گزارش و تحلیل

کسی را به زور نمی توان به بهشت برد

CC BY 4.0 / Tasnim News Agency / نماز جمعه
نماز جمعه - اسپوتنیک ایران  , 1920, 07.04.2023
اشتراک
چند روز پیش یکی از روحانیون الجزایری در حال اجرای مراسم نماز تراویح بود که به یکباره گربه ای وارد مسجد شد و روی شانه او رفت.
احتمالا بسیاری از خوانندگان فیلم این ماجرا را مشاهده کرده اند.
طبق آماری که منتشر شده حدود 1.8 میلیارد نفر در سرتاسر جهان این فیلم را مشاهده کرده اند و می توان گفت که بیش از 99.999 درصد آنها شیخ و رفتار وی را تحسین کرده اند.
در یکی از گروه های اجتماعی دیدم تعدادی افراد رفتار شیخ را از نظر شرعی زیر سوال برده بودند و مسائلی را مطرح کرده بودند که حتی به قول معروف به عقل جن هم نمی رسد.
آدم نمی داند به چنین افرادی چه بگوید.
بنده بیشتر تصور می کنم اینها هیچ ربطی به دین ویا مسلمانان متدین ندارند و افرادی هستند که وابسته به جریان های ضد اسلامی می باشند که از این ماجرا بسیار ناراحت شده اند و تلاش دارند با سم پاشی این عمل شیخ را با گفته ها و ادعاهای نا مربوط خود تخریب کنند.
به هر حال نباید فراموش کنیم که از همان ابتدای اسلام هم ما افرادی را داشتیم که وظیفه به انحراف کشاندن اسلام را داشتند و کافی است بروید و عبارت "اسرائیلیات" در اسلام را در اینترنت جستجو کنید تا متوجه ماجرا شوید.
همین که رفتار این شیخ مورد تحسین 1.8 میلیارد نفر در سرتاسر جهان قرار گرفته عملا شیخ بزرگترین ماموریت دنیوی خود را انجام داده و توانسته با تمام تبلیغات اسلام ستیزان و اسرائیلیات مبارزه کند.
دهه ها است دشمنان مسلمانان با هزینه کرد صد ها میلیارد دلاری نقشه کشیده اند و صدها نقشه پیاده کرده اند و طرح ها و پروژه های متنوع برای تخریب وجهه اسلام انجام داده اند و این شیخ با رفتار خود موفق شد ضربه سنگینی به این اسلام ستیزی بزند.
اینکه آیا رفتار وی طبق اصول شرعی و یا باور های برخی بوده و یا نبوده و اینکه آیا این گربه تمیز بوده یا تمیز نبوده و یا اینکه اصلا شیخ برای انجام نماز تراویح خود تمرکز داشته یا نداشته و... همه اینها مسائل انحرافی و جانبی است و بس.
مهم این است که شیخ در آن لحظه توانسته تصمیم بگیرد اصل اسلام و وجهه اسلام مهم تر است یا مسایل فرعی وجانبی.
اولا که نماز تراویح جزو بخش های واجب نماز به حساب نمی آید بلکه جزو نماز های مستحب اهل تسنن در ماه مبارک رمضان است و به نوعی یک نماز شکر گذاری به حساب می آید که آنقدر مراسم آن زیبا است که بسیاری حتی ترغیب می شوند به مسجد بروند و نماز جماعت را در مسجد بخوانند که فقط در نماز تراویح شرکت کنند.
Кошка породы русская голубая на выставке КоШарики Шоу в Москве - اسپوتنیک ایران  , 1920, 05.04.2023
گربه روی شانه پیشنماز پرید+ویدئو
طبق آنچه بنده درباره اش تحقیق کردم شیخ ولید المهساس هم یک جوان روحانی بسیار مومن و خوش صدا است که بسیاری به دلیل صدای بسیار تاثیر گذار وی در این نماز به آن مسجد می روند تا پشت او نماز بخوانند.
وی جزو مجموعه ای از روحانیون است که طرفدار مجموعه ای از صوفی های اهل تسنن می باشد که باورهایی شمولی میان اهل تسنن و اهل تشیع دارند.
این مجموعه در دهه سی میلادی توسط یک روحانی اهل تسنن به نام "احمد العجوز" تشکیل شد اما در دهه هشتاد میلادی با رهبری یک روحانی به نام "عبد الله الهرری الحبشی" به شهرت رسید و عموما با نام "حبشی ها" معروف شدند و طرفداران زیادی در میان کشورهای عربی پیدا کردند.
