چگونه می شود یک کشور را بدون جنگ نابود کرد؟
© AFP 2023 / Philippe Lopezتظاهرات در فرانسه
© AFP 2023 / Philippe Lopez
اشتراک
چند سال پیش به یک کنفرانس بین المللی دعوت بودم که در آن بحث های متنوعی درباره اتفاقاتی که می تواند موجب فروپاشی یک کشور و یا ثبات و بقای یک کشور شود بحث می شد.
تقریبا نخبگان ومتفکرین علوم سیاسی و اجتماعی از اکثر کشورهای جهان در آن حضور داشتند.
یکی از نکاتی که تمام حاضرین بر آن متفق القول بودند این بود که اگر مدیریت صحیح در مملکتی وجود نداشته باشد که موجبات رضایت اکثریت مردم را جلب کند حتی اگر کشوری به پیشرفته ترین تسلیحات هسته ای مجهز باشد ممکن است فرو بپاشد و همه شوروی سابق را نمونه می زدند.
برخی مسایل بود که بسیاری روی آن تاکید داشتند و آن این بود که امروزه در همه کشورهای جهان نسل های جدید ظهور کرده اند که آنها را نسل رسانه های اجتماعی می دانستند و همه باور داشتند این نسل با نسل های قدیمی فرق دارد و بسیاری از حکومت ها در جهان امروزه با مشکل تامین خواسته های نسل جدید مواجه هستند و اگر اینها نتوانند سریع بجنبند و خواسته های نسل جدید را محقق کنند دیر یا زود کشورشان دچار مشکلات عدیده با این نسل می شود و در نهایت این نسل، یعنی نسل جدید قدرت را به دست خواهد گرفت.
به این ترتیب اگر حکومت ها تلاش کنند که این نسل جدید را درک کنند و درون ساختارهای نظام حاکم خواسته های آنها را محقق کنند می توانند تضمین کنند که در آینده با این نسل رو در رو نخواهند شد و چالش های این نسل موجب سرنگونی نظام حاکم در آن کشور نخواهد شد.
بسیاری کشورهای عرب حوزه خلیج فارس مثل عربستان سعودی و امارات و قطر را مثال می زدند که با حفظ ساختار نظام حاکم بر این کشورها تلاش دارند خواسته های نسل جدید را محقق کنند وبرخی مانند امارات و قطر موفق شده اند نسل جدید را متقاعد کنند که هر آنچه می خواهد را میتواند درون نظام حاکم به آن برسد، در عربستان سعودی هم شاهزاده محمد بن سلمان ماموریت پیدا کرده تا همان را محقق کند وخواسته های نسل جدید را وارد سیستم سیاسی حاکم کند و خوب تا حدی هم موفق شده مسایلی که قبل تر در عربستان سعودی به عنوان تابو شرعی تلقی می شده مانند رانندگی زنان و یا حجاب و یا اجرای کنسرت ویا... را کنار بگذارد.
یکی از مسایلی که بسیاری کشورهای جهان وما هم در ایران با آن مواجه هستیم بحث کاهش جمعیت است که می تواند در نهایت موجب نابودی یک کشور شود.
طبق مطالعاتی که در این کنفرانس ارائه شد بسیاری باور دارند برخی کشورهای قدرتمند طی چند دهه آتی به دلیل نبود نیروی کار جوان ممکن است جایگاه خود را از دست بدهند و در نهایت با فروپاشی اقتصاد حتی کشورشان نیز فروبپاشد.
کشورهای اروپایی و ژاپن در صدر این کشورها می باشند.
برخی کشورها هم هستند که به دلیل مهاجرت نخبگان و جوانان در آینده با نبود نیروی کار و پیر شدن جامعه ممکن است با فروپاشی مواجه شوند و تقریبا همه متفق القول بودند که برخی کارشناسان ارشد حکومت ها که معمولا افراد کم سواد هستند تصور می کنند که بحث کاهش جمعیت را فقط با تشویق زاد و ولد بیشتر میتوان جبران کرد در حالتی که اصل ماجرا این است که شما چه قدر میتوانید نیروی کار و نخبه داشته باشید نه چه قدر میتوانید جمعیت داشته باشید.
بر اساس مقالات ارائه شده در این کنفرانس افزایش جمعیت در حد خود می تواند حتی یک تهدید برای یک کشور تلقی شود که نمونه ان را ما در هند و پاکستان و بنگلادش و... مشاهده می کنیم.
اینکه یک کشور چه قدر افراد تحصیل کرده و یا کاربلد و یا موفق در زمینه های شغلی داشته باشد می تواند موجبات حفظ و یا فروپاشی آن کشور را تضمین کند.
طبق همین مطالعات کشور چین در برهه ای روی جمعیت بالای خود حساب بازکرده بود و تصور می شد چون چین جمعیت زیادی دارد می تواند تولیدات بیشتر داشته باشد اما چون این کشور از روش های سنتی و قدیمی در زمینه مثلا کشاورزی استفاده می کرد نمی توانست پیشرفت کند.
نخبگان هم چون می دیدند فضای پیشرفت برای آنها وجود ندارد به هر ترتیبی شده کشور را ترک می کردند و در نهایت کشور با جمعیتی از افراد بی سواد و یا کم سواد و یا ناتوان در انجام کارها مواجه می شد.
با توجه به اینکه این کشور یک ساختار سیاسی ضد سرمایه داری درخود داشت و قوانین و مقررات این کشور موجبات فرار سرمایه از کشور می شد وعملا هیچ کسی نبود که در پروژه ها سرمایه گذاری کند.
این در حالی بود که در برخی کشورهای دیگر همه زمینه ها برای یک زندگی مناسب برای نخبگان فراهم می شد وعملا این کشورها می توانستند نخبگان را از کشورهای دیگر بدزدند.
