بر اساس نظریات مختلف دلایل زیادی برای این اتفاق وجود دارد، اما به هر حال در دوره هایی کشورهایی مانند ایران، عراق، سوریه، مصر و ترکیه خواستگاه تمدن بشری به حساب می آمدند و آن رویایی که برخی امروزه برای زندگی در ایالات متحده را دارند بسیاری برای زندگی در غرب آسیا داشتند.
طبق همه این نظریات پیشرفت این منطقه از زمانی شروع شد که اهالی آن به جای تلاش برای پیشرفت به سمت رخوت و سستی و راحت طلبی روی آوردند.
در بسیاری از موارد مشاهده می کنیم که کشورهای استعمارگر اروپایی مخصوصا انگلیس با سیاست های خود این فرهنگ و تصور را در میان آحاد جامعه جا انداختند.
به عنوان مثال در ایران آنها برای فروش چای ایرانی ها را که قهوه خور بودند چای خور کردند.
شاید برای برخی عجیب به نظر آید که چرا چنین کاری کردند اما قهوه معمولا به عنوان نوشیدنی منشط معروف است در حالی که چای یک نوشیدنی به نوعی آرام بخش است.
آنها حتی بحث خواب عصر را وارد فرهنگ ایرانی ها کردند و ایرانی ها را قانع کردند که ظهر کار و کاسبی را تعطیل کنند و برای استراحت ظهرگاهی به منزل بروند.
در واقع به این ترتیب ایرانی ها همین که درب مغازه ها و یا کار خود را باز می کردند درب مغازه را می بستند تا استراحت کنند و عملا کار به چرخه در نمی آمد.
انگلیسی ها و یهودی ها در میان رجال مذهبی نفوذ کردند و خرافات زیادی را در میان آنها ترویج دادند، خرافاتی که بعدها به عنوان اسرائیلیات در اسلام هم از آنها یاد شده.
مشاهده می کنیم در بسیاری از موارد که ایرانی ها در جنگ ها شکست می خورند این اروپایی ها بودند که پشت پرده بر علیه ایرانی ها توطئه کرده اند و نادانی شاهان و رهبران وقت نه فقط سرزمین های کلانی از ایران را از دست ایرانی ها خارج کرد بلکه ثروت های ایرانی ها را نیز نابود کرد و اجازه داد اروپایی ها به سرقت ببرند.
به عنوان مثال زمانی که ایرانی ها می خواستند توپخانه بسازند تا در جنگ هایی که با عثمانی ها و روس ها داشتند از آن استفاده کنند انگلیسی ها و فرانسوی ها شاه های ایران را قانع کردند که نیاز ندارند زحمت ساخت توپخانه و تفنگ را بکشند و هر وقت نیاز داشته باشند انگلیس و فرانسه هر چه قدر ایران توپ و تفنگ نیاز داشته باشد بهترینش را در اختیار ایران قرار خواهند داد.
آنها توانستند که شاه های ایرانی را مجاب کنند که رعیت های آنها بی سواد هستند و عرضه ساخت و تولید را ندارند ولی چون انگلیسی ها یا فرانسوی ها کنار ایرانی ها هستند شاه ها نباید دلواپس باشند.
مشاهده می کنیم که آنها در همان زمان ها توانستند ایرانی ها را قانع کنند به به تقلید از اروپایی ها بپردازند و تصور کنند که کشور پیشرفته یعنی کشوری که از الگوهای اروپایی تقلید می کند می باشد.
شاید بسیاری داستان سفر ناصر الدین شاه قاجار همزمان با امپراتور ژاپن به اروپا را شنیده باشند.
در آن زمان امپراتور ژاپن تعداد زیادی از جوانان مستعد ژاپنی را با خود به اروپا برد تا فناوری های صنعتی اروپا را فرا بگیرند در حالی که ناصر الدین شاه اطرافیان و سوگولی ها را با خود جهت تفریح به اروپا برد و همزمان وقتی که امپراتور ژاپن اقدام به وارد کردن فرهنگ صنعت از اروپا به ژاپن می نمود ناصر الدین شاه فرهنگ بی بند و باری اروپایی ها و دوربین عکاسی و سرسره و ... را با خود به ایران آورد.