رهبر آنها در لبنان یک روحانی به نام "شیخ نزار رشيد بن حسن الحلبي" بود که در سال 1995 میلادی توسط مجموعه ای سلفی وهابی وابسته به القاعده به نام "عصبه الانصار" در بیروت ترور شد.
به دلیل تفکرهای نوین و جوان پسندانه این گروه در مقابل تفکر های خشک مرتبط با چندین قرن قبل تر گروه های سلفی، در دهه هشتاد به یکباره این گروه موفق شد در لبنان به سرعت خیلی زیادی میان جوانان، مخصوصا اهل تسنن، رشد کند وطرفداران زیادی را پیدا کند.
بسیاری از مساجد لبنان در آن زمان به دست طرفداران این گروه افتاد و کار به درگیری میان طرفداران این گروه و گروه های سلفی، که از حمایت های مالی بسیار زیاد کشورهای عرب حوزه خلیج فارس برخوردار بودند، کشید و در نهایت هم آنها رهبر این گروه در لبنان را ترور کردند.
همزمان با گسترش این گروه در لبنان، مخصوصا در میان قشر تحصیلکرده و دانشگاهی، برخی جوانان در دانشگاه آمریکایی بیروت با یک چالش مواجه بودند و آن چالش این بود که دانشگاه کلیسا داشت ولی مسجد نداشت.
پس از مدت زیادی از جر و بحث با ریاست دانشگاه، انجمن اسلامی دانشگاه موفق شد ساختمانی را از دانشگاه در اختیار بگیرد که آن را تبدیل به نمازخانه کند.
آن زمان آقای رفیق الحریری که بعدا نخست وزیر لبنان شد تعهد کرد که هزینه تجهیز نمازخانه را بر عهده بگیرد.
جالب اینکه آقای حریری هم نزدیک به عربستان سعودی بود وابستگی های سلفی داشت در حالی که انجمن اسلامی در کنترل دانشجویان شیعه بود.
اما مشکل چیز دیگری بود.
رئیس دانشگاه شرط کرده بود که اگر ببیند نمازخانه بلا استفاده است آن را پس می گیرد، از ابتدا هم خیلی تمایل نداشت آنجا نمازخانه شود ولی برای پرهیز از درگیری با انجمن اسلامی حاضر شده بود این کار را انجام دهد.
به هر حال یکی از چالش های انجمن اسلامی دانشگاه این بود که دانشجویان مسلمان دانشگاه را تشویق کند که مدام بروند نمازخانه نماز بخوانند تا نمازخانه خالی نباشد و رئیس دانشگاه آن را پس نگیرد.
خوب دانشجویان مسلمان در دانشگاه هم وابستگی های فکری وعقیدتی متنوع زیادی داشتند برخی شیعیان طرفدار مثلا حزب الله بودند و برخی طرفدار جنبش امل و برخی دیگر اهل تسنن وتفکر های سلفی داشتند وگروهی طرفدار اخوان المسلمین و...
وهر کدام هم به نوبه خود می آمدند و ایراداتی را بر اساس باور های سلیقه ای خود مطرح می کردند که چرا نمی آیند در نمازخانه دانشگاه نماز بخوانند.
یکی می آمد و می گفت: معلوم نیست کف آنجا پاک است یا نجس و دیگری می گفت: چرا مهر نماز آنجا است و یکی می گفت: چرا مهر نماز نیست و یکی دیگر می آمد حرف های دیگری را مطرح می کرد و سرتان را درد نیاورم اصل ماجرا نماز خواندن بود ولی همه مسائل به فرعیات کشیده می شد.
همه هم مدعی بودند.
تعدادی از دانشجو ها بودند که بدون هیچ ادعا می آمدند نماز خود را سر وقت می خواندند و می رفتند و کاری به کار دیگران وبحث و جدل آنها نداشتند.
می دیدیم خانم هایی بودند که عموما در دانشگاه بدون حجاب و به قول معروف با هفت خط آرایش و لباس های آنچنانی تردد می کردند اما سر وقت نماز می آمدند همه آرایش خود را پاک می کردند و لباس خود را عوض می کردند و نماز می خواندند و می رفتند.
یا پسرهایی بودند که در دانشگاه معروف بودند که اینها هیچ رفتار و یا ظاهر مذهبی ندارند و حتی به مشروب خوردن هم متهم بودند، اما سر وقت نمازشان را می خواندند و می رفتند.
