اسپوتنیک - ولادیمیر ساژین خاورشناس مطرح روس و تفسیرگر این آژانس می نویسد: دو طرف متخاسم - ایران و عربستان و متحدینش سطح اعمال تبلیغاتی و تحریک آمیز خود را به مراتب پایین آوردند. چند دلیل هست که اینطور شده است. و مهمترین آنها دو دلیل است.
اول اینکه در شش ماه گذشته، ایران به روشنی عزم خود را برای حمایت از منافع خود نه تنها از طریق دیپلماسی بلکه با زور و تهدید به توسل به زور را نشان داده است. بدون شک، امروز ایران می تواند خود را کشوری بداند که از اوضاع پدید آمده در منطقه سود می برد. کریل سِمِنوف، رئیس مرکز مطالعات اسلامی در انستیتوی توسعه نوآورانه مسکو، کارشناس شورای امور خارجه روسیه، می نویسد: "ایران نشان داده است که می تواند بدون مجازات چیزهای زیادی را به خود اجازه دهد."
این دقیقاً دومین دلیل اصلی است. رئیس جمهور آمریكا در مقابله با اقدامات فعال ایران جرأت نکرد تهران را "تنبیه" کند و از نیروی نظامی علیه آن استفاده نکرد. توضیح این رفتار این است که در جریان انتخابات ریاست جمهوری که در آمریکا تقریباً آغاز شده، مداخله آمریکا در جنگ دیگری در خاورمیانه برای رئیس جمهور دونالد ترامپ معادل خودکشی سیاسی خواهد بود. در عین حال، عربستان و دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس قادر نیستند به تنهایی بدون حمایت واشنگتن در مقابل تهران بیستند. امروز به نظر می رسد که پس از درگیری خسته کننده، بازیکنان به اتاق های رختکن خود رفته و حالا همراه با مربیان خود، دوره گذشته را تجزیه و تحلیل می کنند، تاکتیک ها و استراتژی های جدیدی را تدوین می کنند، نیروهای خود را جمع می کنند و برای دوره بعدی درگیری آماده می شوند.
دوره قبلی در ماه مه 2019 آغاز شد، هنگامی که پرزیدنت ترامپ در چارچوب برنامه تحریم های ضدایرانی که از ماه مه 2018 به اجرا در آمد، امتیازات باقی مانده برای خرید نفت از ایران را برای هشت کشور از جمله چین ، هند و ژاپن حذف کرد. ایده ترامپ مبنی بر صفر کردن صادرات نفت ایران به واقعیت تبدیل شده است.تنها بمانند.در حالی که بدون مجازات باقی مانده است".به نظر می رسد یک کسل کننده شکننده رخ داده است. احزاب متخاصم ، دوره قبلی در ماه مه 2019 آغاز شد ، هنگامی که پرزیدنت ترامپ در چارچوب برنامه تحریم های ضدایرانی که از ماه مه 2018 به اجرا در آمد، معافیت ها برای خرید نفت از ایران برای هشت کشور از جمله چین، هندو ژاپن را حذف کرد. ایده ترامپ مبنی بر صفر کردن صادرات نفت ایران به واقعیت پیوسته است.
در ماه ژوئیه سال جاری صادرات نفت ایران از سطح 2.5 میلیون بشکه در روز در آوریل 2018 (یعنی 25 بار!) و از سطح 1.7 میلیون بشکه در مارس 2019 به 100 هزار بشکه در روز کاهش یافت (17 بار!).
در آستانه توسعه چنین روندهایی، در آوریل امسال، سرلشکر محمد باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران و دریادار علیرضا تنگسیری فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران، تهدید کرده اند که تنگه هرمز را مسدود کنند.
تصادفی نیست که چند روز بعد، بلافاصله پس از لغو معافیت های نفتی به هشت کشور در ماه مه، "جنگ نفتکش ها" در خلیج فارس آغاز شد. در ماه مه - ژوئن، چندین تانکر منفجر شد. مخالفان ایران به خاطر این اقدامات، ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را متهم کردند، اما آنها شواهد مستقیمی ارائه نکردند.
