گمراه کردن مردم به چه قیمتی؟
CC BY 4.0 / Tasnim/Masoud Shahrestani / مراسم رژه روز ارتش (cropped photo)Торжественный парад в честь празднования дня армии в Иране
CC BY 4.0 / Tasnim/Masoud Shahrestani / مراسم رژه روز ارتش (cropped photo)
اشتراک
چند روز است که برنامه ای در رسانه های اجتماعی ایران در حال رد و بدل شدن است که در آن برخی به اصطلاح فرهیخته درباره مزایا و معایب ملی شدن صنعت نفت صحبت می کنند.
جای تعجب دارد که اصلا کسانی پیدا شوند نه فقط در این باره صحبت کنند بلکه اظهار دارند که صنعت نفت می بایست در اختیار انگلیسی ها باقی می ماند!
در اصول رسانه ای بسیار معروف است که اگر شما می خواهید شهرت پیدا کنید بهترین راه این است که موضع مخالف را بگیرید.
برخی هم برای اینکه شهرت پیدا کنند حاضر می باشند صحبت هایی را مطرح کنند که بیش از اینکه تم منطقی داشته باشد تم خیانت دارد و حاضر هستند منطق و وجدان را به شیطان بفروشند تا فقط معروف شوند.
مخالفت با جریانی سیاسی و یا حتی تحرکی اقتصادی یک بحث است و اینکه برخی به دنبال جا انداختن تفکری سیاسی یا اقتصادی یا فرهنگی و یا... که منافع ملی را هدف قرار دهد بحثی دیگر است.
اینکه تصمیمی مانند ملی کردن صنعت نفت درست است یا نه به هیچ وجه مسئله ای نیست که قابل بحث باشد مگر اینکه برخی عامل دشمن باشند و از طرف دشمن در صدد جا انداختن این ماجرا و زیر سوال بردن آن تا رسیدن به اهداف دیگر باشند.
اینکه برخی بعدها نتوانستند از فرصت ملی شدن صنعت نفت بهره ببرند و یا این ماجرا به سوء استفاده برخی دیگر کشیده شد، بحثی دیگر است و نمی تواند در اصل موضوع تردید ایجاد کند.
بسیاری از مردم ما نمی دانند که اختلافات ما با غرب بر سر ماجرای صنعت هسته ای نمی باشد بلکه از چندین قرن پیش با باز شدن پای استعمارگران به سرزمین ایران و امضای قراردادی به نام قرارداد دارسی و حتی قبل از آن شروع شد.
این بحثی که امروزه به عنوان بحث هسته ای می بینیم زمانی به عنوان بحث حق ایران در بهره برداری از منابع خدادادی خود مطرح بود و استعمارگران تلاش داشتند دست و پای ایران را ببندند تا ایرانی ها حق نداشته باشند از منابع خدادادی خود بهره ببرند و مجبور باشند اینها را به استعمار واگذار کنند.
ماجرا مرا به یاد بحثی می اندازد که در اجلاس سران کشورهای جنبش عدم تعهد با برخی سران کشورهای آفریقایی داشتیم.
یکی از بحث هایی که آنها مطرح کردند این بود که استعمار قوانینی را بر آنها تحمیل کرده که مثلا امروزه کنگو حق ندارد دسته بیل بسازد و درخت های این کشور قطع می شود و به بلژیک فرستاده می شود تا آنجا این چوب به دسته بیل تبدیل شود و به کنگو مجددا صادر گردد و بهانه ای که استعمار گران برای تحمیل این قانون آورده اند این می باشد که ممکن است مردم کنگو از این دسته بیل ها برای درگیر شدن با هم استفاده کنند و به این دلیل باید دسته بیل ها در کنترل باشد و مشخص باشد کجا می رود و برای چه استفاده می شود و...
ظاهرا این افرادی که خود را فرهیخته می نامند و درباره ملی شدن صنعت نفت بحث می کردند ترجیح می دادند ایرانی ها همانند مردم کنگو حتی دسته بیل هم نتوانند بسازند.
اینکه می بینیم برخی از اینها به یکباره توسط برخی رسانه ها و گروه های اجتماعی برجسته می شوند بیشتر به این دلیل می باشد که خط و مشی استعماری وجود دارد که می خواهد این تفکر ها را برجسته کند و این افراد بر وفق مراد اربابان فکری خود حرف می زنند.
