جنگ کره منجر به تقسیم کره به دو قسمت شده و علیرغم اینکه آمریکایی ها مدعی بودند که برای مقابله با کمونیست ها به کره حمله کرده اند ولی در نهایت کره شمالی کمونیست سر جای خود ماند وآمریکایی ها به بهانه خطری که کره شمالی برای کره جنوبی ایجاد می کند در کره جنوبی وژاپن و… مستقر شدند، وامروزه آمریکایی ها با رهبر کره شمالی مذاکره می کنند.
از جنگ کره و ویتنام به سمت جنگ عراق و افغانستان بیاییم می بینیم که در افغانستان آمریکایی ها که خود القاعده را ایجاد کرده بودند به بهانه نابودی القاعده و طالبان به این کشور حمله کردند ولی پس از بیست سال هنوز طالبان نه فقط در افغانستان نابود نشده بلکه با اقتدار که فعالیت خود ادامه می دهد و امروزه آمریکایی ها در حال مذاکره با طالبان هستند و از وجود طالبان به عنوان بهانه ای برای بقای خود در افغانستان استفاده می کنند.
همین ماجرا در عراق و سوریه نیز تکرار شده.
آمریکایی ها تلاش کردند دولت عراق را وادار کنند تا توافق امنیتی با آنها به امضا برساند وبعد از اینکه دولت عراق حاضر نشد این توافق را امضا کند داعش را ایجاد کنند با به بهانه جنگ با داعش در عراق و سوریه حضور پیدا کنند.
حال که کار داعش در سوریه و عراق به پایان رسیده و دیگر بهانه ای برای حضور آنها وجود ندارد زمزمه اینکه داعش مجددا جان گرفته را راه انداخته اند تا بهانه برای حضور خود در عراق و سوریه داشته باشند.
در دیگر جاهای جهان هم ماجرا به همین ترتیب است.
از همین سیاست هم در خاورمیانه امروزه استفاده می کنند و با ایجاد یک فضای روانی مبنی بر اینکه ایران می خواهد کشورهای عرب حوزه خلیج فارس را اشغال کند کاری کرده اند که اینها مجبور شوند نه فقط اجازه حضور نیروهای آمریکایی در کشورهایشان را بدهند بلکه حتی اقدام به پرداخت هزینه این حضور نمایند، این یکی دیگر نوبر است.
همچنین این کشورها تسلیحات مدرن آمریکایی را خرید می کنند و چون نمی توانند از آنها استفاده کنند مجبور می باشند افسران و کارشناسان آمریکایی استخدام کنند تا این تجهیزات را به کار بگیرند.
مقامات آمریکایی هم اخیرا برای تحقیر بیشتر سران این کشورها دیگر چهارچوب های دیپلماتیک را کنار گذاشته اند و انواع و اقسام توهین ها و تحقیر ها را نثار آنها می کنند، و به قول معروف کسی هم "جیک اش" در نمی آید.
رئیس جمهوری آمریکا در مورد پادشاه ویا ولیعهد عربستان بگونه ای صحبت می کند انگار با یک عمله صحبت می کند.
وی برای تحقیر آنها مثلا می گوید زنگ زدم گفتم "آهای شاه چهارصد ملیون دلار بریز به حساب، اگه نیروهای ما اونجا نبودند تو یک هفته ای باید فارسی یاد می گرفتی".
چه قدر باید رهبران این کشورها ذلیل شده باشند که چنین تحقیر هایی را بپذیرند و باور کنند که همسایه ای که قرن هاست با صلح و صمیمیت با آنها ساخته قرار است کشور آنها را اشغال کند و آمریکا از پانزده هزار کیلومتر آن طرف تر حاضر است از آنها دفاع کند.
آمریکایی که حتی به متحد اصلی خود یعنی انگلیس می گوید وظیفه حمایت از کشتی هایش به عهده خود اش است و تا به لحظه نگارش این مقاله هنوز کشتی انگلیسی و علیرغم آزاد شدن کشتی انگلیسی در اختیار ایران است.
آیا واقعا عرب ها می خواهند هنوز هم روی دیوار این حامی یادگاری بنویسند؟