گزارش و تحلیل

ایستادن زیر باران آتش؛ روایت یک خبرنگار از 12 روز جنگ در تهران

ایستادن زیر باران آتش؛ روایت یک خبرنگار از 12 روز جنگ در تهران
ایستادن زیر باران آتش؛ روایت یک خبرنگار از 12 روز جنگ در تهران - اسپوتنیک ایران  , 1920, 28.06.2025
اشتراک
تهران در آن دوازده روز، فقط با صدای آژیر و انفجار زنده نماند؛ این شهر، با کسانی زنده ماند که ماندند.آنان که نترسیدند از آسمانِ شعله‌ور، از شب‌هایی که پدافند می‌غرید، و از خیابان‌هایی که بوی مرگ می‌داد.
آنان که سلاح‌شان نه گلوله، که واژه بود؛ سنگرشان نه پناهگاه، که میزِ تحریریه‌ای لرزان در دلِ شهری در محاصره.پ.ر، یکی از همین آدم‌هاست. یکی از همان‌هایی که مانده بودند تا "واقعیت" در میان دود و ویرانی، گم نشود.او در دل آن دوازده روز آتش و اضطراب، در تهران ماند و نوشت. نوشت تا صدای مردم، خاموش نشود.
این خبرنگار می‌گوید: فردای حمله اول، بی‌وقفه برگشتیم سر کار. نه از سر اجبار، از سر مسئولیت. خبرنگار که باشی، می‌دانی ماندن گاهی واجب‌تر از زنده ماندن است. شروع کردیم به روایت کردن؛ به رفتن، دیدن، شنیدن.بعضی از ما رفتند به دلِ ویرانی، بعضی در تحریریه ماندند. همه سعی کردیم تصویر روشنی از تاریکیِ جنگ بسازیم.
اطلاع‌رسانی در آن روزها فقط یک حرفه نبود، تعهد بود. نوعی ایستادگی. اما ایستادن، آسان نبود.صدای بمباران از دور و نزدیک می‌آمد، و خانه‌هایی که روزی پر از زندگی بودند، حالا یا خالی بودند یا مورد حمله قرار گرفته بودند.
پ.ر روایت می‌کند: گاهی واقعاً می‌ترسیدیم. از خانواده‌هایمان دور بودیم. بعضی شب‌ها تا دیروقت تحریریه ماندیم؛ همان‌جا که خودش هم در تیررس بود.صدای انفجار، سایه‌ وحشت را می‌انداخت روی دیوارها. اما ما ماندیم. می‌نوشتیم. با هم‌دیگر بود که دوام آوردیم. تحریریه را زنده نگه داشتیم؛ چون می‌دانستیم اگر ما سکوت کنیم، دنیا هم کر خواهد شد.او از خلوتی تحریریه‌ها می‌گوید، از آن‌هایی که ماندند و آن‌هایی که رفتند: فقط حدود 20 درصد از بچه‌ها در آن روزها ماندند. خیلی‌ها رفتند، تحریریه‌ها نیمه‌جان شدند.
اما همان‌هایی که ماندند، سعی کردند چراغی روشن نگه دارند. بعد از آتش‌بس، بقیه برگشتند. ولی تهران دیگر همان تهران قبل نبود.این خبرنگار اشاره می‌کند: بعد از آتش بس شهر آرام‌آرام زخم‌هایش را جمع می‌کند. اما خاطرات، ماندنی‌اند؛ خانه‌های ویران، چشمان خیره‌ی کودکان، کوچه‌هایی که هنوز بوی دود می‌دهند.
این خبرنگار بیان می‌کند: وقتی از کنار بعضی خانه‌ها رد می‌شوم، هنوز بوی سوختگی می‌آید. هنوز در بعضی خیابان‌ها، یک غمِ ساکت جریان دارد؛ مثل مهی که بلند نمی‌شود. ولی باید ادامه داد. باید نوشت، گفت، ثبت کرد. ما سعی کردیم این جنگ و آتش‌بسِ بعدش را با تمام جزییات روایت کنیم. چون تهران زنده است.شهر، با همه‌ی زخم‌هایش، هنوز ایستاده.
او از روزهای نخست جنگ هم می‌گوید؛ روزهایی که تهران به سوگ رفته بود: خیابان‌ها خالی، مغازه‌ها بسته، آدم‌ها بی‌کلام. تهران، انگار نفس نمی‌کشید. اما کم‌کم برگشت. کم‌کم آدم‌ها برگشتند. زندگی برگشت. و ما هم برگشتیم به روایت، به تلاش برای عادی‌سازی.هنوز کار داریم. هنوز روایت این شهر، ناتمام است.
نوار خبری
0
loader
بحث و گفتگو
Заголовок открываемого материала