سیاست جدید کشورهای عربی
© Saudi Foreign Ministryمحمد بن زاید ولیعهد امارات و محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی
اشتراک
بسیاری این روزها پرس و جو می کنند دلیل تغییرات سیاسی در تعاملات منطقه چیست.
آنهایی که در جریان مذاکرات ایران و عربستان سعودی می باشند به خوبی می دانند که آنچه در پکن رخ داد و رویکرد عربستان سعودی به سمت مصالحه با ایران عملا به دلیل تغییر دیدگاه سیاسی در عربستان سعودی بوده است.
از حدود یک سال پیش می شد که این تغییر رویکرد در رفتار کشورهای عرب حوزه خلیج فارس برجسته شده و بازگشت سفرای کویت و امارات متحده عربی به تهران هم پیش زمینه این رویکرد به حساب می آید.
نسل جدید حکام کشورهای عربی شروع کرده اند قدرت را در این کشورها به دست بگیرند و سیاست این حکام جدید با سیاست نسل قبلی متفاوت است.
این حکام جوان بیشتر واقع گرا هستند تا ایدئولوژی گرا و بیشتر از اینکه به دنبال ورود به اختلافات قدیمی قومی و یا مذهبی و یا ایدئولوژیک باشند به دنبال آن هستند که منافع اقتصادی و اجتماعی و در نهایت سیاسی و... کشورهای خود را تامین کنند.
عملا برای بسیاری از آنها دیگر بحث اختلافات شیعه و سنی و یا بحث اختلافات عرب و فارس و ترک و حتی اختلافات عرب و اسرائیل و... اهمیت ندارد و اینها باور دارند باید هر کاری می توانند انجام دهند تا منطقه ای بی تنش بسازند چون تجارت و اقتصاد نیاز به ثبات امنیتی و آرامش سیاسی دارد.
برخی تحلیلگران پا فراتر گذاشته و باور دارند برخی از این حکام حتی به اصول اعتقادی که نیاکان شان به آن باور داشتند باور ندارند و در حدی که اصول دین را به صورت ظاهری رعایت کرده باشند آن را رعایت می کنند و بس.
البته قبل از ادامه باید به این نکته اشاره کنم، اینجا وقتی از حکام صحبت می کنیم منظور فقط یک شخص نیست بلکه مجموعه سیاستمداران جوان حاکم است که امروزه قدرت را در این کشورها به دست گرفته اند.
این حکام باور دارند که نسل جدید دیگر اعتقاد چندانی به تفکرات نسل قدیم ندارد و حکام باید خود را با خواسته های نسل جدید منطبق کنند.
به هر حال نباید فراموش کرد زمانی که بسیاری از این کشورها تاسیس شدند عموم مردم این کشورها بادیه نشین و یا روستایی و عموما بی سواد بودند و باورها و اعتقادات سنتی و دینی و قومی و مذهبی و قدیمی داشتند در حالی که طی چند دهه گذشته بسیاری از بچه های همان بادیه نشین ها و روستایی ها به خارج رفته اند و تحصیلات عالیه کرده اند و باورها و اعتقادات شان به آن باورها و اعتقادات ضعیف شده، حال اگر نخواهیم بگوییم که از بین رفته است.
بر همین اساس این حکام جوان هم باور دارند کم کم این نسل جدید هستند که باید بر آنها حکمرانی شود و اگر آنها بخواهند به همان باورهای قدیمی و سنتی بچسبند امکان حکومت بر نسل جدید را نخواهند داشت و ثبات حکومت آنها وابسته به آن است که بتوانند خواسته های نسل جدید را تامین کنند.
با توجه به این شرایط مشاهده می کنیم که به یکباره آنها شروع کردند برخی رویکردهای حاکمیتی را تغییر دادن.
برخی زودتر این تغییر رویکردها را شروع کردند و برخی دیرتر، حتی برخی بسیار وسیع انجام دادند و برخی دیگر به صورت محدودتر.
به عنوان مثال می توان به امارات متحده عربی اشاره کرد که در انجام بسیاری از تغییرات پیش قدم بوده و چندین دهه است که به دنبال ایجاد فضای باز برای فعالیت تجاری در این کشور می باشد.
علیرغم اینکه این کشور خود جزو حامیان اصلی برخی جنبش های بنیادگرای اسلامی در منطقه به حساب می آید و تا به امروز بسیاری از قوانین اسلامی در این کشور قابل اجرا است، مثل شلاق زدن و زندان کردن و جریمه کردن افراد روزه خوار در ماه مبارک رمضان، اما مشاهده می کنیم که آنها یک فضای باز برای مثلا حجاب و پوشش و... ایجاد کرده اند.
به قول ما ایرانی ها، برای بسیاری مسائل کلاه شرعی درست کرده اند.
در واقع این تغییرات هم با قدرت گرفتن واقعی امیر محمد بن زاید در ابوظبی و شاهزاده محمد بن راشد در دبی شروع شد.