سپس جنگ نفتکش ها در منطقه آهسته آهسته به نوعی تصرف کشتی ها تبدیل شد. در اینجا، بدون شک"دست ایرانی" قرار داشت. این دقیقاً در مورد مسدود کردن راه های حمل نفت از خلیج فارس است که رهبران نظامی- سیاسی ایران صحبت کردند و می کنند. مثلا ، در ماه اوت، در دیدار با آیت الله خامنه ای رهبر ایران، حسن روحانی، رئیس جمهور ایران، بار دیگر اظهار داشت: "قدرت های جهانی می دانند که اگر صادرات نفت از ایران به صفر کاهش یابد، مسیرهای بین المللی دریایی، مانند گذشته امنیتی نخواهد داشت. بنابراین، فشار بر ایران نمی تواند به نفع آنها باشد و امنیت آنها در منطقه و جهان را تضمین کند." و این تز با "جنگ نفتکش ها" در خلیج فارس در سال 2019 کاملا اثبات شده است.
ایران نه تنها در دریا بلکه در هوا نیز از قدرت و قابلیت هایی برخوردار است. سپاه پاسداران ایران در 20 ژوئن پهپاد شناسایی استراتژیک Global Hawk RQ-4 را سرنگون کرد و ادعا نمود که آن پهپاد به حریم هوایی آن کشور تجاوز کرد. در همان روز، رئیس جمهور ترامپ فرمان حمله موشکی به ایران را علیه اهدافی مانند ایستگاه های راداری و آتشبارهای موشکی تصویب کرد. جنگنده ها در هوا بودند و کشتی ها در مواضع جنگی بودند وقتی مشخص شد که ترامپ دستور را لغو کرده و هیچ موشکی شلیک نشده است.
اما بازی تهران با هواپیماهای بدون سرنشین، همانطور که بعداً مشخص شد، یک بازی کودکان در مقایسه با رویدادهای بعدی بود: در تاریخ 14 سپتامبر، تأسیسات نفتی بزرگی در بقیق و حریص عربستان سعودی و همچنین پالایشگاه های نفتی واقع در شرق کشور متعلق به شرکت دولتی نفتی سعودی آرامکو مورد حمله قرار گرفت. برای حمله، از 18 فروند هواپیمای بدون سرنشین با سیستم موقعیت یابی بهبود یافته و هفت موشک بالدار با دقت بالا استفاده شد. حوثی های یمن - مسئولیت این حمله را بر عهده گرفتند. اما ایالات متحده و متحدانش به این روایت باور نکرده و ایران را متهم کردند. طبعاً در تهران همه اتهامات را رد کردند.
حتی تحلیل سطحی فعالیت های نظامی و سیاسی ایران در خاورمیانه به ما این امکان را می دهد که به این نتیجه گیری برسیم: اولا، ایران می تواند سلاح های پیشرفته را تولید کند، بنابراین ، موشک های بالدار دریایی سومار (یک نوع مدرن موشک شوروی KR X-55) علیه عربستان سعودی مورد استفاده قرار گرفت. علاوه بر این، طبق گفته کارشناسان سازمان ملل، آخرین هواپیماهای بدون سرنشین UAV-X علیه عربستان سعودی مورد استفاده قرار گرفته است، برد آن بیش از 1400 کیلومتر و سرعت 240 کیلومتر در ساعت است. این سلاح و صلاحیت بالای متخصصان ارتش امکان انجام حمله با ثمربخشی عالی را فراهم آورد.
اوزی اِوِن استاد شیمی، یکی از بنیانگذاران راکتور اسرائیلی در شهر دیمون، که از نتایج این حمله متحیر شد، نوشت: لاشه های پهپادها در عربستان سعودی نشان می دهد که ایرانیان چنان مدل های پیشرفته ای (مجهز به موتورهای جت و کم مرئی برای رادار) را تولید می کنند که در این زمینه عقبتر از اسرائیلی ها نیستند. ایران به پیشرفت فعال مجموعه نظامی و صنعتی خود ادامه می دهد. اخیراً سرتیپ امیر خاتمی وزیر دفاع ایران گفت که همه مقامات ایرانی در مورد لزوم تقویت دفاع موشکی کشور، نظر و موضع مشترک دارند.
ثانیا، با تمام پیشرفت های ایران در زمینه تولیدات نظامی، باید توجه داشت که قدرت نظامی ایران با قدرت نظامی ایالات متحده و (یا) اسرائیل قابل مقایسه نیست. در مورد "جنگ بزرگ"، حتی بدون کاربرد سلاح هسته ای با آمریکا و اسرائیل، معلوم است که پیروزی از آن ایران نخواهد بود.
