گزارش و تحلیل

ادبیات روسی را با جهان‌بینی‌اش ترجمه می‌کنم، نه فقط با واژه‌ها

© Depositphotos.com / adistockکتاب
کتاب - اسپوتنیک ایران  , 1920, 02.06.2025
اشتراک
دکتر آبتین گلکار، پژوهشگر و مترجم برجسته زبان و ادبیات روسی، در گفت‌وگویی با اسپوتنیک از تجربه‌های ترجمه، چالش‌های آثار کلاسیک روسی، نویسندگان محبوبش و نسبت مخاطب ایرانی با ادبیات روسیه سخن گفت؛ گفت‌وگویی که نشان می‌دهد ترجمه برای او نه فقط کاری زبانی، که سفری به درون جهان فکری نویسندگان روس است.
به گزارش اسپوتنیک- دکتر آبتین گلکار پژوهشگر زبان و ادبیات روسی، مترجم کتاب‌های مشهوری از ادبیات روسیه همچون استالین، قلب سگی، مقصر کیست و دکتر ژیواگو در گفتگویی به سوالات اسپوتنیک پاسخ داد.
اولین ترجمه از روسی به فارسی چه بود؟
کتابچه‌ای بود به اسم 26 روز از زندگی داستایفسکی، حاوی خاطرات همسر نویسنده از نحوة نوشته شدن داستان قمارباز که فکر می‌کنم کم‌اشتباه‌ترین ترجمه‌ام نیز باشد، آن‌قدر که خواندم و اصلاحش کردم و برایش وقت گذاشتم.
- ترجمه‌ی آثار کلاسیکی مثل گوگول یا آخماتوا چه چالش‌هایی دارد؟
چالش مشترک آثار کلاسیک فاصله نسبی آن از زبان روزمره و زنده و معمولاً سبک کتابی و ادبی آنهاست که البته سخت‌ترین چالش مترجم نیست. هر نویسنده یا اثر کلاسیک معمولاً ویژگی‌های سبکی خاص خودش را دارد که مترجم باید برای بازتاب دادن آنها در زبان مقصد یک نوع راه‌حل یا استراتژی برای خودش بسازد و تعریف کند که شاید برای آثار دیگر کارایی نداشته باشد. مثلاً در ترجمة شعر آخماتوا معمولاً مترجم ناچار است تک‌تک واژه‌ها را حفظ کند تا تصویری که در ذهن خواننده ساخته می‌شود درست مشابه اصل روسی باشد، در حالی که مثلاً در شعر مایاکوفسکی بازی‌های آوایی و صوری نقش مهم‌تری دارند و مترجم می‌تواند برای انتقال آنها تا حد بیشتری در متن اصلی دست ببرد.
- آیا تا به حال پیش آمده که احساس کنید یک اثر روسی را نمی‌توان به فارسی ترجمه کرد؟
به نظرم نمی‌شود گفت که اثری را "نمی‌توان ترجمه کرد". آثاری بوده که من نتوانسته‌ام ترجمه کنم و از خیرشان گذشته‌ام: "پتربورگ" آندری بیِلی، "موهبت" ولادیمیر نابوکوف. کتاب "پترزبورگ"، مثل "اولیس" جیمز جویس یا "گارگانتوا و پانتاگروئل" رابله پر است از بازی‌های زبانی و عملاً باید زبانی برایش خلق کرد. "موهبت" هم پر است از ارجاعاتی که کشفشان برای خواننده بسیار سخت یا حتی غیرممکن است و بدون درک آنها هم متن بی‌معنی به نظر خواهد رسید.
- کدام نویسنده‌ی روس برای شما از همه شخصی‌تر و نزدیک‌تر است؟
سرگِی یِسِنین. شعرهایش و موسیقی آنها را از هر شاعر دیگر روس بهتر درک می‌کنم.
- بین زبان و ادبیات روسی، کدام جنبه بیشتر شما را شیفته کرده؟ ساختار زبان یا جهان‌بینی ادبی؟
قطعاً جهان‌بینی ادبی و اجتماعی و فکری اثر. در اغلب کتاب‌هایی هم که برای ترجمه انتخاب کرده‌ام، همیشه محتوا بر زبان اثر اولویت داشته است.
- فکر می‌کنید مخاطب امروز ایرانی چقدر با ادبیات روسی ارتباط برقرار می‌کند؟ نسل جوان چطور؟
ادبیات کلاسیک که همیشه طرفداران پروپاقرصش را دارد، ولی احساس می‌کنم در بین نسل جوان، برعکس نسل‌های قبلی، ارتباط با ادبیات کلاسیک کم‌کم دشوارتر می‌شود و به جای آن، ادبیات معاصر روسی محبوبیت بیشتری پیدا می‌کند. البته گمانم این است که در خیلی از کشورهای دیگر هم وضع به همین شکل است.
- کدام نویسنده یا اثر روسی در ایران آن‌طور که باید شناخته نشده؟
آلکساندر هرتسن و "گذشته و اندیشه‌ها"ی او به نظرم آثارش برای مردم ما بسیار آموزنده خواهد بود، ولی متأسفانه شاید به دلیل حجم زیادش تا به حال به فارسی ترجمه نشده است و امیدوارم خودم بتوانم این کار را به آخر برسانم.
- اگر بخواهید یک اثر روسی را به مخاطبان نوجوان ایرانی معرفی کنید، کدام را انتخاب می‌کنید؟
کتاب "ویتیا مالِیِف: در مدرسه، در خانه"ی نوسوف در ایران کم‌وبیش شناخته‌شده است، برای همین از سه اثر اسم می‌برم که به فارسی هم ترجمه شده‌اند، ولی متأسفانه نایاب‌ و ناشناخته‌اند: "داستانی بسیار هولناک" از آناتولی آلکسین، "از آن سو که باد می‌وزد" ولادیسلاو کراپیوین و "بر بال‌های بلند آرزو" از ولادیمیر کیسلیوف.
- اگر قرار باشد یکی از شخصیت‌های رمان‌های روسی را به یک قهوه‌خانه در تهران دعوت کنید، چه کسی را انتخاب می‌کنید و چه موضوعی را با او مطرح می‌کنید؟
هرتسن را دعوت می‌کنم، ولی احتمالاً گفت‌وگویمان به پرت‌وپلا بافتن خواهد گذشت، چون مثل هر نویسندة دیگر، هر چه را بخواهم از او بپرسم، قبلاً در آثارش گفته است.
نوار خبری
0
loader
بحث و گفتگو
Заголовок открываемого материала