پس از پایان دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی دو جناح سیاسی مقتدر در ایران بروز کردند یکی اصلاح طلبان که ریاست جمهوری وقت و سپس مجلس ششم را در دست گرفتند و دیگری اصولگراها که در مقابل اصلاح طلبان قد علم کردند. از همان زمان هم جایگاه های سیاسی در کشور میان این دو جناح جابجا می شد و اصولگراها به اصطلاح سیاسی به جناح راست حکومت تبدیل شدند و اصلاح طلب ها به جناح چپ.
هم اصلاح طلبان و هم اصولگراها یک حزب واحد نیستند بلکه جناح هایی هستند که از ترکیب احزاب مختلف همسو با یکدیگر تشکیل شدند، احزابی که خود به تنهایی توان رسیدن به قدرت سیاسی را نداشتند وندارند و مجبور شدند با دیگر همسویان خود ائتلاف کنند و این ائتلاف منجر به تشکیل دو جناح اصلی قدرت در ایران شد.
برخی افراد هم بدون هیچ وابستگی حزبی یا تشکیلاتی خود را به یکی از دو جناح سیاسی ایران منتسب کردند تا از قدرت این جناح های سیاسی در جریان های انتخاباتی فیض ببرند.
می توان گفت یکی از اصلی ترین مشکلات در سیستم سیاسی ایران هم از همین جا رقم می خورد، چون احزاب سیاسی قدرتمند وجود ندارند و هیچ کدام از افرادی که وارد انتخابات می شوند پایبند اصول و مبادی حزب یا جناحی که آنها را به قدرت رسانده نمی باشند، هیچ کدام نه به جناح سیاسی خود و نه به مردم که آنها را انتخاب کردند پاسخگو نیستند، و هیچ حساب کتابی برای پیاده سازی برنامه ها و وعده وعید های آنها وجود ندارد، عملا هم مشخص نیست که در صورت ورود این افراد به مجلس چه برنامه ای را در پیش خواهند گرفت و یا تا چه حد توانایی اجرای وعده های خود را خواهند داشت.
پیچیدگی کار آنجا بیشتر می شود که ترکیب حدود نیمی از اعضای مجلس از شهر های بزرگ هستند و نیمی دیگر از شهرهای کوچک و شهرستان ها، جایی که جناح های سیاسی هیچ نفوذ و قدرتی ندارند و بلکه رای دهندگان بر اساس وابستگی طایفه ای و عشیره ای و فامیلی و… رای می دهند و نه بر اساس دیدگاه های سیاسی افراد، این افراد پس از ورود به مجلس معمولا با فراکسیون های قدرتمند مجلس همراه می شوند تا بتوانند با همراهی آن فراکسیون ها به خواسته های خود در مجلس برسند اما اینها نیز هیچ تعهدی به آن جناح سیاسی ندارند و به دلایل مختلف ممکن است از همکاری با آن جناح سرباز بزنند و یا حتی وسط کار جناح خود را تغییر دهند و چون آن جناح هم هیچ وابستگی به آنها ندارد برای اجرای وعده ها وبرنامه هایشان با آنها همکاری نکند.
به همین دلایل است که مثلا شخصی به عنوان اصولگرا وارد مجلس می شود و سپس از همراهی با اصولگراها سر باز می زند و به یکباره می بینیم که از لیست اصلاح طلبان سر در میاورد و چون از همان ابتدا هم هیچ اعتقادی به مبانی فکری دو جناح ندارد در مجلس خودسر عمل می کند.
همچون دیگر کشورها مهم ترین عامل در انتخابات رای دهنده می باشد.
در ایران حدود 20 تا 25 درصد رای دهنده ها اصولگرا هستند و کم و بیش معادل همین تعداد هم رای دهندگان اصلاح طلب هستند و حدود نیمی از جامعه عموما طرفدار هیچ جناح سیاسی نمی باشند و عموما همین بخش جامعه که رای خاموش نیز به حساب می آیند همیشه تغییر دهنده نتایج انتخابات هستند، چون رای دهندگان اصلاح طلب به هیچ وجه به کاندیداهای اصولگرا رای نمی دهند و اصولگراها به هیچ وجه و به هیچ دلیل به کاندیداهای اصلاح طلب رای نمی دهند.
ویژگی رای دهندگان اصولگرا بر آن است که هر اتفاقی پیش آید همیشه پای صندوق های رای هستند اما رای دهندگان اصلاح طلب بستگی به شرایط به صورت سلیقه ای سر صندوق رای می روند و کاندیداهای اصلاح طلب نیاز دارند که یک فضای انتخاباتی رقابتی و چالشی برای آنها فراهم کنند تا پای صندوق های رای بروند.
