امروز در چهارمين برنامه خود، در خصوص "اسلام و ترور"، و منشا تروريسم اسلامي و سازمانهاي آن سخن خواهيم گفت. ولادیمیر ساژین، شرق شناس و تحلیلگر سیاسی می گوید:
"تاريخ بيانگر آن است که تروريسم و اسلام در مسيرهاي مختص به خود توسعه يافته و تقريبا هيچگاه با هم تداخلي نداشتند. دانشمندان از مدتها قبل به اين نتيجه رسيدهاند که تروريسم، پيش از آنکه يک پديده مذهبي باشد، يک پديده اجتماعي- سياسي است.
جهان به خاطر دارد که در قرن بيستم، تروريسم داراي رنگهاي مختلفي با سايههاي متعددي بود، همچون قهوهاي (فاشيست) و قرمز (بولشويکها)."
ساژين ادامه ميدهد: فقط در اعصار معين تاريخي، تروريسم به راحتی تحت دکترينهاي مختلف ايدئولوژيکي، پنهان ميگردد و در لحظه دیگر، داراي بالاترين گسترش در ميان بخشهاي به حاشيه رانده شده جامعه هستند، بخشهايي که از موقعيت خود راضي نبوده و از لحاظ اقتصادي، توانايي دستيابي به اهداف سياسي خود را ندارند. اين امر، هم با فاشيسم و هم با بولشويکها مطابقت دارد.
بنابراین تروريسم — واکنش ناتوانان سياسي به نفرت است، حسادت و نارسايي آنان نسبت به جهانی که مورد قبولشان واقع نمی شود. دقيقا در اين بسترِ راديکالي- حاشيهاي است که تخم تروريسم را ميتوان رشد داد. اما بايد در نظر داشت که تنها قشر ضعيف جامعه از اوضاع بوجود آمده استفاده نميکنند. اين امر را تاريخ تروريسم اسلامي، تائيد ميکند.
اکثريت گروههاي افراطي که تحت عنوان اسلام عمل مينمايند، از "جامعه اخوان المسلمين" که در اواخر دهه دوم قرن بيستم تاسيس شده است، نشات گرفتهاند. این گروه بعنوان يک سازمان مذهبي، برای "تصحيح اخلاقِ" مسلمانان ظاهر شد، اما در نهایت "اخوان" به سرعت، به يک حزب سياسي با ايدئولوژي مشخصي تبديل گردید.
شعار آنان این بود که "در اسلام، دين از دولت و سياست قابل تفکيک نيست. مسلمان واقعي آن کسي نيست که فقط خدا را عبادت ميکند. وي بايد با مشکلات مسلمانان زندگي کند و تلاش کند تا در جامعه خود، طبق شريعت زندگي کرده و تنها قانون اساسي دولت، قرآن است". و در آخر اینکه "جهاد" به معني مرگ در راه خدا است که بالاترين تلاشهاست".
سازمان مذکور از مسير طولاني توطئهها، ترورها گذر کرده و تا به امروز نیز فعالیت مينمايد. ايدههاي محتوايي آن توسعه يافتهاند و به اساس ايدئولوژيک گروههاي جديد افراطي که ترور را روش اصلي مبارزه ميدانند، تبديل شدهاند.
در کشورهاي عربي، اکثريت گروههاي افراطي در بستر نارضايتي، نه تنها از حکام و فعاليتهاي ديني، بلکه از "اعتدال بيش از حد" رهبران محلي "اخوان المسلمين" بوجود آمده اند.
از پايان سالهاي 80 ميلادي يک جنبش جديد و پر خشونتتر وارد صحنه گردید که "دايره خدمات" آن از ايدههاي "اخوان" الهام گرفته بود. هسته آن "افغانهاي عرب" هستند- داوطلباني که در افغانستان در مقابل نظاميان شوروي مبارزه نمودهاند. موسسین سازمان، یک فلسطيني مقیم پيشاور بنام عبدالله اعظم — نماينده "اخوان المسلمين" و اسامه بن لادن ميليونر معروف سعودي بودند.
بعدها ماهيت "دایره عقیدتی" به سازمان "القاعده" تغيير يافت. هدف آن گسترش "جهاد" در ساير کشورهاي جهان بود. "القاعده" طبق اراده افراد محروم، متولد نشد. او در بين گروههاي افراطيون اسلامي عربي رشد يافت که در وهله نخست منشا سعودي داشته و شامل گروههاي ميليونري و چندي از سرويسهاي ويژه غربي بودند که منابع مالي، جهت حمايت از مجاهدين افغاني که پس از سالهاي 1979 ميلادي در برابر نيروهاي شوروي مبارزه کرده بودند، را متقبل می شدند.
پس از خروج نيروهاي شوروي از افغانستان، بن لادن به عربستان بازگشت و او در هنگام جنگ خليج فارس، حضور نظاميان آمريکايي در "سرزمین مقدس اسلام" را محکوم نمود.
در سال 1994 بدليل فراخواني مردم براي مقابله با رژيم پادشاهيِ "رياکار" ، تابعيت سعودي از وي سلب و از کشور اخراج شد.
