اما نکتهای که معمولا از اذهان دور مانده این است که گفتگوهای صلح اصولا به مذاکرات دیپلماتیکی اطلاق میشود که میان دولتها با هدف پایان بخشیدن به درگیری نظامی ارتشهای شان صورت میپذیرد. این روش در مورد حکومتها به نتیجه ختم میشود ولی آیا در مورد داعش هم صادق است؟
داعش نه حکومتی مرکزی دارد، نه دولتی برای دیپلماسی و نه ارتشی یکپارچه. به واقع باید پرسید در گفتگوهای صلح دقیقا با چه گروهی و در چه مورد بحث میشود؟ آیا ایالات متحده یا عربستان بعد از پایان گفتگوها میتوانند نتایج را به داعش یا حداقل جبهه النصره ابلاغ کنند؟ آیا داعش، جبهه النصره و دیگر گروههای تروریستی به ابلاغیههای مبتنی بر گفتگوهای منتج از مذاکرات صلح از جانب ایالات متحده و عربستان تمکین میکنند؟
باید توجه داشت آنچه امروز در سوریه، عراق و یمن رخ میدهد جنگ با یک یا دو گروه تروریستی با نامها و عناوین مشخص نیست، بلکه تروریسم تکفیری یک تفکر است که توانایی رسوخ در تمام نقاط جهان را دارد. از پیشاور تا کالیفرنیا و از جاکارتا تا پاریس. در واقع در مبارزه با تروریسم علی الخصوص تروریسم تکفیری، هرگز تلاشی برای مبارزه با اصل مسئله صورت نگرفته و همیشه تلاش بر مبارزه با مصادیق تروریسم بوده به همین دلیل در طی سالیان این پدیده نه تنها رو به زوال نرفته بلکه تکثیری قارچ مانند در تمام نقاط جهان داشته است.
واژه جنگ را نمیتوان به راحتی به گروههای تروریستی اطلاق کرد زیرا جنگ دارای اصولی ست مشخص که طبق اصول آن میتوان به جای رویارویی ارتشها، به معاملات دیپلماتیک پرداخت. چیزی که امروز شاهد آن هستیم بسیار فراتر از واژه و مفهوم جنگ است زیرا پدیدهای که آن را تروریسم میخوانیم ارتشها، دولتها، حکومتها و حتی جان مردم را تهدید نمیکند بلکه در حال تهدید ارزشها و تفکرات مردم است.
تروریسم امروزی نه در پی فتح و استیلای بر چند شهر و یا نهایتا تشکیل یک خلافت با اهداف مالی، بلکه در پی گسترش تنش و خشونت شدید در میان تمام مردم جهان است و از طرد شدنهای اجتماعی، تحقیرهای قومی و مذهبی، خشونتهای حکومتی، ناامیدی و… به عنوان بستر فعالیتهای خود استفاده میکند که نمونه آن را در پاریس و سنبرناردینو شاهد بودیم.
برای مقابله با تروریسم باید عامل آن را شناسایی و به مقابله با آن پرداخت. با زور شاید بتوان تروریستها را راند یا نابود کرد اما تروریسم را هرگز.
عوامل سازنده یک ذهن تروریسم در ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی عبارتند از دیکتاتوری حکومتها، انجماد فکری و برداشت غلط از مذاهب و ایدئولوژیها، تبعیض و محرومیتها، اختلافات طبقاتی و… که اگر کنار هم قرار گیرند، دیگر فرقی بین ایالات متحده و چچن یا فرانسه و افغانستان نیست و تاثیر خود را به بدترین شکل ممکن خواهند گذاشت. نمود این تاثیر را میتوان در تعدد بالای جوانان اروپایی پیوسته به داعش مشاهده کرد.
علی ایحال، تروریسم محصول خاورمیانه و اسلام نیست و کشورهای غربی برای ریشه کن کردن آن باید در درون جوامع خود دنبال راه حل بگردند.
نویسنده: مانی محرابی، پژوهشگر و تحلیلگر مسائل بین الملل