سالهاست همه به دنبال پیدا کردن مشکل اداره کشور هستند در حالی که مشکل در جلو چشم همه قرار دارد.
بر عکس کشورهای دیگر که اگر مدیری توانمندی کاری را نداشته باشد به سرعت حذف می شود و مدیر جدیدی جایگزین وی می شود در ایران مدیران فقط جابجا می شوند و کارمندان از زمانی که رسمی می شوند به دلیل سیستم اداری معیوب در کشور دیگر اهمیتی به انجام کارهای خود نمی دهند چون می دانند این به قول معروف آب باریکه هست و ندرتا کسی بتواند آنها را اخراج کند.
با توجه به سطح حقوق های کارمندان رسمی برخی (قطعا همه اینگونه نیستند) فکر می کنند در همان حدی که حقوق می گیرند باید کار کنند و انگیزه ای برای انجام کار بیشتر از حقوقی که دریافت می کنند ندارند چون می دانند تشویقی که مد نظرشان است وجود ندارد، برخی دیگر نیز به دنبال آن می افتند که اگر جایی بتوانند از موقعیت خود سوء استفاده کنند آن را انجام دهند تا پولی به دست آورند و متاسفانه باور دارند که این حقشان است که دولت به آنها نمی دهد و آنها در حال ستاندن آن هستند.
حتی برخی برای خود بازنشستگی قایل نیستند و بعد از بازنشستگی هم که شده به لطایف الحیل به سیستم دولتی بر می گردند، البته به جز آنهایی که دستشان به جایی بند نیست.
پس مهم ترین کار برای حل مشکلات مملکت اول این است که قوانین کار مملکت ما اصلاح شود و این ساختار اصلاح گردد.
همچنین نکته دیگری که در مملکت ما وجود دارد این است که وقتی که فردی به پست مدیریتی می رسد می داند با حفظ رابطه با ما فوق خود از مدیریتی به مدیریت دیگری جابه جا می شود و وفاداری اش به فرد ما فوق خود است و نه به اداره و به جای اینکه کار به روال معمولی خود انجام شود کار به صورت باندی انجام می شود.
متاسفانه سالهاست که به بهانه های مختلف باندی می روند و باند دیگری سر کار می آید، زمانی خود را در یک جناح جا می زنند و زمانی دیگر در جناحی دیگر.
پس یکی دیگر از مشکلات مملکت همین ماجرای باند بازی ها است و اینکه با تغییر حکومت ها باندها جابجا می شوند، پس برای این هم باید راهکاریی جویید.
علیرغم اینکه وجود عوامل نفوذی در حوادث اخیر مبرهن بود اما چند نکته قابل تامل در آن وجود داشت که بد نیست به آن توجه ویژه کرد:
1 – عوامل نفوذی خارجی به راحتی توانسته بودند بسیاری از جوانان که وابسته به هیچ جناح سیاسی ای نبودند را تحریک کنند و این فقط در شرایطی پیش می آید که این جوانان از آتیه خود مایوس شده باشد.
2 – برخی مقامات تصور می کنند که اگر به مردم دروغ بگویند مردم آنها را باور می کنند، این دوره گذشته و این رفتارها مردم را خشمگین تر می کند، صداقت بهترین راه تعامل با مردم است.
3 – طبق گزارش های منتشر شده عوامل نفوذی در هر نقطه تعداد محدودی بودند اما آنها توانسته بودند جوانان معمولی را تشویق کنند که دست به اعمال خرابکارانه بزنند و برخی از این جوانان از روی نارضایتی این کارها را انجام ندادند بلکه از روی تنفر از شرایط موجود اقدام به انجام چنین کارهایی کردند و تصور می کردند که به این شکل تنفر خود را نشان می دهند، حال ممکن است یکی سوال کند تنفر از چی؟ تنفر از اینکه هر چند روز یکبار می شنوند فلان مسول توانسته چند هزار ملیارد اختلاس کند و فرار کند و خودشان برای یک پاپاسی سیاه در زندگی شان مانده اند. آیا همین کافی نیست. تنفر به دلیل اینکه فلان مسول چندین پست و مقام دارد و چندین خانه و آپارتمان و ملکت آنچنانی برای خود خریده و آنها مجبور هستند در حاشیه شهرها زندگی کنند و نتوانند حتی اجاره خانه خود را تامین کنند. تنفر به هزار و یک دلیل که خود چند مقاله نیاز دارد وقطعا خوانندگان مقاله از هر حزب وجناح و طایفه ای باشند همه به آن واقف هستند.
4 – علیرغم اینکه شرایط منطقه ای بسیار متشنج بود و همه مطمئن بودند که برخی توطئه ها بر علیه ایران چیده شده و علیرغم اینکه همه مطمئن بودند که با اعلام افزایش قیمت بنزین مردم اعتراض خواهند کرد، به یکباره این تصمیم مانند یک شوک برق که به مردم وارد شد اعلام شد، آیا چند ماه پیش اوضاع طوری نبود که این تصمیم اعلام شود و یا حتی طبق قانون به صورت مرحله ای مثلا از چند سال پیش شروع شود؟ آیا اینهمه که صبر کردیم نمی شد مثلا تا بعد از انتخابات مجلس هم صبر کنیم؟ یا اینکه مرحله به مرحله کار را انجام دهیم و مردم را محرم خود بدانیم و واقعیت ها را با آنها در میان بگذاریم؟
5 – متاسفانه بسیاری از مدیران در مملکت ما عادت دارند که هر جا که کم میاورند از رهبری خرج کنند و پای رهبری را به میان بکشند. هر کس که پیگیر شرایط ایران باشد می داند که اولویت همیشه برای رهبری حفظ نظام و وحدت آن می باشد و در همه مراحل طی چند دهه اخیر از همه دولت ها (بدون استثنا)، حتی در بسیاری از موارد که با نظر آنها هم نظر نبوده، حمایت کرده تا مملکت دچار تزلزل نشود. وقتی که رهبری به صراحت اعلام می کند که وی کارشناس نیست و کار را به کارشناسان سپرده، یعنی به زبان بی زبانی می گوید نه در این ماجرا دخالت داشته و نه ارتباطی با این ماجرا دارد و فقط برای حفظ وحدت نظام ورود کرده وگرنه چه کسی است که نداند بحث افزایش قیمت بنزین و آن هم به این شکل منجر به واکنش مردم خواهد شد.
