عراق و لبنان این روزها شاهد اعراضات مردمی وسیعی می باشند که گذشته از همه مسایل ریشه در اشرافی گری مسولین و مقامات این کشور که روی شانه های آنها بالا رفته اند دارد، بهانه ای که توسط دشمنان عراق و لبنان مورد سوء استفاده قرار گرفته و منجر شده دشمنان بتوانند با استفاده از گروه های اجتماعی مردم را به خیابان ها بکشانند.
همین ماجرا در بسیاری از کشورها مستمسک دشمنان شده و بسیاری از حکومت ها فقط با همین بهانه توسط دشمنان سقوط کرده اند.
در واقع یکی از شگرهایی که دشمنان ملت ها بر علیه نظام های مختلف استفاده می کنند همین ماجرای ترویج اشرافی گری در میان مسولین و مقامات می باشد.
وقتی که امام خمینی (ره) فوت کردند و خانه اش تبدیل به موزه شد بسیاری از ایرانی ها و خارجی ها توانستند وارد آن خانه شوند و ببینند امام چگونه زندگی می کرد.
من از بسیاری شنیده ام که چگونه وقتی شرایط زندگی امام را دیده بودند شکه شدند.
آنهایی که با آیت الله خامنه ای مراوده دارند بخوبی می دانند که وی و خانواده اش چه زندگی ساده ای دارند و چه قدر از اشرافیگری پرهیز می کنند وهر چه قدر هم که دشمنان تلاش می کنند تهمت های ناروا به او و یا به خانواده اش نسبت دهند، به دلیل عیان بودن شرایط زندگی او امکان چسباندن این اتهام ها وجود ندارد و ناکام می مانند.
در بسیاری از موارد افراد برای اینکه به پست های بالای دولتی برسند باید در فرم گزینش خود اعتقاد و یا حتی التزام به مبدا و تفکر ولایت مداری را مشخص کنند، چند نفر از آنها و خانواده هایشان واقعا از ولی امرشان در امور مختلف زندگی تبعیت می کنند.
البته ظاهر سازی و ریاکاری را به کنار بگذارید.
بنده اینجا بحث این را ندارم که مثلا شخصی قبل از رسیدن به پست و مقام به دلیل ارث و میراث خود سطح زندگی خاصی داشته و به آن سطح زندگی ادامه می دهد.
بحث در آن است که فردی قبل از رسیدن به پست و مقام سطح زندگی ای داشته و حالا در شرایط بسیار اشرافی زندگی می کند که خانواده اش در تاریخشان چنین نوع اشرافی گری را به خود ندیده اند.
افرادی که جمع کل دریافتی شان از دولت در تاریخ زندگی شان نمی تواند کفاف خرید خانه ای را که در آن زندگی می کنند را بدهد و می بینیم که برای خود و خانواده شان زندگی ای رویایی با سوء استفاده از پست و سمت و مقام خود ایجاد کرده اند.
بگذارید مقداری واضح تر صحبت کنیم تا ذهن ها خیلی دور نشود.
چند روز پیش بحث بازداشت آقای رسول دانیال زاده مطرح شد، فردی که مالک یکی از لوکس ترین مجتمع های مسکونی در تهران بوده و نکته ای مطرح شد که بنده را بر آن داشت تا این مقاله را بنویسم، یکی از افراد متنفذ در قوه قضائیه در یکی از واحد های این مجتمع با خانواده اش سکونت داشت و آقای دانیال زاده این واحد را به او هدیه کرده بود.
حال ما حد اقل قیمت را نیز اگر در نظر بگیریم یعنی ارزان ترین واحد در این مجتمع که واحد سیصد و پنجاه متری می باشد حدود یکصد و هفتاد و پنج ملیارد ریال ارزش دارد.
این فرد چه قدر حقوق می گرفته که مالک چنین آپارتمانی باشد.
وقتی که این فرد با خانواده اش در چنین مجتمعی زندگی می کنند آیا تصور نمی شود که اینها مجبور می شوند همرنگ جماعت شوند.
یعنی دیگر با یک ماشین بیست سی ملیون تومانی که نمی شود در این مجتمع تردد کرد و طبیعتا اگر با همسایگان بخواهند مراوده داشته باشند حتما باید اسباب و اثاثیه خانه شان نیز در حد همسایگان باشد و طبیعتا همین ماجرا می تواند فرد را به سمت فساد جهت تامین زندگی اشرافی خود بکشاند.
همین ماجرا را بگیرید و به سمت بررسی شرایط دیگران در جامعه بروید.
هنوز هم بسیاری از مقامات هستند که تلاش می کنند همان زندگی انقلابی خود را داشته باشند و از ولی امر خود الگو بگیرند اما اشرافی گری به نوعی شبیه سرطان می ماند که اگر ریشه کن نشود می تواند بقیه اجزای بدن را آلوده کند.
زمانی به ندرت می شد خبری در مورد اختلاس در کشور شنید و اگر کسی اختلاسی انجام می داد تلاش می کرد به قول معروف خود را در صدها سوراخ پنهان کند تا کسی متوجه نشود اما امروزه روزی نمی گذرد که خبری از اختلاسی کلان به گوش نرسد و آنهایی که کمتر اختلاس می کنند خود را پنهان می کنند تا مبادا مورد مذمت دیگران قرار گیرند که چه قدر بی عرضه بودند.
بدیهی است که اگر از همان ابتدا نظارت کافی وجود داشت و جلوی این افراد گرفته می شد کار به اینجا نمی کشید که برخی مسئولین به سمت اشرافی گری بروند.
