احتمال اول این است که ائتلاف ایران، روسیه، ارتش سوریه و حزب الله لبنان به پیروزی رسیده و تمام اراضی یا قسمت قابل توجهی از اراضی سوریه به کنترل کامل این ائتلاف درآید. در صورت وقوع این رخداد تسلط ایران بر خاورمیانه افزایش پیدا خواهد کرد زیرا جنگ یمن، عراق و خصوصا سوریه تجربه جنگ نیابتی تمام عیار را برای ایران به ارمغان آورده و این مسئله مسلما بر تصمیمات آینده ایران در خاورمیانه تاثیرگذار خواهد بود.
احتمال دوم تجزیه کامل سوریه به چند کشور یا اقلیم علوی، کرد و مهمتر از همه سلفی تکفیری است که این وضعیت در وهله اول سبب توازن نسبی میان ایران و عربستان خواهد شد و در وهله دوم شرایط نوعی رسمیت بخشی به گروههای تروریستی را مهیا میسازد. اینکه کدام گروه تروریستی به این موفقیت نایل شود تفاوت چندانی در شرایط منطقهای نخواهد داشت لیکن مسئله مهم تهدید بالقوه این وضعیت برای تمام جناحهای خاورمیانه میباشد و در این بین تفاوتی میان ایران، ترکیه و حتی اسرائیل وجود نخواهد داشت و حتی عربستان نیز نمیتواند به طور کامل قدرت تروریستی فوق الذکر را دوست خود بشمارد.
احتمال سوم که به نظر بسیار بعید میآید، شکست کامل ائتلاف ایران، روسیه، ارتش سوریه و حزب الله و به تبع آن استیلای کامل گروههای سلفی تکفیری بر اراضی سوریه است که تغییر کامل در وضعیت ژئوپلتیک خاورمیانه را سبب خواهد شد.
باید توجه داشت ائتلاف بین المللی به رهبری ایالات متحده حداقل تا پایان سال اول ریاست جمهوری آینده این کشور، فاقد برنامه بلند مدت و مدون بوده و به اصطلاح در پی ایجاد توازن میان نیروهای درگیر در سوریه است و در صورت قرار گرفتن در شرایط انتخاب، با وجود اختلاف در اهداف، احتمال گرایش ایالات متحده به وضعیت الف که در ابتدای بحث مورد اشاره قرار گرفت بیشتر از سایر رخدادها میباشد.
در بعد تصمیم سازان کلان عرصه بین الملل نیز، گرایش عربستان سعودی به تفکرات سلفی و تکفیری که دارای همپوشانی بسیار بالا با تفکرات حاکم بر گروههای تروریستی ست، سرگردانی در سیاستهای خارجی و داخلی ترکیه که مسبب آشوب داخلی و بحران خارجی برای این کشور شده و در مقابله آن تغییرات گسترده در سیاست خارجی ایران، سبب تغییر رفتار قدرتهای سیاسی و اقتصادی جهانی نسبت به این سه قدرت تعیین کننده خاورمیانه شده که باید به طور خاص در پدیده سوریه در انتظار نمود آن باشیم.
از سوی دیگر تصمیم روسیه مبنی بر کاهش نیرو و به تبع آن کاهش حملات هوایی خود در سوریه سبب گمانه زنیهایی در باب مصالحه این کشور و ایالات متحده در مسئله سوریه شده که در این مورد ارائه توضیحاتی ضروری مینماید.
دو مسئله دگرگونی قدرت در لیبی که به دنبال بهار عربی شکل گرفت و اشغال کریمه توسط روسیه، که به انزوای بیشتر روسیه در منطقه و عرصه بین المللی منجر شدند، ورود به مسئله سوریه را برای روسیه اجتناب ناپذیر و هم راستا بودن اهداف اولیه این کشور و رقبای سنتی خود، ناتو و ایالات متحده، یعنی مبارزه با تروریسم، سبب ایجاد نوعی مشروعیت به تصمیم مردان کرملین نیز شد. از این روی روسیه دقیقا در زمانی که ائتلاف ایران، ارتش سوریه و حزب الله لبنان به پشتیبانی ارتش روسیه نیاز داشت وارد عمل شد و تا حدود زیادی نیز به اهداف تعریف شده خود نایل آمد. باید توجه داشت اهداف روسیه و انتظارات از آن، در تضاد با هم بوده و اصولا روسیه تنها در نقش پشتیبان به جنگ نظامی سوریه ورود کرده بود نه به عنوان تمام کننده و با نگاهی واقع بینانه پایان دادن به چنین جنگی تنها با بهره گیری از نیروی هوایی ارتش، انتظاری ست خارج از توان روسیه. خارج از بحث هزینههای مالیای که حضور نظامی روسیه در سوریه بر دوش مسکو گذاشته که در دیدگاه یوتیلیتاریانیسم خروج نظامیان روسیه را توجیه میکند، باید قبول داشت که روسیه عملا به خواستههای خود در قبال سوریه، تا این لحظه دست یافته است و این مهم، دلیلی ست که به تصمیم فوق ختم شده. روسیه در وهله اول توانسته آخرین پایگاه خود در سواحل مدیترانه را حفظ، مجددا خود را به بازیگری قابل اعتنا در سطح جهانی تبدیل و توجهها را نیز از سوی اوکراین به خاورمیانه و خصوصا سوریه جلب کند. از این روی مطرح کردن توافق میان مسکو و واشنگتن بر سر فدرالیزه کردن سوریه به عنوان دلیل بازگشت نیروهای نظامی روسیه، تحلیل صحیحی نمیباشد.
علی ایحال، آینده سوریه با تصمیمات قدرتهای جهانی و منطقهای گره خورده که اکثرا بر اساس منطق و مبتنی بر مصالح خود، سوریه را به صفحه شطرنج ژئواستراتژیک تبدیل کردهاند، لیکن در این بین ترکیه و عربستان از این قائده مستثنی هستند. تصمیم گیرندگان این دو کشور تا امروز در اکثر مسائل مربوط به سوریه، عجولانه و به دور از منطق نسبی عمل کردهاند که این مسئله احتمال وقوع رخدادهای غیرقابل پیش بینی در سال جاری را افزایش خواهد داد.
نویسنده: مانی محرابی، پژوهشگر و تحلیلگر مسائل بین الملل