره ایالات متحده دیگر قطعنامه ای را مبنی بر اعلام جنگ به طور رسمی تصویب نکرد، اما اسنادی را که مجوز استفاده از نیروی نظامی در خارج از کشور را صادر کرد، تصویب نمود. باید بگویم که اعلام رسمی جنگ در زندگی بین المللی دوران ما بسیار نادر است. روابط بین الملل فعلی با جنگ هایی به اصطلاح ناشناخته (واقعی) مشخص می شود که عملیات پلیسی نامیده می شود، "جنگ های پروکسی"، "جنگ های ترکیبی" و موارد مشابه.
تعداد این گونه اقدامات انجام شده توسط آمریکا در دوره پس از جنگ جهانی دوم کم نیست - ارتش آمریکا در جنگ کره (1950-1953)، جنگ ویتنام (1964-1973)، در جنگ خلیج فارس (1991)، در سومالی (1992)، در یوگسلاوی (1999)، در افغانستان (2001)، لیبی (2011) ، عراق ، سوریه (2014). تمام این جنگ ها بدون اعلام رسمی جنگ از طرف آمریکا با مجوز کنگره یا به تصمیم شورای امنیت سازمان ملل یا ناتو راه انداخته می شدند.
قطعنامه ای که پس از اقدامات تروریستی 11 سپتامبر 2001 در نیویورک توسط کنگره ایالات متحده به تصویب رسید اختیاراتی نامحدود برای آغاز جنگ در افغانستان به رئیس جمهور داد که چند روز بعد به قانون تبدیل شد. این قانون در زمان های مختلف برای عملیات نظامی آمریکا در افغانستان، گرجستان، جیبوتی، عراق، یمن، کنیا، سومالی، اریتره و اتیوپی مورد استفاده قرار گرفت.
در اکتبر 2002 ، کنگره، بر اساس داده های تهیه شده توسط دولت آمریکا در مورد توسعه سلاح های کشتار جمعی توسط عراق، قطعنامه ای را تصویب کرد که متعاقباً قانونی شد که در حکم مجوز برای انجام جنگ علیه عراق در دوره زمامداری صدام حسین بود.
با این حال، این قطعنامه ها مصوب 2001 و 2002 هستند و در چنان شرایط ویژه ای پذیرفته شده بودند که حالا دیگر وجود ندارد.
برخی از نمایندگان کنگره آمریکا، که مهمترین آنها دموکرات ها هستند، معتقد اند که زمان آن رسیده است که هر دو قطعنامه لغو شده و به طور رسمی پایان جنگ عراق اعلام شود. جنگی که منجر به تلفات فاجعه آمیز و زخمی شدن ده ها هزار سرباز آمریکایی شد.
منطقی نیست که چند قطعنامه علیه این کشور، که اکنون متحد نزدیک ایالات متحده است، به قوت خود باقی بماند. ادعای ترامپ مبنی بر کاربرد آنها و توسل به زور علیه ایران در خاک عراق مناسب است، فراتر از عقل سلیم است.
بنابراین، این امر کاملاً صحیح خواهد بود که نه قانون اساسی ایالات متحده و نه قطعنامه های تصویب شده توسط کنگره آمریکا که به قانون تبدیل شدند، به رئیس جمهور آمریکا حق استفاده از نیروهای مسلح ایالات متحده علیه ایران را نمی دهند.
اما مبهم و چند معنی بودن اسناد اساسی اتفاقی نیست. دوئل بین شعب ریاست جمهوری و قوه قانونگذاری اغلب به شکل مبارزات حزبی برای کاخ سفید صورت می گیرد. همانطور که در سال 2020 مشاهده می کنیم، کنگره آمریکا قطعنامه ای را تصویب کرد که احتمال اینکه رئیس جمهور ترامپ از نیروهای مسلح برای حمله به ایران استفاده کند، کاهش می دهد. با این حال، سنا که در آن بیشتر اعضای آن مانند ترامپ از حزب جمهوری خواه هستند، پس از وتو کردن آن توسط رئیس جمهور نتوانسته است این وتو را غلبه کند.
بدون شک، رویارویی با ایران و چین که ترامپ آنرا راه انداخته است، ورق برنده ترامپ در بازی برای پیروزی جمهوریخواهان و در انتخابات ریاست جمهوری در نوامبر سال 2020 است. چقدر این کار مؤثر است، انتخابات نشان خواهد داد، اما شکی نیست که وتو ریاست جمهوری نفتی است که به آتش اختلافات ایران و آمریکا ریخته شده است.