به هر حال یکی که برود پای افراد نزدیک به او نیز کشیده می شود چون طبیعتا خانواده افراد وقتی که خانواده دوستان و همکاران آنها را می بینند آنها را تحت فشار قرار می دهند که زندگی همسطح برایشان تامین کنند.
البته اینجا فقط دستگاه های نظارتی مقصر نمی باشند بلکه مردم هم خود مقصر هستند.
به عنوان مثال چند ماه دیگر انتخابات مجلس قرار است برگزار شود.
طبق آنچه طی سالیان سال شاهد آن بودیم برخی ملیارها تومان برای ورود به مجلس هزینه می کنند، مخصوصا در شهرستان ها مهمانی و غذا می دهند و مراسم برگزار می کنند و....
آیا غیر از این است که اگر وارد مجلس شوند به دنبال جبران هزینه ها و یا پس دادن پول به افرادی که از نظر مالی حمایتشان کردند خواهند رفت.
همین ماجرا بعد از آن در انتخابات شوراها نیز صدق می کند.
مردم انقلاب کردند تا ساختار ارباب رعیتی در مملکت از بین برود مشاهده می کنیم اربابان جدید با عناوین جدید در روستاها بروز می کنند.
اخیرا قوه قضائیه کمر به مبارزه با فساد بسته و مشاهده می کنیم روسای برخی شوراها و یا اعضای آنها به دلیل درگیری با فساد بازداشت می شوند.
قطعا در این ماجرا رای دهندگانی که به این افراد رای داده اند نیز مقصر می باشند.
مخصوصا در روستاها که مردم به خوبی همدیگر را می شناسند و قطعا با ساختارهای مافیایی و فساد برخی اعضا و یا روسای شوراها ومشاورین و یا نزدیکان آنها آشنایی کامل دارند.
اگر مردم مجددا به همین افراد رای دهند قطعا خود اول مقصر می باشند که این افراد را سر کار آورده اند.
همین را بگیرید و به جاهای بالاتر بروید.
پس باید گفت همانطور که دستگاه های نظارتی باید به وظایف خود در برخورد با این افراد عمل کنند و شاید هم باید شدت بیشتری هم به خرج دهند مردم هم وظیفه دارند تا حد اقل آنهایی را که می شناسند که آدم های فاسدی هستند را اجازه ندهند مجددا انتخاب شوند تا این سیکل معیوب جایی خاتمه یابد.
به قول معروف یک دست به تنهایی صدا نمی دهد و مردم هم باید به کمک قوه قضائیه بیایند تا این قوه بتواند با فاسدین برخورد کند و قطعا هر چه قدر که برخورد با فاسدین بیشتر شود وحلقه محاصره آنها تنگ تر شود صدای اینها بیشتر در می آید.
به نظر می آید بد نباشد که دستگاه های نظارتی بر دارایی و اموال و نحوه زندگی همه افرادی که خود را برای تصدی هر پستی در مملکت کاندید می کنند از شوراها گرفته تا دهیاری ها و نمایندگان مجلس و وزرا و مدیران و شهرداران و...بیشتر نماید و این نظارت فقط در زمان تصدی پست توسط آنها نباشد بلکه حتی برای سالها پس از تصدی این پست ها ادامه یابد.
این نظارت نباید فقط به این افراد محدود شود بلکه باید خانواده هایشان و همچنین نزدیکانشان را نیز در بر گیرد.
بر اساس نتایجی که از محاکمه ها بیرون آمده، امروزه پیچیدگی در امور فساد در مملکت ما آنقدر زیاد شده که مشاهده می شود دیگر افراد فاسد مثلا در شوراها اموال و یا اختلاس های خود را به نام خود و یا خانواده خود انجام نمی دهند بلکه دوستان و نزدیکانی دارند که مثلا به عنوان مشاور از آنها استفاده می کنند ورسما هیچ سمتی در شوراها ندارند ولی عملا همه کاره شوراها هستند و آنها نیز شرکت های مختلفی را ایجاد می کنند تا از کانال آنها به عنوان پروژه های عمرانی اقدام به سوء استفاده از روستاها نمایند تا خود نیز دور از مضان اتهام باشند و خوب طبیعتا رسیدگی به فساد در این موارد بسیار سخت و پیچیده می شود.
عملا می توان گفت امروزه در ایران بحث فساد فردی کم کم در حال تبدیل شدن به فساد سازمان یافته و یا همان مافیایی می باشد واین ماجرا به عنوان مثال از روستاها شروع شده، جایی که روستائیان می دانند اگر هرگونه مقاومتی بر علیه مافیاها انجام دهند با برخورد مافیایی آنها مواجه می شوند.
اگر با این مافیاها برخورد نشود هیچ بعید نیست کم کم این مافیاها به جاهای بالاتر نیز نفوذ یابند و دیگر برخورد با آنها بسیار سخت خواهد بود.
باز هم همین را بگیرید و به جاهای دیگر بروید.
آنهایی که به قول معروف شیله پیله ای در کارشان نیست نباید از این این نظارت ها ناراحت باشند بلکه حتی باید خوشحال هم باشند که پاک هستند و قطعا در مقابل مردم هم جایگاه بالاتری خواهند داشت.
همانگونه که نیروهای امنیتی و نیروهای مسلح ایران در مرزها و حتی دور تر از مرزهای ایران به دنبال برخورد با دشمنان مملکت هستند قطعا نیاز است که با فساد درون مملکت هم برخورد شود وگرنه پشت جبهه ها توسط دشمن نابود می شود و تلاش نیروهای امنیتی و نیروهای مسلح ایران در دور دست ها بی اثر می ماند و خود شهیدان پایمال می گردد.