همکاری این دو شاهزاده با هم موجب رشد اقتصادی شدید امارات عربی متحده شد.
البته بد نیست به این نکته اشاره کرد که حاکم واقعی امارات طی دو دهه اخیر محمد بن زاید بود ولی وی صبر کرده بود تا برادرش فوت کند و رسما حکومت را از برادرش تحویل بگیرد و خود را امیر امارات اعلام نکرد.
در حالی که مثلا می بینیم که در قطر امیر تمیم بن حمد بن خلیفه آل ثانی منتظر نماند که پدرش فوت کند بلکه حکومت را زودهنگام تحویل گرفت.
که البته درباره قطر باید به این نکته اشاره کرد که تحویل گرفتن قدرت توسط تمیم دلایل زیاد دیگری هم داشت که بعدها می توان به آن اشاره کرد.
در عمان هم سلطان هیثم جوان حکومت را از سلطان قابوس، که بسیار در این کشور محبوب بود، تحویل گرفت و ایشان هم به سمت ایجاد فضای باز تجاری و اقتصادی روی آورده است.
اینجا می توان گفت دو الگوی موفق برای رهبران جوان کشورهای منطقه بسیار موثر بوده یکی الگوی سیاست عمان که به نوعی سیاست تعامل و دوستی و خودداری از خصومت با همه را پیش گرفت و دیگر سیاست اقتصادی و اجتماعی امارات متحده عربی که بر مبنای فضای باز اقتصادی و اجتماعی بنا شده است.
سیاست های باز اجتماعی و اقتصادی ای که امرای امارات عربی متحده اتخاذ کردند موجب آن شد که امروزه امارات رشد اقتصادی بسیار سریعی داشته باشد و طبق بسیاری از مطالعات علمی و پژوهشی امروزه امارات تنها کشور این منطقه است که اگر نفت نداشته باشد مشکلی برای ادامه حیات نخواهد داشت.
در اینجا بد نیست به این نکته اشاره کنم که طبق آماری که چند وقت پیش منتشر شده است درآمد بندر جبل علی به تنهایی چیزی حدود 85 میلیارد دلار طی سال گذشته بود، یعنی چند برابر فروش نفت ایران.
در مقابل سیاست تعاملی بین المللی و تنش صفر عمان به الگویی موفق برای دیگران تبدیل شده است.
همین که بسیاری از رهبران دیگر کشورهای عربی این شرایط و موفقیت را مشاهده کردند آنها نیز به آن سمت و سو روی آوردند.
یعنی امروزه بسیاری از آنها به دنبال آن هستند سیاست تنش صفر مشابه عمان و سیاست اقتصادی و اجتماعی باز مانند امارات داشته باشند.
بسیاری تصور می کردند شاید این سیاست ها را بتوان در کشورهای عربی کوچک با جمعیت کم پیاده کرد اما اینکه مثلا کشوری مثل عربستان سعودی بتواند چنین کاری را انجام دهد، امری غیر ممکن است.
به هر حال جامعه عربستان سعودی یک جامعه سنتی و مذهبی و دارای باورها و اعتقادات ایدئولوژیک وهابی است و حتی در منطقه شرقیه که اکثرت شیعه هستند باز هم باورهای اعتقادی بسیار شدیدی میان مردم به اعتقادات مذهبی شیعی وجود دارد، اینگونه نیست که این جامعه به راحتی بتواند تغییرات اجتماعی که در دیگر کشورهای همجوارش موجود است را بپذیرد.
همان تصمیمات شاهزاده محمد بن سلمان برای باز کردن فضای اجتماعی برای تحرک زنان مانند اجازه رانندگی و یا سفر و یا پوشش و یا کار و... تصمیماتی بود که بسیاری باور داشتند ممکن است موجب اعتراض شدید برخی در جامعه عربستان شد اما به دلیل کنترل شدید فضای رسانه ای این مسائل جایی مطرح نشد.
به هر حال محمد بن سلمان این سیاست ها را پیاده کرد و حتی چندین کنسرت خارجی و... هم در عربستان سعودی راه انداخت.
البته باز هم باید به این نکته اشاره کرد که با توجه به اینکه جامعه عربستان یک جامعه محافظه کار به حساب می آید، عموم جامعه خیلی از این تغییرات استقبال نکرد و هنوز که هنوز است اکثریت مطلق زنان عربستان حجاب خود را حفظ کرده اند و یا اینکه رانندگی نمی کنند و اکثریت مردم این کشور حاضر نیستند به کنسرت های خارجی بروند و.... ولی به هر حال حاکمیت دست خود را از این ماجرا بیرون کشید و به نوعی محمد بن سلمان موفق شد خود را رهبر اصلاحات اجتماعی در جامعه معرفی کند و بالطبع حمایت بخشی از جامعه که خواستار انجام این تغییرات اجتماعی هستند را کسب کند.