پس از حضور کوتاه در سودان وي در سال 1996 به افغانستان بازگشت که در آن زمان جنبش "طالبان" در آنجا شکل گرفته بود. در زمان برتري رژيم طالبان که داراي اصول ايدئولوژيک مشابهي بودند، "القاعده" چند اردوگاه آموزشي در اين کشور ايجاد، و 20 هزار نوآموز از کشورهاي مختلف جهان را در آنها آموزش داد. اکثريت آنها بعدها به خانههايشان بازگشتند. پيشتر بن لادن اردوگاه آموزشي در سومالي و سودان و طبق برخي شواهد در چچن و کوزوو نيز ايجاد نموده بود.
"القاعده" داراي مهرههاي "غیرفعال" و سازمانهاي متحد در 100 کشور جهان بود. زيرمجموعههاي نسبتا نيرومند اروپايي در آلمان، ايتاليا و اسپانيا تاسيس شده بودند. "القاعده" داراي روابط تجاري با قاچاقچيان و تجار تسليحاتي بود. يکي از منابع درآمد "القاعده" در کنار کمکهاي خيريه، فروش الماس آفريقا و مواد مخدر افغانستان بود.
منحصر به فرد بودن "القاعده" در آن بود که توانست بسياري از گروهکهاي مستقل تروريستي را تحت فرمان خود و يا با خود متحد مرده که تا آن زمان بصورت مستقل از يکديگر عمل ميکردند.
در فوريه 1998 بن لادن ايجاد "جبهه اسلامي جهاني مبارزه با يهوديان و صليبيون" که شامل بسياري از سازمانهاي تروريستي عربي و پاکستاني ميشد را اعلام نمود.
قويترين کشورهاي دنيا، براي نخستين بار در تاريخ معاصر، شبکه تروريستي ايجاد شده توسط اسامه بن لادن را بعنوان دشمن تمام عيار متخاصم معرفي نمودند. البته وی در سال 2011 به مجازات اعمال خود رسيد.
"القاعده" داراي برنامههاي ساده و پوپوليستي بود: هم بعنوان حائل در برابر تاثير مخرب غرب و هم در راستاي تعويض رژيمهاي فاسد کشورهاي اسلامي و جايگزين نمودن رژيمهاي اسلامي بنيادي عمل مي کرد. بصورت ايدهآل، تمامي مسلمانان جهان بايد در يک کشور زندگي کنند- خليفتي که طبق عادلانهترين قوانين شريعت، حکومت خواهد نمود زيرا که قرآن کريم، اساس زندگی آنها است. دموکراسي اسلامي که مبنا آنها در احکام خداوند و نه در قوانين بشري است، از عدالت بيشتري برخوردار است.
"القاعده" نتوانست به "تاج" (راس هرم) تروريسم تبديل شود. در سال 2006 يک سازمان منفور بشري در عراق بوجود آمد که مبنا و الگوی آن "القاعده" بود. سازمان جديد با تغيير نامهاي خود عناويني چون "دولت اسلامي عراق"، "دولت اسلامي عراق و شام" و در نهايت "دولت اسلامي" را برای خود برگزید.
تفاوت ايدئولوژيک دو سازمان فراتروريستي را به سختي ميتوان تشخيص داد. احتمالا فقط بتوان در خصوص نمايش بي سابقه قصيالقلب بودن اين نا بشرهاي موسوم به"دولت اسلامي" عنوان کرد. علاوه بر آن، اگر "القاعده" ادعاي دولت بودن نميکرد، ولي "دولت اسلامي" خود را بعنوان يک ساختار دولتي معرفی کرد. "دولت اسلامي" بر اکثريت عراق و سوريه کنترل داشته و يک شبه دولت اسلامي متشکل از 30 الي 200 هزار پیکارجوی متعصب از 100 کشور جهان را در بردارد.
به همين دليل است که دولت اسلامي داراي خطر بيشتري نه تنها براي سوريه، عراق و تمامي خاورميانه، بلکه براي تمامي جهان است. رهبران "دولت اسلامي" در صدد هستند تا با ايجاد يک پايگاه قوي در سوريه و عراق يک خليفه بزرگ اسلامي بوجود آورند. براي همين آنها لبنان، اردن و آفريقاي شمالي را تهديد به فرمانبري ميکنند. جهاديون "دولت اسلامي" در کشورهايي چون مصر و فلسطین، افغانستان و پاکستان، ايران و قفقاز با ساخت امارت و ايالت تحرک مينمايند. رهبران گروهک، داراي امکانات بالاي مالي هستند.
امروز بسياري از نويسندگان، شبکه تروريستي اسلامي بينالمللي را "اينترناسيوناليسم اسلامي" ميخوانند. که بخشی از آن حقيقت دارد.
بدين ترتيب ساژين نتيجه ميگيرد که تروريسم اسلامي که امروز در وهله نخست توسط "دولت اسلامي" و "القاعده" مطرح شده است يک پديده جديد نبوده و تنها در راستای اجرای اقدامات غير انساني، توسط تروريستها صورت می گیرد.