در میتینگ های انتخاباتی شاید بتوان گفت مساله بر عکس است. طرفداران اصلاح طلب ها همیشه در میتینگ های انتخاباتی پر شور حضور پیدا می کنند در حالی که طرفداران اصولگراها خیلی علاقه ای به حضور در میتینگ های انتخاباتی ندارند و در همین هفته اخیر هم این ماجرا کاملا واضح بود.
عمده ترین مشکل هر دو طیف سیاسی در آن است که اصرار دارند با چهره های شاخص خود یا نسل اول خود وارد انتخابات شوند و از ورود به انتخابات با چهره های جوان و جدید واهمه دارند.
اصولگراها برای غلبه بر این ماجرا تلاش کردند که تنوع چهره ایجاد کنند و همین ماجرا منجر به آن شد که در انتخابات آرای آنها میان کاندیداهای مختلف شکسته شود و دلیل اصلی شکست آنها در انتخابات ریاست جمهوری اخیر خودداری کاندیداهای اصولگرا بر انصراف به نفع یکدیگر بود.
با توجه به اینکه بیش از نیمی از جامعه ایران دارای آرای خاموش می باشند، در شهر های بزرگ همیشه رقابت بر سر جذب این آرا می باشند و در این انتخابات هم اینها هستند که تعیین کننده می باشند.
طبق همه نظر سنجی ها عمده مردم ایران از تندرو ها در هر دو جناح خسته شده اند و تصور می کنند که تندروی چه به سمت اصلاح طلبی چه به سمت اصولگرایی نفعی برای حل مشکلات آنها نداشته به همین دلیل امروزه اکثر کاندیداها تلاش دارند خود را به عنوان کاندیداهای میانه رو معرفی کنند.
می توان گفت پس از انتخابات مجلس هفتم ایران و انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 (2009 میلادی) تقریبا دیگر حضور قابل توجهی از طیف اصلاح طلبان تندرو در محافل سیاسی ایران شاهد نبودیم و در این انتخابات هم اصلاح طلبان تندرو بصورت شاخص حضور ندارند وبیشتر اصلاح طلبان میانه رو حضور دارند. این اصلاح طلبان برای اینکه بتوانند با ایده جدید وارد کارزار سیاسی شوند نوعی ائتلاف با اصولگرایان میانه رو ایجاد کرده اند تا هم از رای اصلاح طلبان استفاده کنند و هم از رای اصولگراها و هم اینکه بتوانند آرای خاموش را به سمت خود جلب کنند.
به این ترتیب انتخابات فعلی ایران به یک مبارزه انتخاباتی میان میانه رو ها (هم اصلاح طلب و هم اصولگرا) و اصولگراهای تندرو تبدیل گشته.
مشکل در آن است که هیچ کدام از کاندیداهای هر دو گروه کاریزمای جذب عموم مردم را ندارند و حضور شخصیت هایی با طیف های مختلف از تفکر در لیست میانه رو ها رای دهندگان را نیز سردرگم کرده چرا که رای دهندگان اصولگرا قطعا به لیست
اینجا باید به این نکته اشاره کنم که کاندیداهایی که امروزه به عنوان میانه رو مطرح می باشند لزوما حامی دولت آقای روحانی نمی باشند و حتی ممکن است پس از انتخابات منتقد دولت باشند و چه بسا برخی از آنها در دوره های قبل نشان دادند که در شرایط مختلف دیدگاه هایشان ممکن فرق کند اما قطعا عدم تسلط یک جناح سیاسی تندرو حال چه اصلاح طلب باشد چه اصولگرا به نفع دولت آقای روحانی می باشد، دولتی که یک سال و نیم بیشتر به پایان کارش نمانده و فعلا تلاش دارد در این یکسال و نیم وعده های دو سال و نیم قبل خود را جامه عمل بپوشاند و قطعا از مجلسی سرکار آید که پاپیچ کارهای دولت شود، با شرایط فعلی اقتصادی مشکل خواهد بود که در انتخابات دوره آتی ریاست جمهوری آقای روحانی بتواند به راحتی آرای مردم را جذب کند.
در نهایت وبا توجه به شرایطی که تا به حال وجود دارد می توان گفت هیچ کدام از جناح های سیاسی تا به این لحظه نشان نداده اند که توانایی تسلط بر مجلس آتی شورای اسلامی را نخواهند داشت و همانگونه که قبلا در همین پایگاه خبری پیش بینی کرده بودم مجلس آتی ایران یک مجلس رنگارنگ از همه طیف های سیاسی خواهد بود مجلسی که به بیش از یک سال نیاز خواهد داشت تا به انسجام لازم برسد و اگر اینگونه گردد شانس نه درب بلکه دروازه های دولت آقای روحانی را محکم زده، چرا که این مورد نیز به نفع دولت آقای روحانی خواهد بود.