می توان گفت محمد بن سلمان موفق شد، فعلا، از این مرحله عبور کند و کج دار و مریز فضایی ایجاد کند که هم نسل قدیم و سنتی تغییرات را بپذیرند و نسل جدید راضی باشند.
به این ترتیب وی یک فضای کم تنش اجتماعی داخلی برای پیشبرد سیاست های دیگر خود ایجاد کرد.
وی همزمان وارد مرحله دوم هم شده و آنچه را که به عنوان پروژه 2030 معرفی کرده در حال اجرا است.
بر اساس این پروژه اقتصاد عربستان سعودی باید به اقتصاد اول منطقه تبدیل شود و عربستان فضای تعاملات اقتصادی با کشورهای دیگر را باز کرده و تلاش دارد تعاملات اقتصادیش دیگر محدود به تعامل با غرب و مخصوصا آمریکا نباشد.
در این راستا سعودی ها حتی وارد رقابت با امارات متحده عربی هم شده اند، امری که موجب نارضایتی اماراتی ها هم شده است.
شاید برخی متوجه نباشند اما عربستان به اشکال مختلف تلاش دارد شرکت های بین المللی را ترغیب و یا تشویق و یا وادار کند تا نمایندگی های مرکزی خود را به عربستان منتقل کنند و پایگاه اصلی شان عربستان باشد و نه دیگر کشورهای منطقه و عملا این بدین معنا است که کم کم پایگاه تجاری منطقه دیگر امارات نخواهد بود.
در چنین شرایطی عربستان سعودی نیاز دارد که همزمان با تغییرات اجتماعی و اقتصادی تغییرات سیاسی هم داشته باشد و به نوعی سیاست تنش صفر با همسایگان مخصوصا ایران را پیش ببرد.
همزمان هم عربستان به اسرائیل چراغ سبز نشان می دهد که سیاست عربستان نسبت به اسرائیل هم سیاست تنش صفر خواهد بود، علیرغم اینکه به دلایل مسائل داخلی اجتماعی تا زمانی که راه حلی برای بحران مردم فلسطین پیدا نشود هنوز عربستان شرایط مناسب برای باز کردن رسمی روابط با اسرائیل نخواهد داشت.
البته سیاست تنش صفر یک دلیل بسیار مهم دیگر هم دارد و آن این است که دیر یا زود بحث انتقال قدرت از ملک سلمان به شاهزاده محمد بن سلمان جدیت پیدا خواهد کرد، حال یا مانند امارات متحده عربی که حاکم واقعی آن صبر کرد تا برادرش فوت کند و بعد رسما قدرت را به دست بگیرد یا مانند قطر که در زمان حیات پدر حکم جا به جا شد.
در چنین شرایطی عربستان سعودی نیاز دارد که درگیر جنگ نیابتی با ایران در هیچ جا نباشد و همچنین فضای رشد اقتصادی و باز اجتماعی به حد اکثر برسد تا شاهزاده محمد بن سلمان در دوره انتقالی از حمایت نسل جدید برخوردار باشد.
اهمیت این نکته در این است که از زمان تاسیس حکومت خاندان سعودی تا به حال سابقه نداشته در عربستان سعودی فردی بدون حمایت انگلیس و آمریکا در این کشور به حکومت برسد و بر هیچ کس پوشیده نیست که آمریکایی ها در حال حاضر روابط صمیمی با شاهزاده محمد بن سلمان ندارند.
همچنین باید توجه داشت که حمایت عربستان سعودی از جنبش های بنیادگرای اسلامی بیشتر خواست آمریکا و انگلیس و حتی اسرائیل برای مقابله با شوروی کمونیستی و بعد انقلاب ایران بوده تا خواست حکام عربستان سعودی و حال این حکام تصمیم گرفته اند که سیاستی مغایر با این سیاست پیش بگیرند و این خطر وجود دارد که عناصر تندرو که تا به حال توسط عربستان سعودی تامین مالی می شدند دست به تحرکاتی در این کشور بزنند.
به این دلیل می توان گفت سیاست پایانی عربستان سعودی الگو گرفتن از دیگر کشورهای همجوار در مهار این جنبش ها (که عموما هم تحت فرمان سازمان های امنیتی و اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل می باشند) و محدود کردن فعالیت آنها در خارج عربستان سعودی خواهد بود، امری که به نظر می آید در سفر اخیر جک سالیوان مشاور امنیت ملی رئیس جمهوری آمریکا به عربستان سعودی مطرح شده است.
به هر صورت به نظر می رسد با توجه به این شرایط است که حکام نوین کشورهای عربی مخصوصا عربستان سعودی تلاش دارند که سیاست های خود را به شدت تغییر دهند و شاید یکی دو دهه دیگر همه سیاست های قبلی ای که این کشورها طی چندین دهه گذشته اتخاذ می کردند خاطره ای بیش نباشد.