اعضای گروه 20 فقط خواستار صلحی عادلانه و پایدار در اوکراین شدند و حتی این عبارت را با نیاز به حفظ تمامیت ارضی اوکراین، آنگونه که کشورهای غربی خواسته بودند مرتبط نکردند.
روزنامه فاینانشال تایمز در گزارشی اشاره می کند سال گذشته گروه 20 با فشار ایالات متحده و متحدین اش از عبارت "تجاوز روسیه" صحبت می کرد اما امسال از عبارت "جنگ در اوکراین" استفاده کرده و تقاضای حل دیپلماتیک اختلافات شده.
این اتفاق در شرایطی رخ داده که آقای پوتین در این اجلاس حضور نداشتند وعموما اکثر کشورهای حاضر در این اجلاس تا همین چند صباح پیش یا جزو متحدین آمریکا به حساب می آمدند یا با آمریکا روابط خوبی دارند.
البته بماند که رئیس جمهوری خرفت آمریکا طبق معمول گاف های خود در اجلاس را تکرار کرد و مثلا به جای تشکر از نخست وزیر هند آقای نارندا مودی که اجلاس را برگزار کرده بود از رئیس امارات عربی متحده شیخ محمد بن راشد برای برگزاری این اجلاس تشکر کرد.
یا اینکه حتی رهبران کشورهایی که به صورت تاریخی متحد آمریکا به حساب می آیند را نمی شناخت و یا اسم آنها را به یاد نداشت و...
بماند که همین رفتار رئیس جمهوری آمریکا به نوعی نشان یا نمادی از شرایط امروزه ایالات متحده آمریکا به حساب می آید.
از هر زاویه ای به ماجرا نگاه کنید این جریان نشان می دهد که رویکرد کشورهای جهان به تعامل با ایالات متحده و غرب تغییر کرده و کشورهایی که تا چند صباح پیش مجبور بودند ذیل چتر حمایتی ایالات متحده آمریکا قرار داشته باشند تلاش دارند از زیر این چتر خارج شوند و موضعی مستقل برای خود داشته باشند.
گو اینکه بحث و حدیث های زیادی درباره اوکراین و عملیات ویژه روسیه در این کشور وجود دارد اما یک نکته قابل انکار نیست و آن این است که این ماجرا واقعیت اهداف و برنامه ها ونقشه های ایالات متحده و غرب برای جهان را نمایان کرد و بسیاری کشورها متوجه شدند که هدف غربی ها آمریکا اول حتی به قیمت نابودی دیگر کشورها است.
این دیدگاه که پس از جنگ جهانی دوم در میان برخی سیاستمداران غربی رواج پیدا کرد پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به اوج خود رسید و برخی سیاستمداران کشورهای غربی بر این باور بودند که به هر شکلی شده باید از اول بودن آمریکا حمایت کنند تا خودشان هم ذیل چتر حمایتی آمریکا بتوانند به بقای خود ادامه دهند.
بسیاری از رهبران کشورهای غربی که موقعیت خود را مدیون نوکری برای آمریکا و در واقع لابی های مال و ثروت می دانند حتی منافع ملی کشورها و ملت های خود را قربانی اهداف آمریکا کردند و می کنند.
آمریکایی ها هم پس از جنگ جهانی دوم سیاستی را اتخاذ کردند که بر اساس آن کل ساختار دفاعی کشورهای غربی وابسته به حمایت ایالات متحده آمریکا باشد و این کشورها هیچ کدام به تنهایی توان دفاع از خود را نداشته باشند.
سیاستی که در برخی شرایط موجبات نارضایتی برخی رهبران کشورهای اروپایی را فراهم کرده بود و برخی شاید به یاد داشته باشند حدود دو سه سال پیش آقای مکرون رئیس جمهوری فرانسه خواهان تشکیل ارتش متحد اروپایی برای دفاع از اروپا و کنار گذاشتن ناتو شد، امری که موجب ناراحتی شدید آمریکا شد و آمریکایی ها با استفاده از ابزار مجامع به اصطلاح غیر دولتی که در اروپا عموما با حمایت آمریکا تشکیل شده اند خیابان های فرانسه را بر علیه مکرون شلوغ کردند.
در کشورهای عربی که عموما اختیار تصمیم گیری تا همین چند سال پیش در دست آمریکا و کشورهای غربی بود و حتی عزل ونصب رهبران و مقامات این کشورها با اجازه غربی ها انجام می شد، امروزه می بینیم که اینها نه فقط در بسیاری از تصمیم ها با آمریکا همراه نیستند بلکه حتی تصمیماتی بر خلاف خواست آمریکا می گیرند.
حتی آمریکایی ها در رای گیری های مختلف سازمان ملل و مجامع بین المللی عموما روی رای اینها به نفع خود حساب باز می کردند چون امکان نداشت اینها جسارت داشته باشند بر خلاف رای آمریکا رای دهند.
تا یک سال پیش حتی تصور چنین شرایطی برای هیچ کس باورکردنی نبود.
اینکه آمریکا و کشورهای غربی بیایند اجلاس گروه بیست و اصرار کنند که عبارتی در بیانیه پایانی این اجلاس درج شود و بقیه کشورها از پذیرفتن چنین عبارتی خودداری کنند و اصرار داشته باشند که این عبارت باید تغییر کند، آن هم طبق آنچه روسیه می خواهد.
می توان گفت یکی از مهم ترین نتایج عملیات ویژه روسیه در اوکراین همین مساله است، از بین رفتن تک قطبی و به وجود آمدن چند قطبی در جهان و خروج بسیاری از کشورها از ذیل چتر نفوذ آمریکا و نشان دادن اینکه آمریکا دیگر خرفت و پیر شده و دیگر نمی توان روی آن حساب باز کرد.
البته می توان گفت این اول ماجرا است، چند صباحی صبر کنید احتمالا می بینیم که حتی برخی کشورها که تا چندی قبل همیشه همسو با آمریکا بودند حتی مواضعی ضد آمریکا هم بگیرند.
اگر این مساله نشانه افول نفوذ آمریکا در جهان و درون گروه بیست نیست پس چیست؟