ثالثا، از آنجا که ایران فرصت واقعی برای رقابت نظامی با مخالفان اصلی خود را ندارد، در این رقابت خطرناک اقدام های خلاقانه ای اتخاذ می کند و جواب های نامتقارن را آماده می کند. یک پاسخ از این نوع، جنگ به اصطلاح ترکیبی یا پروکسی است که ایران در زمان صلح آن را انجام می دهد. چنین جنگی به معنای انجام عملیات نظامی کلاسیک نیست، بلکه عملیات پنهانی، خرابکاری، جنگ سایبری است که ترکیبی از تبلیغات، پخش اطلاعات کذب و غلط، حملات هکرها و غیره است.
برنارد هایکل استاد دانشگاه پرینستون، در این رابطه خاطرنشان می کند: "طی چند سال گذشته - عمدتا به دلیل ناکامی در سیاست های آمریکا - ایران توانسته است مواضع خود را تقویت کند و نفوذ خود را در عراق، سوریه، لبنان و یمن با کمک ساختارهای پروکسی غیر دولتی (مانند حوثی ها) گسترش دهد و همچنین توانسته است یک زرادخانه نظامی بزرگ و متنوع را ایجاد کند."
تهران با استفاده فعالانه از عامل شیعه در خاورمیانه، توانسته است گروههای طرفدار ایران را تشکیل دهد که بسیاری از آنها شامل افراد مسلح است. آنها در کشورهایی مانند پاکستان، افغانستان، عراق، سوریه، لبنان، یمن، بحرین و حتی عربستان سعودی عمل می کنند. این تشکلات تحت فرمان افسران سپاه پاسداران دست به اقدام می زنند. در این مجموعه، حزب الله - برجسته ترین سازمان لبنانی-ایرانی است که یک گروه مسلح و یک ساختار حزبی معتبر در لبنان است.
جنگ داخلی در سوریه، که ایران در سال 2012 وارد آن شد، انگیزه ای برای شکل گیری سازمانی یگان های رزمی ملی شیعه به رهبری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایجاد کرد. نمایندگان سپاه، شیعیان را در سراسر خاورمیانه جذب می کردند. تعداد کل گروههای مسلح شیعه در بعضی مواقع به بیش از 100 هزار مبارز می رسید. علاوه بر این، "سلولهای خواب" شیعه طرفدار ایران در سرتاسر منطقه خاورمیانه پراکنده بوده و آماده اند سریعاً به دستور سپاه اقدام کنند.
روشن است که ایران به جنگی بزرگ با مخالفان خود در قالب کلاسیک نیازی ندارد. تهران با استفاده از روشهای جنگ ترکیبی هیبریدی به دنبال دستیابی به اهداف خود است. ایران از معدود کشورهایی است که به طور مؤثر این جنگ را انجام می دهد. علاوه بر این، چنین جنگی به روشی نسبتاً ارزان برای رساندن حداکثر آسیب به دشمن تبدیل می شود.
در عین حال، در شرایط فعلی در خاورمیانه، برای تهران مهم است که در چارچوب چنین جنگ ترکیبی، کاری کند تا از عکس العمل خردکننده مخالفان به اقدامات نظامی - سیاسی خود اجتناب ورزیده شود. به همین منظور است که اقدامات ترسناک و اظهارات تند و تیز در جهت قانع کردن دشمنان انجام می شود که ایران برای هر کاری آماده است.
بدین ترتیب، ایران با تکیه بر پتانسیل نظامی خود، تکنیک های جنگ ترکیبی را به طور ماهرانه تلفیق می کند که بخشی از آن تهدیدها، لفاظی ها و تبلیغات تند و فراخوانی به گفتگوی صلح آمیز است، یعنی تهران به طور موثری قدرت "نرم" و "سخت" را ادغام می کند و چنین "سیاست ترکیبی" برای تهران ثمرات به بار می آورد. امروز ایران بر کل خاورمیانه مسلط است - در لبنان و یمن ، در سوریه و عراق ، در امتداد "قوس شیعی". روشن است که اصلی ترین حریف سیاسی و عقیدتی ایران - ثروتمندترین کشور- عربستان سعودی، در حال از دست دادن موضع خود است.
اوضاع در خاورمیانه و به ویژه در منطقه خلیج فارس تاکنون به نفع ایران است. حالا در انجا آرامش برقرار شده است. اما بعد چه خواهد بود؟ راهی برای جلوگیری از سیر غیرقابل پیش بینی حوادث وجود دارد و آن - تحقق بخشیدن به برنامه جامع صلح پیشنهادی روسیه آست. منظور - نظریه امنیت جمعی در منطقه خلیج فارس و هر چه زود تر این کار انجام شود، بهتر است.