شوک درمانی و سلطه
© Sputnik / Alexey Vitvitsky
/ اشتراک
به کارگیری عقل در رفتار فردی و اجتماعی مهمترین دستاورد انسانی از گذشته های دور تاکنون است که انسان پس از هزاران سال آزمون و خطا در راه رشد وکمال به آن رسیده است.
برخی از دانشمندان غربی در فرآیند حرکت به سوی عقلانیت، عقل را خدای جدیدی فرض کردند که باید از او تبعیت کرد و اینگونه فرآیند خداسازی عقلانیت آغاز شد و انسان جدید تنها با ابزار عقل مسائل را می سنجید و می پذیرفت. ولی سیر این تحولات فکری در دوران معاصر بر خلاف تصور و انتظار بجای حرکت به سوی عقلانیت و کمال بیشتر به دوری از آنها حرکت شد. در اواسط قرن بیستم جان دوی و ولیم جیمس و جرمی بنتان شکل جدیدی از فهم اجتماعی مطرح کردند که عملگرایی پایه اصلی آن شمرده می شود. به عبارت دیگر اگر منفعت قدرت ها در این باشد که برای تحقق برخی اهداف، انسانهای بیشماری باید کشته شوند، این خود یک منفعت دیده می شد و انجام آن از مشروعیت کامل برخوردار است!. تعمیم تفکر ماکیاویلی و کنار گذاشتن اخلاق در تئوریهای جدید سیاسی مهمترین ویژگی تئوریهای معاصر در غرب شمرده می شود که علت جنگ افروزی، گرسنگی و بحرانهای کنونی در سرتاسر جهان امروز است.
پس از پیروزی امریکا و متحدان اروپایی در جنگ جهانی دوم ، اربابان کاخ سفید بر این باور بودند که چگونه می شود حافظه مردم جهان پاک شود و انسان نوینی پدید آید که بتوانند با او در تعامل باشند وبرتری خود را استمرار ببخشد.
فردی به نام دونالد کامرون در کانادا تئوری شوک را مطرح کرد. کامرون با الهام گرفتن از فرآیند شوک الکتریکی برای احیای مجدد تازه درگذشت ها در اتاق عمل ، تئوری خود را مطرح کرد. کامرون معتقد بود که انسان محکوم به رویدادهای گذشته خود که در حافظه او وجود دارد و نیز شرایط حال و ارزوهای آینده اوست در حالیکه مرحله پست مدرنیزم مورد نظر امریکا ایجاب می کرد انسان از گذشته و حال رها گردد تا خمیر مایه ساختن انسان نوین در خط تولید پیدا کند. او برای رسیدن به هدف پاک کردن حافظه انسانی تئوری شوک را مطرح کرد که در آن انسان جهش پیدا می کند و او را از گذشه خود جدا می سازد. او ابتدا برای جدا سازی انسان از گذشته، شوک داروهای روانگردان و فضای تاریک را مطرح کرد تا افراد در فضای جدید همه حواسشان از کار بیفتد و آمادگی تغییر را پیدا کنند.