بله، اصل دعوای ما با غرب از زمانی شروع شد که شاه بی سواد وعیاش قاجار و قرارداد دارسی را امضا کرد و فکر می کرد که نفت کالای نجسی است و دارد این نفت را به اینها قالب می کند.
اما غافل از اینکه دارسی جاسوس انگلیس بود که با تر زبانی شاه مملکت را خر کرده بود و وی را مجاب کرده بود که چنین قراردادی را امضا کند.
البته برخی افراد دور و بر شاه هم که از این قرارداد منفعت می بردند هم در این ماجرا دخیل بودند و آنها برای اینکه چندر قاز پول سیاه کف دستشان را بگیرند حاضر شدند منافع ملی کشور و وجدان خود را به شیطان بفروشند.
بعد ها هم که جاسوس انگلیس ها قرارداد را به دولت فخیمه انگلیس واگذار کرد و معلوم شد که یک سازمان جاسوسی بزرگ پشت ماجرا است.
از همان زمان هم معلوم بود که انگلیسی ها به دنبال سرقت منابع خدادادی ملت ایران هستند و حتی همان وقت هم آنها به بهانه های مختلف به تعهدات خود طبق همان قرارداد عمل نکردند.
دقیقا مشابه کاری که آمریکایی ها امروزه در توافق هسته ای انجام داده اند.
امری که نشان می دهد همان جریان امروزه هم ادامه دارد.
در آن زمان هم مذاکرات ایران و انگلیس در این باره به چندین حکومت انتقال پیدا کرد و از زمان قاجار گرفته تا زمان رضا شاه و در نهایت زمان محمد رضا شاه این مذاکرات ادامه پیدا کرد و وقتی که مصدق تصمیم گرفت صنعت نفت را ملی کند کل ملت ایران، بدون استثنا (البته ملت ایران را می گویم نه وابستگان به دشمنان ملت ایران که فارسی صحبت می کنند یا شاید هم شناسنامه ایرانی دارند) همه حامی ملی شدن صنعت نفت بودند.
امروزه هم می بینیم همان جریان ادامه دارد و عوامل آن جریان توسط دشمنان و بیگانگان در حال برجسته شدن هستند چون هنوز دعوا تمام نشده است.
گو اینکه امروزه تمرکز روی بحث توانمندی هسته ای ایران می باشد اما اصل ماجرا در کل همان جریان "دسته بیل" است، یعنی دشمنان می خواهند ملت ایران حتی "دسته بیل" هم نتوانند بسازند چه برسد به اینکه صنعت هسته ای و موشکی و پهپادی و فناوری عالی و نانو و پزشکی و مهندسی و ... داشته باشند.
زمانی که اینها از طریق عراق یک جنگ تمام عیار بر علیه ایران راه انداختند می بینیم ایرانی ها حتی توان تولید سیم خاردار و گونی برای اینکه بتوانند شن در گونی ها پر کنند نداشتند، چون افرادی مانند همین آقایان که امروزه ادعای با سواد بودن را دارند حکومت را مجاب کرده بودند که چرا چرخ را باید از اول ساخت و به صرفه تر است برویم اینها را از خارج وارد کنیم.
موشک و تسلیحات دفاعی دیگر که جای خود.
امروزه ایرانی ها به جایی رسیده اند که می توانند موشک های مافوق صوتی تولید کنند، فناوری که حتی آمریکا در آن عقب است.
خوب بدیهی است در چنین شرایطی اینها بیایند برخی افراد به ظاهر با سواد را برجسته کنند تا بحث ضرورت ملی شدن صنعت نفت را به چالش بکشند و بعد بیایند سمت اینکه آیا اصلا ایران نیاز به صنعت هسته ای و یا صنعت دفاعی و یا ... دارد یا نه؟
هر آدم با سوادی که ذره ای سواد داشته باشد به خوبی می داند اینها مسائلی نیست که حتی نیاز باشد درباره آن شک کرد و یا سوال کرد.
چون برخی نیاکان ما طی چند قرن گذشته راحت طلب بودند و به فکر پیشرفت کشور نبودند به یکباره به خودمان آمدیم و دیدیم چند صد سال با جهان مدرن فاصله داریم در حالی که به صورت تاریخی ما خودمان جهان مدرن بودیم.
حالا امروزه چون می خواهیم جایگاه خودمان را پس بگیریم با مقاومت کشورهای رقیب مواجه هستیم و همه سختی هایی که می کشیم به این دلیل است که اینها نمی خواهند اجازه دهند ما جایگاه خودمان در میان کشورهای برتر را پس بگیریم.