بسیاری از اینها را اگر در دانشگاه می دیدید چه پسرها و چه دخترها، و به تیپ لباس پوشیدن شان ویا رفتارشان نگاه می کردید باور نمی کردید که اینها اصلا اسلام را قبول داشته باشند چه رسد به اینکه نمازخوان باشند.
پس از پرس وجو متوجه شدیم که اینها طرفدار گروه حبشی ها هستند.
چند سال بیش نبود این گروه فعالیت خود را شروع کرده بود، رسما سال 1983 میلادی شروع کرده بود و این جریان مربوط به سال 1988 میلادی بود.
رفتیم پیش همان آقای الحلبی که رهبر آنها بود تا با او صحبت کنیم که طرفداران خود را مقداری موعظه کند.
من هم که در آن زمان چند سالی بود کار خبرنگاری خود را شروع کرده بودم خیلی هیجان داشتم که با همه تفکرها آشنا شوم و به همین دلیل جلوتر از همه شروع کردم با او صحبت کردن و گفتم مگر می شود که طرفداران شما نماز می خوانند اما نه حجاب و نه ظواهر و شئونات اسلامی را رعایت نمی کنند، و حتی برخی هم می گویند برخی از اینها مشروب هم می خورند.
خندید و گفت: نماز می خوانند؟
گفتم: بله.
گفت: "خدا را شکر، برای شروع کار خوب است، کسی را که به زور نمی توانیم ببریم بهشت" پیامبر اکرم فرموده اند "انما الاعمال بالنیات، وانما لکل امری ما نوی" (کارها واعمال انسان ها به نیت هایشان وابسته است) "و آنها اجرت خود را بر اساس آنچه در باطن شان است می گیرند، ما که نمی دانیم در باطن آنها چه می گذرد اما خداوند متعال می داند".
وی افزود: "بروید تحقیق کنید ببینید همین ها چند سال قبل اصلا نماز هم میخواندند یا نه".
وی گفت: "دیگر دوران اینکه دین را بتوان به زور به دیگران تحمیل کرد گذشته و برادران ما (البته منظورش سلفی ها بود چون این گروه با سلفی ها اختلافات شدید داشت) اشتباه می کنند که آنهایی را که به اصول دین تمکین نمی کنند را تکفیر می کنند و یا برخی را مرتد می شمارند و می خواهند با اعمال قهریه آنها را وادار به تمکین به اسلام کنند، این رفتار آنها موجب آن می شود که دین زدگی بیشتر شود و ما در دین ریزش داشته باشیم، ما باید جذابیت های دین را بیشتر کنیم نه اینکه با رفتار های تندرویانه دافعه ایجاد کنیم".
وی افزود: "راه راحت این است که برویم و به آن خانم ها بگوییم که اگر موهایتان معلوم باشد در جهنم با عذاب الهی مواجه می شوید و از همان تارهای مو شما را آویزان می کنند و خودمان در دنیا هم برایشان عذاب الهی ایجاد کنیم و یا اینکه اگر مشروب بخورید دیگر مسلمان نیستید و اصلا از دین خارج شده اید و حتی باید حد شرعی بر علیه شما پیاده شود و غیره، دیگر نسل جدید چنین حرف هایی را از ما نمی پذیرد".
وی گفت: "فکر می کنید اینکه مانند آن کاری که در عربستان می کنند مطاوع های (مطیع کنندگان) خود را بفرستیم به اینها حمله کنند و آنها را شلاق بزنند و یا حتی برخی را تا حد مرگ کتک بزنند چه می شود ؟"
وی افزود :"آیا فکر می کنید اینها به اسلام نزدیک تر می شوند یا دور تر می شوند؟"
وی گفت: "آیا می دانید زمانی در اروپا برخی را به دلیل مخالفت با کلیسا زنده زنده می سوزاندند و یا به سیخ می کشیدند و در حضور مردم زنده زنده کباب می کردند تا عبرتی شوند برای دیگران؟ چه شد، در نهایت بی دینی در اروپا رواج پیدا کرد وامروزه دیگر خداناباوری و حتی شیطان پرستی دارد آنجا رواج پیدا می کند".
به من نگاه کرد گفت: ایرانی هستید؟ گفتم: بله، گفت: "من به امام خمینی خیلی علاقه دارم، می دانی چرا در ایران انقلاب شد".
گفتم: چون شاه فلان بود و بهمان.
گفت: "نه، چون شاه و پدرش سعی کردند جامعه را به بی دینی تشویق کنند و امام خمینی و طرفدارانش موفق شدند با اقناع مردم را به دین داری متقاعد کنند".
