فارق از دلایل بنیادینی که میتوان عنوان کرد مانند دکترین حاکم بر سیاست خارجی ایالات متحده یعنی دکترین اصل قدرت و تفکر بنیادین شکل دهنده روابط بین الملل ایالات متحده که مبتنی است بر نظریه ثبات مبتنی بر چیرگی و بر اساس آن مناسبات بین المللی تنها تا زمانی که تامین کننده حداکثری منافع ایالات متحده باشند مورد تایید این کشور خواهند بود، کاخ سفید هدف دیگری را نیز در بحث خروج از برجام پی میگیرد.
در شش ماه اخیر عدم توافق میان اروپا و ایالات متحده در باب برجام نقل محافل خبری بوده که مواضع امانوئل مکرون و اظهاراتاش بیشتر به این مسئله دامن زده بود. اما چگونه است که ایالات متحده به یک باره و به سبب اخلاقیات فردی رئیس جمهور خود، بر خلاف منافع شرکای خود در شورای امنیت عمل میکند؟ حقیقت این است که اساسا نسبت دادن رفتار بین الملل ایالات متحده به شخص رئیس جمهور عملی ست اشتباه و مبتنی بر عدم درک صحیح سیاست داخلی ایالات متحده زیرا سکان هدایت سیاست خارجی ایالات متحده در ابتدا در دستان اندیشکدههای این کشور و ثانیا در دستان گروههای لابی بین المللی است و اساسا کاخ سفید وظیفه تعیین سیاست کلی در زمینه روابط بین الملل را ندارد بلکه وظیفه رئیس جمهور و تیم دیپلماسی وی مربوط است به سیاستهای مصداقی و عینی در چهارچوب آنچه اندیشکدهها و گروههای لابی تعیین کردهاند. به واقع در اساس، روایت عدم توافق میان اروپا و ایالات متحده ناشی از توافق میان چهار بازیگر شورای امنیت یعنی آلمان، فرانسه، انگلیس و ایالات متحده بوده و ترامپ با خروج از برجام به جای ملغی سازی کلی آن، اروپا را در بازی مستقیم با ایران قرار میدهد تا بلکه به این شکل به هدف مشترک خود یعنی امتیازگیری بیشتر از ایران در جهت تغییر رفتار نظام جمهوری اسلامی ایران دست یابند که همواره جزو اهداف کلان اعلامی و اعمالی ایالات متحده در طول چهل سال اخیر بوده است.
علی ایحال، شریک و دوست انگاشتن سه کشور آلمان، انگلیس و فرانسه در قضیه برجام و در شرایط کنونی از سوی ایران، عملی بسیار خوش بینانه و مبتنی بر ساده انگاری است که توجه به آن از سوی تصمیم سازان ایران امری بسیار ضروری میباشد.
تنها سه گزینه در فرایند کنونی قابل تصور است:
الف — ایران برجام را با اروپا ادامه داده و به مذاکرات مجدد تن میدهد.
ج — ایران، اروپا را به سوی خود جذب کرده و ایالات متحده را منزوی میکند.
گزینه آخر بیشتر شبیه به سناریوهای سینمای ژانر تخیلی است تا یک تحلیل سیاسی و متاسفانه شاهدیم که از سوی بسیاری از سیاستمداران و تحلیلگران نیز به کرات تکرار میشود. گزینه اول نیز با توجه به ذینفع بودن اروپا در منافع ایالات متحده نمیتواند گزینهای باشد که منافع ایران را به طور حداکثری تامین نموده یا حداقل به نتیجهای دارای ثبات ختم شده و مساله برجام در قبال آن تکرار نشود. گزینه دوم یعنی خروج ایران از برجام اما در شرایط کنونی میتواند بهترین گزینه برای تهران باشد. اجراء برجام از سوی ایران و عدم پایبندی ایالات متحده به آن امتیاز شگفت انگیزی بوده که تهران میتواند به خوبی از آن استفاده کند و از امروز، عدم توفیق مذاکرات بین المللی با ایالات متحده را در تمام مناسبات بین المللی با پنج بعلاوه یک، اتحادیه اروپا و سایر نهادها و کشورها عنوان و لحاظ نماید و به بیان سادهتر تهران میتواند انتخاب کند که در برجام بماند یا بخشهایی از توافقنامه برجام یا تمامی آن را به حالت تعلیق در آورده، از ان پی تی خارج شده یا هر اقدام حقوقی دیگری را انجام دهد. نباید فراموش کنیم برجام هنوز هم تا حدود زیادی تامین کننده منافع ایالات متحده و اروپا است و اگر غیر از این بود اکنون شاهد ملغی سازی کامل آن از سوی اروپا یا آمریکا بودیم. اکنون زمین بازی برای ایران محیاست، به شرط آنکه خوب بازی کند.