همچنین در برخی کشورها مشاهده می کنیم که تلاش می کنند زمینه جذب سرمایه دارها را فراهم کنند ونه فقط تسهیلات برای آنها قایل می شوند بلکه حتی برخی مالیات بر عایدی و درآمد کمتری از ثروتمندان می گیرند چون باور دارند که اگر پول دست دولت باشد نمی تواند با آن کار کند و اشتغال ایجاد کند اما در صورتی که دست افراد ثروتمند و موفق باشد اینها سعی می کنند از این پول استفاده کنند و خود به خود موجبات اشتغال و جذب نخبگان را فراهم می کنند.
واز نمونه های موفق این ماجرا را در سیاست ترامپ برای جذب ثروتمندان به آمریکا و یا سیاست های امارات معرفی می کردند.
در مقابل برخی کشورها که دست مدیران ارشد بی تدبیر افتاده بودند فکر می کردند با افزایش فشار بر سرمایه داران و اخذ مالیات بیشتر درآمد آنی دولت را بالا می برند غافل از اینکه با این سیاست های خود موجبات فرار سرمایه دارها به جاهای امن تر و جاهایی که برای فعالیت آنها ارزش قایل هستند می شوند و در طولانی مدت ضررهای جبران ناپذیر می گردند.
بسیاری هم متاسفانه ایران را نمونه می زدند که در زمینه فراری دادن نخبگان و سرمایه داران در صدر همه جدول ها قرار داشت و نمونه می آوردند که همان ایرانی ها در کشورهای دیگر موفق و مثمر الثمر بوده اند در حالی که اینها می توانستند موجبات پیشرفت ایران را فراهم کنند.
طبق برخی ارقام که نماینده سازمان جمعیت سازمان ملل ارائه می داد ارزش هر مهندس که مهاجرت می کند چیزی حدود ده ملیون دلار و یک پزشک حدود بیست ملیون دلار و سرمایه دار معادل پنج برابر سرمایه اش و... به حساب می آید.
طبق محاسبات اینها وقتی که فردی در کشوری (مثلا ایران) به دنیا می آید از همان ابتدا خانواده و دولت شروع می کنند روی آن فرد سرمایه گذاری کردن و خوب هم خانواده برای او وقت می گذارد و ان وقت حساب کتاب دارد هم مثلا برای پوشاک و آموزش و درمان و تفریح و... اوهزینه می کند و در نهایت از مثلا یک ملیون نفر ممکن است فقط ده هزار نفر آنها به مرحله ای برسند که مهندس شوند و یک هزار نفرشان پزشک شوند و اینها همه این هزینه ها را جمع زده بودند تا با آن رقم ها بیرون بیایند.
مضاف بر اینها و از همه مهم تر این است که برای جبران این فرار مغزها کشور مبدأ مجبور است برای یک مهندس چیزی حدود 25 سال دوباره سرمایه گذاری کند و برای یک پزشک 30 سال و...
یعنی وقتی که مثلا ده پزشک از کشوری (مثلا ایران) خارج می شوند ایران چیزی حدود دویست ملیون دلار ضرر جبران ناپذیر کرده ودر مقابل کشوری مانند مثلا کانادا هم دویست ملیون دلار را از چنگ ایران در می آورد و هم اینکه سی سال انتظار را دیگر ندارد.
البته اینها مثلا درباره همین کانادا هم بحث هایی داشتند مثل اینکه بسیاری از آنهایی که به کشورهایی مانند کانادا مهاجرت می کنند پس از چند سال به دلیل شرایط آب و هوا جابه جا می شوند و عملا کشوری دیگر اینها را از چنگ کانادا هم در می آورد و نوعی جنگ میان کشورهای پیشرفته درحال حاضر برای دزدیدن نخبگان و سرمایه دارها وافراد کار بلد در جریان می باشد.
بله بحث فقط درباره افراد تحصیل کرده و یا سرمایه دار نبود.
بحث اینها این بود که در نهایت این مهاجرت ها و فراز مغز ها و نیروهای کار بلد در همه زمینه ها می تواند منجر به آن شود که کشوری با خلأ نیروی کار مواجه شود و موجبات فروپاشی آن کشور فراهم شود.
افرادی مانند کشاورز، نجار، بنا، لوله کش، تعمیرکار و...
طبق مطالعات ارائه شده بسیاری باور داشتند که همه حکومت ها برای بقای خودشان باید تلاش کنند تا خواسته نسل جوان را محقق کنند وهمچنین شرایط لازم برای حفظ نخبگان و سرمایه داران و افراد کاربلد را فراهم کنند و این امر به زور محقق نمی شود بلکه با زر محقق می شود و باید شرایطی برای اینها فراهم شود که امید به آینده اینها افزایش یابد و اینها بتوانند شرایط زندگی "مناسب" داشته باشند شرایطی که حد اقل اش فراهم شدن شغل مکفی و مسکن و امنیت و درمان به گونه ای که مثلا دو جوان اطمینان پیدا کنند اگر ازدواج کردند می توانند یک زندگی "مناسب" داشته باشند و بدون دغدغه در کشور خود زندگی وپیشرفت کنند.
همه متفق القول بودند همه کشورهایی که با فروپاشی مواجه شدند به این دلیل بوده که چنین شرایطی را برای شهروندان خود فراهم نکردند و در آینده هم همینطور خواهد بود.
در پایان همه باور داشتند اگر می خواهید کشوری را آباد کنید باید کشور را دست مدیران کاربلد بدهید و اگر هم می خواهید کشوری را نابود کنید باید کشور را دست مدیران کارنابلد بدهید.