در واقع تنها دلیل بازنشسته شدن ایرانی ها را می توان از کار افتادگی دانست و تعداد کمی از ایرانی ها را می توان پیدا کرد که در حال لذت بردن از زندگی بازنشستگی خود می باشند.
این ماجرا امروزه به پست و سمت های دولتی نیز تسری یافته و کار به جایی کشیده شده که مجلس مجبور شده قوانین متعدد برای جلوگیری از به کار گیری مجدد بازنشسته ها تدوین کند.
اشکال اصلی در قوانین منع به کار گیری بازنشستگان تبصره های آن است که اجازه می دهد با شرایطی برخی بازنشستگان مخصوصا در سمت های عالیرتبه مدیریتی به اشکالی به کار گرفته شوند و در واقع همین ها اصل مشکل هستند نه کارمندان معمولی.
شاید به جای اینکه به فکر آن باشیم که با چوب و چماق و قوانین تعزیری مردم را از تلاش برای کار پس از بازنشستگی واداریم به فکر آن باشیم که چرا کارمندان پس از بازنشستگی رو به کار مجدد می آورند، آنوقت راحت تر بتوان حد اقل مشکل قشر بزرگی از جامعه را حل کنیم.
مضاف بر اینکه، اگر شرایط این بازنشستگان ایده آل باشد قطعا آنهایی که در حال حاضر مشغول به کار هستند نیز دلگرم خواهند شد تا کار خود را خوب انجام دهند و در نهایت بتوانند از بازنشستگی راحت استفاده کنند.
اما وقتی که شرایط بازنشستگان خوب نباشد قطعا آنهایی که در حال حاضر مشغول به کار هستند به فکر خواهند بود که یا شرایطی فراهم کنند که در بازنشستگی بی نیاز باشند و ماجرا به اختلاس و سوء استفاده از موقعیت و غیره کشیده می شود ویا اینکه اگر افراد سالمی باشند که اهل تخلف نیستند پس از بازنشستگی به دنبال آن باشند که مجددا کار کنند و یا کار پیدا کنند وسر پیری محتاج نباشند.
متاسفانه مشکل دیگری که ایران امروزه با آن مواجه است خودداری مدیران ارشد از بازنشستگی و نه به دلیل نیاز مالی بلکه به دلیل اینکه اینان احساس می کنند که اگر از گردانه قدرت خارج شوند نابود می شوند است.
بسیاری از این مدیران حتی تلاش می کنند که اقتدار خود را با جایگزینی فرزندان خود در پست های خود جبران کنند حتی اگر این افراد توانمندی پدران خود را نداشته باشند ، به هر طبق یک فرمول نا نوشته مدیران ارشد ایران آقا زاده ها همه دارای ژن خوب هستند!
بزرگترین اشکال قوانین این است که به این مدیران ارشد اجازه بازگشت به کار می دهد در حالی که اگر هم حتی نیاز به صادر کردن مجوز برای بازگشت به کار بود شاید بهتر بود همان هایی که تجربه انجام خورده کاری ها را دارند به کار بر می گشتند و جوانانی در کنار آنها قرار می گرفتند تا تجربه کسب کنند.
در مورد مدیران ارشد که باید بررسی کرد و دید خروجی مدیریت آنها چگونه بود، برخی بیش از چهل سال است که سر کار هستند و هر آنچه در این مملکت از شرایط خوب و بد وجود دارد خروجی این مدیران به حساب می آید.
اگر کار این مدیران خوب باشد که باید از آنها قدر دانی به عمل آید و اجازه داد که این آخر عمری استراحت کنند و مدیران تازه نفس کار آنها را ادامه دهند و اگر کار آنها خوب نبود که پس نباید دوباره به کار گرفته شوند.
بنده صبحت های هفته قبل جناب آقای جهانگیری معاون اول رئیس جمهوری که اظهار داشتند بزرگترین مشکل مملکت ما امروزه مشکل مدیریتی است، و مدیرانی است که به صندلی های خود چسبیده اند و ول کن صندلی و مملکت نیستند، را کاملا قبول دارم و شاید وقت آن رسیده باشد که توجه داشته باشیم هر آنچه مردم در این مملکت می کشند از ناکارآمدی این مدیران است که از درب دولت ها بیرون می روند تا از پنجره مجددا وارد شوند.