عمران خان می خواست نقش یک میانجی بی پروا را بازی کند. کسی که به دنبال روابط حسنه هم با ایران و هم با عربستان است. شروط ایران کاملا صریح و روشن به وی منتقل شد. از طرف دیگر عربستان واسطه گری عمران خان در این مسئله را رد کرد. اما باید منتظر ماند و دید که آیا نخست وزیر پاکستان برای درگیر نشدن با دو مهره بزرگ منطقه و آشتی شان تلاش خواهد کرد یا خیر.
محمد رضا مرادی روزنامه نگار و کارشناس ارشد مطالعات خاورمیانه در گفتگو با خبرنگار اسپوتنیک در خصوص سرچشمه علاقه پاکستان به میانجی گری بین ایران و عربستان سعودی توضیح می دهد:
در پاسخ به این سوال که چرا پاکستان به میانجیگری بین ایران و عربستان علاقه مند است باید به این نکته توجه کنیم که فقط پاکستان در این زمینه فعالیت نداشته بلکه عادل عبدالمهدی نخست وزیر عراق نیز تحرکاتی در این زمینه داشت. او به ریاض سفر کرد و بسیاری از رسانه ها اعلام کردند که به دنبال میانجیگری بین ایران و عربستان است. اما عمران خان به عنوان میانجی دیگری وارد میدان شده است. همانطور که در بحث حل درگیری بین ایران و آمریکا ، نخست وزیر ژاپن پادرمیانی کرد. در واقع یک بازیگر خودش را علاقه مند نشان می دهد که از این طریق نقش میانجی ایفا نماید. عمران خان میانجیگری بین ایران و عربستان را برای پاکستان بسیار مفید می داند. چرا که منافعی که در واقع پاکستان در ارتباط با ایران و عربستان به طور همزمان دارد باعث می شود عمران خان به این میانجیگری علاقه مند باشد. تا زمانی که روابط ایران و عربستان تنش آمیز باشد یا خصمانه باشد، پاکستان نمی تواند هم با تهران و همزمان هم با سعودی ها روابط خوبی برقرار کند. او احساس می کند که منافع پاکستان تحت تاثیر تنش بین ایران و عربستان است.
این کارشناس خاطر نشان می کند که پاکستان خواستار روابط خوب هم با ایران و هم با عربستان است که در بستر تنش بین دو کشور این امر کمی سخت به نظر می آید، اما چرا؟
روابط امنیتی بین ایران و پاکستان بسیار مهم است، مخصوصا در سمت بلوچستان که همواره شاهد این هستیم گروهک های تروریستی در منطقه فعال هستند . در واقع تروریسم و ناامنی و برقراری امنیت در این منطقه ، مسئله مشترک بین ایران و پاکستان است که باید به نحوی حل شود. بحث اقتصادی هم بین دو کشور در منطقه بندر چابهار و بندر گوادر مطرح است. ضمن اینکه نباید همسایگی دو کشور را از یاد ببریم.
از طرف دیگر روابط بین پاکستان و عربستان در دوره عمران خان برخلاف شعارهایش به سمت بهبود پیش رفته است. چرا که عمران خان با کسری بودجه و مشکلات اقتصادی روبروست و عربستان هم وعده داده است که سرمایه گذاری زیادی در پاکستان انجام دهد مخصوصا در بندر گوادر و مناطق تجاری پاکستان. بنابراین زمانی که می بینیم عمران خان به سمت ایران حرکت می کند یکسری اعتراضاتی از طرف عربستان وی را تهدید می کند به طور مثال اینکه چرا با دشمن ما روابط دوستانه برقرار می کنید؟ و احتمالا سخنان اینچنینی که اگر خواستار سرمایه گذاری تجاری ما در پاکستان هستید باید با ایران روابط تان را تغییر دهید. متقابلا در سمت ایران. زمانی که عمران خان به سمت عربستان حرکت می کند، همواره این احتمال وجود دارد که سعودی ها روی برخی گروهک ها در پاکستان سرمایه گذاری کنند. حتی شاهد این اتفاق بودیم که در سفر قبلی عمران خان به ایران حملات تروریستی علیه برخی مرزبانان ما انجام شد. بسیاری از رسانه ها صراحت اعلام کردند که عربستان ممکن است در پشت این حملات باشد. بنابراین عمران خان به این نتیجه رسیده است که اگر می خواهد سرمایه گذاری های اقتصادی عربستان را داشته باشد و در بحث مسائل امنیتی با ایران روابط خوبی برقرار کند ناگزیر است که به عنوان میانجی وارد عمل شود .
آقای مرادی در پاسخ به این سوال که آیا میانجیگری پاکستان به عنوان کشوری که نفوذ چندانی در منطقه ندارد، تاثیری در کاهش تنش و یا حتی حل درگیری بین عربستان و ایران خواهد داشت؟ به تشریح اوضاع در عربستان می پردازد و ادامه می دهد:
عمران خان در سفری که به تهران داشت، نظر تهران را به صورت صریح و آشکار دریافت کرد. نظر ایران هم این است که در درجه اول باید عربستان از جنگ یمن عقب نشینی کند و این جنگ پایان یابد. هم در دیدار با رهبر ایران و هم با رئیس جمهور روحانی این خواسته به صراحت به عمران خان به عنوان میانجی اعلام شد. اینکه نخست وزیر پاکستان و این کشور چقدر نفوذ و تاثیر برای میانجیگری دارد خیلی به شخصیت میانجی در شرایط کنونی مرتبط نیست. ایران و عربستان برای آنکه وارد تنش زدایی شوند و از مرحله تنش عبور کنند یکسری پیشرفت ها لازم است ما باید در ابتدا عامل ایجاد تنش در روابط ایران و عربستان را بدانیم و بررسی کنیم که این عامل ایجاد تنش در شرایط کنونی از بین رفته است یا خیر.
