گزارش و تحلیل

از ماست که بر ماست

© Sputnik / Grigory Sysoev /  مراجعه به بانک تصاویر از ماست که بر ماست
از ماست که بر ماست - اسپوتنیک ایران  , 1920, 02.04.2023
اشتراک
از وقتی که به یاد دارم هر بار با عده ای از دوستان در ایران می نشینیم عموما مدام از اوضاع کشور و اوضاع زندگی ناله می کنند.
البته نمی گویم اوضاع مردم خوب است، چون حد اقل اوضاع اقتصادی بسیار بد هم هست، ولی بحث بنده در این است که خودمان هم در این شرایط بی تقصیر نیستیم و اینگونه نیست که بخواهیم همه تقصیر ها را گردن این و آن بندازیم و تصور کنیم که خودمان و اطرافیان و دوست و آشناهایمان و... در این اوضاع کاره ای نیستیم.
خداوند متعال در آیه 11 سوره رعد می فرمایند
"إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ"
"خداوند [سرنوشت] قومی را تغییر نمی‌ دهد مگر این که خودشان را تغییر دهند"
برخی مدام می گویند اوضاع مردم در فلان کشور خارجی فلان است و بهمان، اگر خودمان را بخواهیم با کشوری مقایسه کنیم و بخواهیم شرایط زندگی مان مشابه مردم آن کشور باشد باید رفتار مردم آن کشور را نیز داشته باشیم.

در همه کشورهایی که برخی آنها را به عنوان الگوی زندگی خوب معرفی می کنند این مردم هستند که با عملکرد منسجم و هماهنگ خود شرایطی فراهم می کنند تا زندگی شان بهتر باشد.

حدود 30 سال پیش بود که برای اولین بار به ژاپن دعوت شده بودم، یکی از دست آوردهای بزرگ ژاپن ایجاد قطاری معروف به قطار فشنگی (Bullet Train) بود که در آن زمان با سرعتی حدود 650 کیلومتر در ساعت روی بالشتک های مغناطیسی حرکت می کرد.
ژاپنی ها برای اینکه این قطار را به ما نشان دهند ما را سوار آن کردند تا از توکیو به کیوتو و اوساکا برویم.
در قطار که بودیم با یکی از مقامات ژاپنی که همراه ما بود و قبلا هم در تهران با هم دوست بودیم درباره عملکرد قطار صحبت می کردیم، وی اظهار می داشت فرق این قطار با قطارهای شما مثل فرق عمل کرد مردم ما با مردم شما است.
البته ایشان قصد توهین نداشت بلکه دوستانه با هم صحبت می کردیم.
گفتم منظورتان چیست؟
گفت در قطارهایی که شما دارید یک کشنده جلو قرار می گیرد و بقیه واگن ها به آن وصل می شوند و آن کشنده همه واگن ها با بارشان را تا مقصد باید بکشد و هر چه قدر هم که تعداد واگن ها بیشتر شود باز هم همان کشنده باید بار آن واگن های اضافی را بکشد.
گفتم خوب.
گفت اما در این قطار ماجرا فرق می کند.
هر واگن یک موتور دارد و نه فقط بار خودش را می کشد بلکه هر واگنی که به مجموعه اضافه شود کمک می کند بار دیگران هم کم شود، کوپه جلویی فقط کار هدایت را انجام می دهد و نه کار دیگری.

وی افزود در سیستم های سیاسی ما هم همینگونه است.

در کشور شما دولت شبیه همان کشنده قطار است که همه بار و هر چه قدر بار هم بیشتر شود را باید بر دوش بکشد و مردم مانند واگن ها هستند اما در کشور ما دولت فقط هدایت کننده است و مردم مانند کوپه های قطار فشنگی هر کدام برای جلو رفتن قطار باری را بر دوش می کشند.
وی افزود ما در زمان جنگ جهانی دوم کاملا نابود شدیم و نه فقط آمریکایی ها هر چه داشتیم را دزدیدند و بردند و کل کشور ما را نابود کردند بلکه تا به همین امروز به نوعی کشوری اشغال شده توسط آمریکا به حساب می آییم و تنها دلیل اینکه موفق شدیم و پیشرفت کردیم همین عملکرد منسجم مردم ما بود.
اتفاقا در همان سال بحث این مطرح بود که اقتصاد ژاپن آنقدر رشد کرده که به زودی اقتصاد آمریکا را پشت سر می گذارد وبعد آمریکایی ها با تهدید نظامی ژاپنی ها را وادار کردند رشد اقتصادی خود را کند کنند.
بگذریم، ماجرایی طولانی است.
وی می گفت برای مردم ژاپن عار است که از زیر کار در بروند و ما مجبور هستیم به زور آنها را وادار کنیم به تعطیلی ویا مرخصی بروند اما من چهار سال در کشور شما خدمت کردم هر بار کاری داشتیم به بهانه ای کل کشورتان تعطیل بود اگر هم تعطیل نبود هم بسیاری حوصله کار کردن نداشتند.
ما در کشوری زندگی می کنیم که حدود نیمی از روزهای سال به بهانه های مختلف مردم کسب و کار را تعطیل می کنند و به تعطیلات می روند بعد توقع داریم که پیشرفت هم داشته باشیم!
به مردم می گویم به کشورهای دیگر که دوست دارید زندگی تان شبیه مردم آنجا باشد نگاه کنید آیا آنها هم همینطور کار می کنند؟

برای اینکه اوضاع اقتصادی ومعیشتی مان مانند آنها شود باید مثل آنها کار کنیم.