سازمان اطلاعاتی مرکزی(سیا ) در امریکا از این تحقیق حمایت مالی کرد و در مراحل بعد از این تکنیک ها برای اعتراف گیری از افراد خاص استفاده کرد. امریکا در زندان ابو غریب عراق و گوانتانامو این شیوه را به کار گرفت. با تغییر شرایط متعارف افراد بازداشتی، آنها را دچار شوک می کردند و بعد از جداسازی این افراد از گذشته خود، آنها مثل بلبل اعتراف می کردند. البته در گذشته با استفاده از تئوریهای فروید و مکانیزم تسلسل آزاد و هپنوتیزم اعترافاتی گرفته می شد. فردی در امریکا به نام ملتن فریدمن به این تکنیکها توجه ویژه ای پیدا کرد و آن را در عرصه اقتصاد به کار گرفت تا هدف بازار آزاد نظام سرمایه داری و الگوی سبک زندگی همه جانبه غربی در جهان تعمیم یابد. به عبارت دقیقتر با ایجاد الگوهای جهانی، همه جوامع جهان بازار آزاد مصرف کالاهای غربی گردند و هرگاه مانعی در روند گسترش این الگو در هر کشوری ظاهر گردد با شوک درمانی برطرف می شد. این هدف از طریق همکاری کشورهای صنعتی غربی و با کمک صندوق بین الملل پول و بانک بین الملل پول آغاز شد و با جلسات پیاپی هماهنگی قرار بود پیگیری گردد و به همین علت غرب از زمان تاسیس صندوق پول بین الملل و بانک پول جهانی تلاش دارد این دو نهاد را کاملا تحت سلطه خود داشته باشد. این دو نهاد هردو تابع سازمان ملل اند و صندوق با داشتن مراکز تحقیقات اقتصادی وظیفه نسخه نویسی اقتصادی را برای کشورهای مختلف انجام می دهد و بانک عملیات اجرای این توصیه ها را دنبال می کند و دادن هرگونه وام به کشورها را منوط به اجرای برنامه های پیشنهادی صندوق می نماید. آنها در تعمیم الگوی غربی مانند دو لبه قیچی عمل می کنند. کشورهای بحران زده و نیازمند به وام ناچار هستند به این نهادهای مالی برای برطرف کردن مشکل خود مراجعه کنند و درزندان این نهادها گرفتار و استحاله می شوند. فریدمن و شاگردانش بر این باوراند که دولتهای دارای مشکل ناگزیراند با پای خود بیایند و به این فرایند جهانی سازی به پیوندند اما دولتهایی که مشکل مالی ندارند و یا حتی ذخیره ارزی زیادی دارند با گرفتار کردن آنها در جنگ داخلی یا خارجی مانند عراق ، عربستان سعودی،و یا حتی لیبی و یا با پروژه تغییر نظام از طریق کودتا یا محاصره و تحریم اقتصادی باید رام شده و به فرآیند غربی بپیوندند. جنگ کنونی اوکراین که غرب بستر آن را فراهم کرد و علت استمرار آن به شمار می آید و نیز تلاش غرب برای گرفتار کردن چین در جنگ تحت عنوان تایوان از این قاعده مستثنی نیست. البته شیوه های اجرای این تئوری در دو دهه اخیر متنوع تر از گذشته شده و شاید کاهش قیمت نفت و فلزات در چند سال اخیر و یا حتی گسترش واگیری کرونا در حال حاضر اگر ما به تئوری توطئه معتقد باشیم می تواند مصادیق جدیدی از اجرای این تئوری باشد. در این مکانیزم تلاش می شود با گسترش بیکاری و فقر و آغاز بحرانها در ابعاد آموزشی، بهداشتی و در نهایت اقتصادی آن کشور را به مرحله سقوط کامل سوق دهند و جوامع، آمریکا را تنها منجی خود بداند. فیلم قاتل اقتصادی را ببینید. امریکا این تکنیک را در شیلی، برزیل و عموم امریکای لاتین به کار گرفت و در حال حاضر آن را در مقابل ونزویلا، نکاراگوئه و کوبا به اجرا در آورده است. بعد از هر شوک، شرکتهای امریکایی می آیند و فعالیت خود را آغاز می کنند تا بر این کشورها سلطه پیدا کنند. در سال 1993 امریکا این تکنیک را علیه کانادا استفاده و تنها پس از یک سال کانادا تسلیم شرکت های امریکایی شد. کتاب دکترین شوک که اثر نائومی کلاین نویسنده امریکایی که با زحمت آقایان مهرداد شهابی و میر محمود نبوی به فارسی برگردان شده است جزئیات بیشتری از این تئوری را به خوبی نمایان می سازد.شوک
آنچه امروزه و در چهار دهه گذشته بر ضد جمهوری اسلامی ایران اعمال شده و می شود چیزی جدا از تئوری شوک نبوده که در سالهای اخیر شدت بیشتری پیدا کرده است. امریکا تصور می کرد که چهار دهه تحریم سنگین و بحران سازی، سیستم اقتصادی ایران را خرد می کند و به مرحله بحرانی می رساند و سیستم های آموزشی و بهداشتی با خصوصی سازی، ترک برداشته و درگیر تبعیض گشته و از طریق این بحرانهای تحمیلی می توان ایران را به زانو درآورد و تغییر سیاستها را بر آن تحمیل کند. اما این نسخه ها در برخی جاها از جمله ایران، روسیه و چین جواب نداده و اکنون غرب را با چالش مواجه ساخته است.