این کارشناس در خصوص تاریخ آغاز تنش بین روابط ایران و عربستان می افزاید:
درواقع پژوهش وار اگر بگوییم ، تنشی که در روابط ایران و عربستان بوده در درجه اول با تغییر حاکمیت در عربستان اتفاق افتاد. با روی کار آمدن آل سلمان و سیاست تدافعی و نسبتا منطقی ملک عبدالله کنار گذاشته شد و سیاست بن سلمان در منطقه جاری شد. سیاستی که بر اساس ماجراجویی در منطقه و نفوذ بیشتر در کشورهایی که ایران با آنها ارتباط دارد. در این مسیر دخالت های عربستان هم در سوریه بیشتر شد و هم در عراق یکسری سرمایه گذاری هایی بر روی جریان های شیعه واگرا انجام شد و هم به یمن حمله صورت گرفت. این مسئله باعث شد که تنش بین ایران و عربستان بسیار تشدید شود و در نهایت عربستان به دنبال یک بهانه روابطش را با ایران قطع کرد. ما می بینیم که این مسائل هنوز باقیست. عربستان هم در عراق ایجاد تنش می کند و هم در سوریه و هنوز جنگ یمن هم به پایان نرسیده است. این عوامل هنوز پابرجا هستند. مسئله ای که امیدواری ها را به سمت بهبود روابط ایران و عربستان سوق می دهد بحث شکست سیاست های منطقه ای بن سلمان است.
آقای مرادی کارشناس مسائل خاور میانه در زمینه اهداف و سیاست های بن سلمان اینطور توضیح می دهند:
بن سلمان با رویایی که با روی کار آمدن ترامپ در سر می پروانید به دنبال این بود که عربستان را به عنوان کشور اول در منطقه معرفی کند. به گونه ای تمامی حوادث و معادلات منطقه با نظر و دخالت عربستان انجام شود. به زودی بن سلمان به این نتیجه رسید که مقدورات و معذورات عربستان اجازه این ماجراجویی در منطقه را نمی دهد و در تمامی عرصه هایی که بن سلمان سرمایه گذاری کرد، جز شکست نتیجه دیگری عایدش نشد. در عراق و سوریه تروریسم شکست خورد. در یمن هم با وجود گذشت مدت طولانی از این جنگ بن سلمان در باتلاقی خود ساخته گرفتار شده است که اکنون راهی جز فرار از این فضا برایش وجود ندارد. در واقع تمامی این شکست ها بن سلمان را به این نتیجه رسانده باید تجدید نظری در سیاست منطقه ای خودش اعمال نماید. به ویژه زمانی که پهپاد آمریکایی گلوبال هاوک توسط ایران ساقط شد و هیچ عکس العملی از جانب دونالد ترامپ به این مسئله صورت نگرفت و حتی بعد از آنکه انصارالله به آرامکو عربستان حمله کردند و 50 درصد تولید نفت عربستان را متوقف کرده و خسارت های زیادی به این کشور زد، ترامپ هیچ واکنشی نشان نداد. بن سلمان به این نتیجه رسید که نمی تواند نسبت به حمایت های ترامپ خیلی مطمئن باشد و به سرعت به دنبال این است که تنش ها و پرونده هایی را که با آن در ارتباط است ، حل و فصل نماید. خیلی قبل از بن سلمان ولیعهد ابوظبی به این نتیجه رسیده بود و پیام و واسطه هایی را به تهران فرستاد و ما اکنون شاهد آن هستیم که امارات رفتار نسبتا معتدل تری نسبت به چند ماه پیش در منطقه دارد. در شرایط کنونی به نظر می رسد که بن سلمان در درجه اول به دنبال این است که به جنگ یمن پایان دهد منتهی به دنبال راهی است که آبرومندانه از یمن خارج شود به نحوی که بازنده صددرصد لقب نگیرد. از سوی دیگر بن سلمان به دنبال این است که با کم کردن ماجراجویی های منطقه ای و عوامل تنش زا در منطقه به نوعی اقتصاد خودش را هم نجات دهد. چرا که به دنبال این حوادث اقتصاد عربستان هم به شدت تحت تاثیر قرار گرفته است. تنها یک حادثه یعنی حمله انصارالله به آرامکو توانست بر سند چشم انداز 2030 عربستان به شدت تاثیر بگذارد و واگذاری سهام آرامکو در بورس هم به تاخیر افتاد. بنابراین بن سلمان که خودش را در مسیری می بیند که می خواهد امارت های نوینی را تاسیس کرده و عربستان را به سمت مدرنیته پیش ببرد اگر به دنبال این موضوع است که با رفتارهای ماجراجویانه منطقه ای هماهنگ نیست و ثبات اقتصادی و امنیت لازمه اصلی پیشرفت است. امری که تنها با تنش زدایی و حل درگیری با بازیگران منطقه ای مانند ایران به دست می آید. این احتمال داده می شود که میانجی گری عمران خان در این مسئله اگرچه ممکن است خود نفس میانجی گرخیلی مهم نباشد اما شواهد موجود نشان می دهد که عربستان در مسیر تغییر سیاست های منطقه ای خود در حال حرکت است، منتها غرور و جاه طلبی بن سلمان تاکنون اجازه نداده است که به صراحت عقب نشینی و شکست خود را اعلام کرده و به عیان و صراحت بگوید که به دنبال بهبود روابط با ایران است.