تنش شدید در روابط ایالات متحده و ایران به ویژه در سال 2019 شعله ور شد که ترامپ ایالات متحده را از برنامه جامع اقدام مشترک - برجام خارج کرد.
در اینجا لیست کوتاهی از اقدامات خطرناک دو طرف فقط در ماه های اخیر درج شده است: "جنگ نفتکش ها" در خلیج فارس، سرنگونی هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، حمله موشکی به تاسیسات نفتی در عربستان سعودی، تشدید حملات هکرهای ایرانی علیه ایالات متحده، اعلام سپاه پاسداران به عنوان سازمان تروریستی توسط واشنگتن، اعلام فرماندهی مرکزی ایالات متحده (CENTCOM) به عنوان سازمان تروریستی توسط تهران، موشکباران یک پایگاه نظامی آمریکا در عراق، حملات تلافی جویانه به اهداف ایران در سوریه و عراق، حمله به سفارت ایالات متحده در بغداد، ترور سردار قاسم سلیمانی فرمانده قدس، استقرار و آماده سازی نبرد نیروهای مسلح ایران در منطقه خلیج فارس، همچنین رویارویی فعال ناوگان کشتی های کوچک سپاه با ناوهای جنگی نیروی دریایی ایالات متحده، صدور حكم ترامپ مبنی بر نابود كردن ناوهای جنگی ایران كه "کشتی های آمریکایی را در دریا تعقیب می كنند"، دستور مشابه فرمانده سپاه، سرلشگرسلامی، برای از بین بردن کشتی های آمریکایی که کشتی های ایرانی را تهدید می کنند، رزمایش های دائمی نیروهای مسلح ایالات متحده و ایران در خلیج فارس.
در این شرایط تقریبا رزمی، مجوزی که ترامپ برای انجام عملیات نظامی علیه ایران دریافت کرده معنای خطرناکی به دست می آورد. در آب ها و در حوزه خلیج فارس که چندان گسترده نیست، تعداد زیادی از نیروهای مسلح آمریکا و ایران متمرکز شده است که می تواند حوادث غیرقابل پیش بینی را برانگیزد.
حادثه در تاریخ 10 ماه مه، هنگامی که ناوچه ایرانی جماران به اشتباه یک موشک ضد کشتی را بسوی کشتی کنارک پرتاب کرد، صحت این ادعا را به ثبوت می رساند. 19 نفر کشته شدند. و اگر این یک ضربه تصادفی به یک هدف آمریکایی بود، پرزیدنت ترامپ که مجوز همه گونه عملیات را دارا می باشد ممکن بود چه جوابی بدهد؟ و سپاه چگونه به هرگونه استفاده نادرست یا تصادفی از سلاح توسط ایالات متحده پاسخ می داد؟
با این حال، ما قبول داریم که دونالد ترامپ قصد خود را دنبال می کند و به هدف های مقرر می رسد. در اقتصاد - به محاصره تقریباً کامل ایران، در حوزه اجتماعی - به نارضایتی ایرانیان از جایگاه شان، در سیاست - برای بسیاری از متحدین غربی و شرقی ایالات متحده آمریکا، ایران - کشوری سرکش است، در حوزه نظامی - طناب بازی مداوم در آستانه جنگ، مقدم بر همه در خلیج فارس.
و اکنون، به گزارش رسانه "ایران وایر"، رهبر معظم انقلاب اسلامی، آیت الله خامنه ای در مورد احتمال مذاکره بین تهران و واشنگتن صحبت می کند، علی ربیعی نماینده دولت ایران گفت که "مقامات ایرانی آماده مذاکرات با آمریکا برای تبادل زندانیان بدون پیش شرط هستند. تهران که پیش از این گفته بود که قصد ندارد با دولت ترامپ وارد مذاکرات علنی شود، حالا شش ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا این امکان را نیز بعید نمی داند.
در عين حال، بايد اعتراف کرد كه حق وتو ترامپ و نيز اسنادي كه وي به آنها اشاره مي كند، اوضاع را در روابط آمريكا و ايران بيش از پیش وخيم کرده با این حال این امر، اين حق را به رئيس جمهور آمریکا نمي دهد که هرگونه اقدامات نظامي ضد ايراني را شروع یا انجام دهد.