نکته اصلی ای که برای رهبری بسیار مهم است این می باشد که قانون شکنی خیابانی در مملکت بدعت نشود چون اگر این ماجرا بدعت شود قطعا مملکت دچار مشکلات زیادی خواهد شد اما چرا برخی تلاش می کنند شرایطی ایجاد کنند که رهبری مجبور به ورود به ماجرا شود.
6 – اینکه این تصمیم در گیر و دار بحث مذاکرات میان ایران و ایالات متحده و پس از اینکه جناب آقای روحانی از نیویورک بازگشته و امکان ملاقات با آقای ترامپ به دلیل اینکه آمریکا پایبند تعهدات خود نیست و حاضر نیست تحریم ها را بردارد، پیش نیامده، خود شائبه های زیادی در جامعه ایجاد کرده و خوب شلوغ شدن خیابان ها می تواند این پیغام را به آمریکایی ها بدهد که آنها روش صحیح را پیش گرفته اند و باید همین روند یعنی تحریم ها را پیش بگیرند تا به اهداف خود برسند. حال برخی خواسته یا نا خواسته این شرایط را فراهم کرده اند و امروزه از زبان آمریکایی ها به وضوح می توانیم بشنویم که "آنها از اتفاقات ایران بسیار خرسند می باشند" (بنقل از آقای برایان هوک مسول میز ایران در وزارت خارجه آمریکا).
7 – برخی آمار و ارقام غیر رسمی نشان می دهد که ضررهای وارد شده به مملکت در حوادث اخیر چند برابر سودی است که دولت از ما به التفاوت قیمت بنزین می تواند به دست آورد.
8 – بحث کارت سوخت طی چند سال پیش منسوخ شده بود و انتقادات بسیاری به دولت قبل وارد شده بود که چنین کاری را انجام داده همچنین چند سال است که دولت قبل مورد انتقاد قرار گرفته که چرا یارانه به مردم پرداخت می کرده، حال هم کارت سوخت مجددا احیا شده و هم یک یارانه جدید که البته هنوز خیلی واضح نیست چگونه توزیع می شود به یارانه قبلی اضافه شده.
9 – گسل بوجود آمده میان عامه مردم و برخی دولت مردان بسیار زیاد شده، خیلی بیشتر از آنچه تصور می شد.
10 – در حالی که برخی تصمیم گرفتند تا کشور را ملتهب کنند برخی دیگر ( سپاه – نیروی انتظامی – بسیج و بالطبع قوه قضائیه) مجبور شده اند که برای حفظ نظم عمومی ورود کنند و در مقابل مردم قرار گیرند، در حالی که اینها احتمالا از ماجرا بی اطلاع بودند و حتی شاید هم بسیاری از آنها مخالف طرح بودند. چرا باید نیروهای مردمی که سالهاست مردم به پشتوانه آنها در کشور خود با آرامش زندگی می کنند را در شرایطی قرار داد که مجبور شوند در مقابل مردم قرار گیرند و تعداد زیادی از آنها شهید و یا مجروح شوند، همان هایی که شاید روزی برای دفاع از مملکت باید می رفتند خط مقدم جبهه های نبرد اما امروزه پشت جبهه ها هدف قرار می گیرند.
11 – نکته قابل تامل در راهپیمایی هایی که در حمایت از نظام جمهوری اسلامی در ایران انجام می شد این بود که مردم در حمایت از طرح دولت به خیابان نیامده بودند و چه بسا حتی شعارهایی هم در مخالفت با این طرح سر می دادند، مردم برای حمایت از نظام به خیابان آمده بودند تا نشان دهند که میان تصمیمات دولتی و موجودیت نظام تفاوت قایل هستند.
همه این موارد و بسیاری از موارد دیگر و با توجه به امکانات خدادادی ای که خداوند متعال به ایران داده بسیاری را در ایران به این نتیجه رسانده که چرخه معیوب حکومتی اشکال دارد و این چرخه باید تغییر کند نه اینکه در انتخابات بخواهند برای اینکه مثلا فلانی رای نیاورد به یکی دیگر رای دهند، مردم دیگر خسته شده اند و می خواهند میان آنهایی که می توانند مشکلات آنها را حل کنند انتخاب انجام دهند.
اگر آنهایی که قبلا زحمت کشیدند کار خوب انجام دادند باید از آنها تشکر و قدردانی کرد و اگر هم نا توان بودند دیگر وقت آن رسیده که از آنها عبور کرد.
کم کم فرصت های بیشتری برای ما می سوزد مخصوصا که دشمنان بیش از پیش به داخل رخنه کرده اند و امروزه به دشمن به خیمه گاه خودی ها رسیده و مستضعفان را هدف قرار داده.