اسپوتنیک به نقل از هوانکیو شیبائو چین می نوسد: چندی پیش اندیشکدهها و دانشگاههای اتحادیه اروپا نتایج نظرسنجیهای خود را منتشر کردند. معلوم شد که افکار عمومی جامعه بین المللی با افکار اروپایی بسیار متفاوت است. علاوه بر این، توجیه آن اصولی که اروپا در رابطه با درگیری روسیه و اوکراین و همچنین در مورد اجتناب ناپذیر بودن نظم دوقطبی به آن پایبند است، برای جامعه جهانی روز بروز دشوارتر می شود. عدم پاسخ مثبت سایر کشورها، مشروعیت سیاست های طرفدار اوکراین و ضد روسیه را تضعیف می کند و ناامیدی فزاینده در اروپا، می تواند دیدگاه اروپایی ها را تغییر دهد.
اول، اروپا کشف کرده است که نگاه سیاه و سفید به علل بحران اوکراین، جریان اصلی نیست. اکثر کشورهای خارج از اتحادیه اروپا این مفهوم اروپایی-آمریکایی را که "اوکراین نمیتواند شکست بخورد و روسیه نمیتواند برنده شود" نمی پذیرند. مخالفان اروپا و ایالات متحده خاطرنشان می کنند که درگیری روسیه و اوکراین به یک مبارزه نیابتی در خدمت استراتژی جهانی ایالات متحده تبدیل شده است و بیشتر کشورهای جهان فقط به پایان سریع آن علاقه مند هستند.
ثانیاً، اروپا کشف کرده است که اگرچه این قاره یکی از جذاب ترین مقاصد مهاجران و توریست ها باقی مانده است، اما اکثریت جمعیت جهان از ارزش ها و نهادهای اروپایی حمایت نمی کنند. و این واقعیت باعث سردرگمی عمیق اروپایی ها می شود.
سوم، با توجه به حفاظت از منافع خود در وضعیت در حال تغییر، بر خلاف اروپا، اکثر اعضای جامعه بین المللی از گسترش تجارت، همکاری اقتصادی و مبادلات اجتماعی با جمهوری خلق چین خوشحال هستند و در عین حال روابط سیاسی و امنیتی با ایالات متحده را حفظ می کنند. برخلاف سناریوی رقابت دوقطبی بین چین و ایالات متحده که توسط اکثر کشورهای اروپایی حمایت می شود، قدرت های دیگر به دنبال تمایز بین نیروها در چشم انداز بین المللی و دستیابی به نظم جهانی چند قطبی هستند.
درگیری روسیه و اوکراین در قلب قاره اوراسیا شروع شد. طولانی شدن، تشدید و گسترش آن تهدیدی مستقیم به منافع امنیتی، اقتصادی و سیاسی اروپاست. با این حال، اروپا به جای اقدامات منطقی، از آمریکا پیروی می کند که تلاش می کند رقابت دوقطبی برای هژمونی در جهان ایجاد کند. برای انجام این کار، آنها سعی دارند روایت دوقطبی "دموکراسی در مقابل استبداد" را به کشورهای دیگر بفروشند.
ولی این، یک ارزیابی بیش از حد جذابیت اخلاقی خود و دست کم گرفتن اصول اخلاقی کشورهای خارج از اتحادیه اروپا است. وقتی اروپا سرانجام چشمان خود را باز کند و به جهان بنگرد، در می یابد که تجربه تاریخی و اصول اخلاقی آن نمیتواند جایگزین قضاوت مستقل سایر کشورها شود که هیچ تعهدی به حمایت از موضع اروپا ندارند. علاوه بر این، حتی در اروپا، اختلافات داخلی در حال تشدید است، زیرا شرط "اوکراین باید برنده شود" به طور فزاینده ای دست نیافتنی می شود. در زمینه درماندگی فزاینده، بازگشت تدریجی به عقلانیت آغاز می شود.
اروپا به وضوح جذابیت و رقابت خود را بیش از حد ارزیابی می کند. بررسی ها نشان می دهد که سبک زندگی اروپایی برای برخی از مردم خارج از منطقه جذاب است، اما آنها از پذیرش موعظه های سیاسی به سبک اروپایی و شستشوی مغزی اخلاقی، خودداری می کنند. این موضوع هم هجوم تعداد زیادی از مهاجران و هم مشکل فزاینده تابعیت و هویت آنها در اروپا را توضیح می دهد. اگر اتحادیه اروپا مسئله همزیستی چندفرهنگی را حل نکند، دستیابی به آشتی بین این قطب ها دشوار خواهد بود.
هنگامی که اروپا روایت دوقطبی "دموکراسی در مقابل استبداد" را کنار بگذارد، متوجه خواهد شد که نه تنها با قدرت های بزرگ - چین، ایالات متحده و روسیه - بلکه با "قدرت های میانی" مانند ژاپن، هند و کانادا نیز باید برخورد کند. تا چه رسد به جنوب جهانی. برای اتحادیه اروپا مهم است که با جنوب جهانی بدون محدود کردن خود به دایره باریک خود وارد همکاری شود. اتحادیه اروپا باید قاطعانه دیدگاه تک محوری "اروپا یک باغ است، بقیه دنیا جنگل" را کنار بگذارد. اروپا باید برای یافتن خاک مناسبتر برای بقا و توسعه خود و پرورش سیستم ریشهای توسعهیافتهتر، علل اصلی درگیریهای روسیه-اوکراین، فلسطین-اسرائیل و غیره را درک کند.
تا به حال، اروپا اساساً با تجربه تاریخی و جهان بینی خود زندگی می کرده است. مفاهیم تمدنهای دیگر، مانند "کشور قدرتمند، اما نه هژمونی"، "امنیت مشترک" و "وابستگی متقابل چند قطبی" دیدگاههای نوآورانهای هستند که بیشترین کمک را برای از بین بردن هرج و مرج دارند. اما اتحادیه اروپا به این دیدگاهها اعتماد ندارد. اروپا همیشه خود را "مرکز جهان" و "قله اخلاقی" میدانست. خوشبختانه، وضعیت قوی تر از مردم است و اتحادیه اروپا باید شجاعت به خرج دهد، با شرایط سازگار شود و جهان بینی منسوخ شده خود را به روز کند.