وی افزود اگر مریدان امام خمینی با اقناع موفق نشده بودند دانشگاهیان و جوانان و عامه مردم را جذب خود کنند مطمئن باشید انقلابی نمی شد.
راه سخت این است که اینها را با اقناع با اصول دین آشنا کنیم و محاسن تبعیت از اصول دین را به آنها بفهمانیم وبگذاریم خودشان به مرحله ای برسند که تصمیم بگیرند می خواهند چه کار کنند.
وی افزود وقتی ما شروع کردیم، بسیاری از آنهایی که الآن هم دانشگاهی شما هستند حتی نمازشان را نمی خواندند واصلا دین را قبول نداشتند و حتی مخالف دین بودند وجذب تفکر هایی لائیک و کمونیست وخداناباوری شده بودند، الآن حد اقل به این باور رسیده اند که نمازشان را بخوانند تا بعد ببینیم چه می شود، ما وظیفه دنیوی خود را انجام می دهیم و بعد اینکه اینها جهنمی بشوند و یا بهشتی دیگر تصمیمش با ما نیست رفتار خودشان و تصمیم خداوند متعال است، ما اگر به شلاق متوسل شویم نتیجه معکوس خواهد داشت.
از آنجا که خارج شدیم حتی برخی از دوستان که بسیار حزب اللهی (منظور عضو حزب الله لبنان) بودند تحت تاثیر صحبت های وی قرار گرفته بودند.
چند سالی از این ماجرا گذشت.
دوباره به لبنان سفر کردم واز برخی دوستان پیگیر هم دانشگاهی های قدیمی شدم.
برخی از همان سلفی هایی که در دانشگاه بسیار تندرو و دو آتشه بودند را دیدم که ازدواج کرده بودند و ریش های خود را زده بودند وکاملا از تفکر های قبلی خود برگشته بودند وحتی با خانم های آنچنانی در خیابان ها تردد می کردند، آخر هفته ها بار و دیسکو را ترک نمی کردند، در حالی که وقتی در دانشگاه بودند اظهار می داشتند اگر همسرانشان روبنده نداشته باشند صورتشان را با اسید می سوزانند ویا با چنین افرادی ازدواج نمی کنند و....
برخی دیگر هم رفته بودند به گروه های تروریستی مانند القاعده و... پیوسته بودند و یا آدم کشته بودند و مورد پیگرد بودند و این طرف و آن طرف فراری بودند.
برخی هم آمریکا و اروپا را برای زندگی خود انتخاب کرده بودند و کاملا مهاجرت کرده بودند و از تفکرات قبلی خود برگشته بودند تا بتوانند مهاجرت کنند.
جالب اینکه چند تا از همان دخترهای گروه حبشی را دیدم که با حجاب شده بودند.
پیگیر چند تا از پسرهای هم دانشگاهی حبشی شدم و دیدم آنها نیز کاملا همه اعمال منافی با اصول اسلامی را کنار گذاشته اند.
جالب تر اینکه شنیده بودم برخی از آنها به کشورهای دیگر مهاجرت کرده بودند اما در آنجا نه فقط به اصول دین پایبند هستند بلکه در حال ترویج باورهای اسلامی می باشند.
دوستانم که طرفدار حزب الله لبنان بودند و هستند را دیدم، مسئولیت های بالایی در حزب الله گرفته بودند، دیدم آنها هم از همان شگرد برای جذب حد اکثری استفاده کرده بودند، در سخنرانی های سید حسن نصر الله افراد متنوع حضور پیدا می کردند، از با حجاب تا بی حجاب، از مذهبی تا غیر مذهبی، مسلمان و مسیحی، شیعه و سنی، همه شان مرید حزب الله شده بودند.
آنها به من آن جلسه با شیخ حلبی را یادآوری کردند و اظهار می داشتند پس از آن بود که آنها تصمیم گرفتند همان روش ها را پیاده کنند و با روش اقناعی جذب حد اکثری داشته باشند.
پس از آن بود که هر انتخاباتی در لبنان برگزار می شد و می شود حزب الله اکثریت آرا را به دست آورده.
تا به امروز، علیرغم همه فشارهایی که به مردم لبنان وارد می شود، علیرغم همه سرمایه گذاری ها و تلاش های دشمنان ایران و حزب الله باز هم مردم از روی باور وقناعت به حزب الله رای می دهند.
تازه فهمیده بودم شیخ حلبی چه می گفت.
نوار خبری
0
loader
بحث و گفتگو
Заголовок открываемого материала