مشاهده می کنیم حتی زمانی که جنبش های سیاسی در ایران شکل گرفت و جوانان ایرانی به فکر تغییر نظام سیاسی در ایران افتادند، این جوانان حاضر نشدند که به خود زحمت دهند و به فکر ایجاد ساز وکار سیاسی منطبق بر ساختار اجتماعی ایران باشند و به دنبال تقلید و یا الگو گرفتن از دیگر کشورها بودند، همان انقلاب معروف مشروطه نیز الگوی خود را الگوی انگلیسی در حکومت قرار داده بود و به همین دلیل هم در نهایت به جایی نرسید.
در واقع پیشرفت در کشورها زمانی شروع می شود که مردم آنها بتوانند ابتکار داشته باشند نه اینکه به دنبال تقلید از دیگران باشند.
اینکه برخی مثلا چینی ها را الگو قرار می دهند که با مهندسی معکوس در صنعت تلاش می کنند نمونه های تولیدی دیگر کشورها را کپی کاری کنند یک الگوی بسیار اشتباه است.
بله در ابتدا چینی ها نمونه های تولیدی دیگر کشورها را کپی برداری کردند و حتی با باز کردن فضا جهت استفاده دیگر کشورها از امکانات آنها و نیروی کار ارزان آنها کارخانه های بین المللی را تشویق گردند که تولیدات خود را به چین منتقل کنند اما موفقیت و پیشرفت چین زمانی شروع شد که چینی ها شروع کردند از خود ابتکار عمل به خرج دهند و علاوه بر تولید کالاهای وارداتی کپی شده کالاها را با ابتکار خود ارتقا بخشند و حتی کالاها را با فرهنگ خود تطبیق دهند.
نمی توان باور کرد ایرانی ای که در اوج تحریم ها می تواند موشک بسازد که مدرن ترین پهباد جهان را ساقط می کند نمی تواند ماشینی را که بیست سال پیش شروع به تولید آن کرده را مدرن سازی کند و خود نمونه های جدیدی به بازار ارائه دهد.
می توان گفت مشکل این است که اراده در کار نیست.
مشکل اصلی آمریکایی ها با ایرانی ها در بحث هسته ای هم همین است.
آمریکایی ها به خوبی می دانند ایرانی ها به هیچ وجه به دنبال ساخت تسلیحات کشتار جمعی نمی باشند و اگر می خواستند چنین کاری را انجام دهند قطعا فرصت آن را سالها قبل داشتند.
فناوری هسته ای یک فناوری قدیمی است که به صد سال پیش بر می گردد.
آمریکایی ها می خواهند ایرانی ها متوجه باشند که باید فاصله شان با دیگر کشورهای جهان در زمینه فناوری حد اقل صد سال باشد.
پس از انقلاب در ایران جوانان این کشور در بسیاری از فناوریهای نوین جهانی پیشرفت های قابل توجهی داشتند و قطعا بحث جلوگیری از پیشرفت ایران در زمینه فناوری از همان ابتدا باید شروع می شد یعنی فناوری هسته ای و بعد به سمت بقیه فناوری ها پیش می رفتند.
یعنی اول مثلا روی فناوری هسته ای تمرکز می کردند تا این فناوری را از دست ایرانی ها بگیرند و بعد به سمت فناوری های دیگر مانند موشکی و حتی طبی و علمی نیز پیش بروند.
برای همه این فناوری ها آنها بهانه ای جهت وانمود نمودن اینکه این فناوری ها ممکن است به عنوان تسلیحات استفاده شود را دارند، چون خودشان هر آنچه از علوم به دست می آورند را برای تولید تسلیحات کشتار جمعی استفاده می کنند واستفاده نظامی آن را مد نظر قرار می دهند.
البته این بحث فقط به بحث در زمینه علوم و فناوری های علمی و صنعتی بر نمی گردد، حتی به علوم اجتماعی نیز سرایت دارد.
یعنی وقتی که ایرانی ها انقلابی را انجام می دهند که می تواند الگویی برای دیگر کشورهای اسلامی باشد موفقیت این انقلاب می تواند خطری بزرگتر از آن موشک و یا بمب هسته ای باشد و به همین دلیل مشاهده می کنیم از ابتدا آنها در مقابل این انقلاب صف آرایی کردند.
به هر صورت به نظر می رسد پیشرفت دیگر در تقلید از اینها نیست و باید جوانان ایرانی به سمت و سوی ابتکار و اختراع پیش بروند و چیزهایی را ایجاد کنند که حتی کشورهای موسوم به کشورهای پیشرفته به خود ندیده اند.
آن زمان می توان گفت دیگر ایرانی ها از همه مرزهای محدود کننده خود گذشته اند.