چند سال پیش در سوئیس دولت آمد رفراندوم برگزار کرد و گفت که مقدار زیادی مازاد مالی دارد و نمی داند با آن چه کار کند و میخواهد این پولها را به عنوان یارانه بین مردم تقسیم کند.
جستجو کنید ببینید نتیجه رفراندوم چه بود.
اکثریت قاطع مردم سوئیس به این رفراندوم دولت رای منفی دادند و از دریافت یارانه خودداری کردند.
وقتی هم با آنها مصاحبه می کردند و سوال می کردند که چرا حاضر نیستند ماهی حدود 2000 فرانک سوئیس (حدود 1900 دلار) یارانه دریافت کنند همه شان بدون استثنا اظهار می داشتند چون می دانند دریافت این یارانه موجب تورم شدید خواهد شد ومجبور می باشند از جای دیگر هزینه اش را جبران کنند.
این ماجرا نشان می دهد که یک ملت به صورت جمعی رشد فکری دارند و می توانند منافع خود را تشخیص دهند.
در اکثر کشورهای پیشرفته جهان اگر کالایی گران شود مردم دست جمعی آن کالا را تحریم می کنند ولی در کشورمان کاملا بر عکس است.
وقتی مثلا ماشین گران می شود همه هجوم می برند ماشین بخرند، حتی اگر ماشین نیاز نداشته باشند.
اگر خانه گران شود همه به بازار مسکن هجوم می برند تا خانه بخرند، حتی اگر خانه نیاز نداشته باشند.
اگر ارز و یا طلا گران می شود همه صف های طولانی می بندند که بروند ارز و یا طلا خریداری کنند، حتی اگر نیاز به ارز و یا طلا نداشته باشند.

بهانه عموم هم در این است که برای حفظ ارزش دارایی خود چنین کاری را می کنند.

این در حالی است که این رفتار عملا نابودی دارایی ملی و شخصی به حساب می آید و نه حفظ دارایی.
تصور اینکه مثلا ماشین صد ملیونی شده دویست ملیون شده پس طرف پولدارتر شده تصور ساده لوحانه ای بیش نیست.
همین را مثال می زنم تا متوجه شوید منظور چیست.
وقتی شما ماشینی دارید که صد ملیون ارزش داشته باشد وفضای عمومی عادی باشد شاید با اضافه کردن ده یا بیست ملیون تومان به آن (یعنی ده درصد تا بیست درصد ارزش ماشین) بتوانید آن را تبدیل به احسن کنید.
حال اگر قیمت آن ماشین دویست ملیون شده باشد برای تبدیل به احسن آن شما نیاز داریم بیست تا چهل ملیون تومان هزینه کنید.
البته می دانم ماشین صد ملیونی دیگر پیدا نمی شود، مثال زدم تا متوجه جریان شوید.
درباره مسکن و... هم همینطور است.
عملا وقتی که ما خودمان هجوم می بریم به بازار ارز و طلا نباید توقع داشته باشیم تورم ایجاد شده بعدا در مسایل دیگر زندگی خودمان تاثیر نداشته باشد.
وقتی خودمان همدیگر را تشویق می کنیم که به سمت خرید کالاهایی که در حال گران شدن هستند هجوم بیاوریم، به جای اینکه همدیگر را تشویق کنیم که این کالا را نخریم، نباید توقع داشته باشیم اوضاع ما بهتر شود.
حال این را درباره مسایل اقتصادی گفتم گریزی به مسایل سیاسی هم بزنیم.
یکی دو ماه پیش بود که فیلمی از یکی از ورزشکاران که عضو شورای شهر شده بود می دیدم.
احتمالا بسیاری این مصاحبه او را هم دیده باشید.
وی اظهار می داشت برای ریاست کمیته مربوط به ورزش اش رفته بود کاندیدا شود ولی او را قبول نکردند و وقتی آمد بیرون دید ثبت نام برای شورای شهر است و برای "مسخره بازی" رفته بود کاندیدای شورای شهر شده بود و بسیاری به او رای دادند و وی را عضو شورای شهر کردند.
اینکه ایشان یک ورزشکار بسیار موفق است و برای کشور مدال های متعدد کسب کرده را نمی توان انکار کرد، اما اینکه وی در حد عضویت در شورای شهر و یا نمایندگی مجلس و یا... باشد بحث دیگری می باشد.
عملا تک تک آنهایی که برای "مسخره بازی" رفتند و به او رای دادند مقصر هستند ودر هر بلایی که این انتخاب سرشان آورد شریک هستند.

تا وقتی که مردم ما در حدی رشد فکری نداشته باشند که در زمینه مسایل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و ... تصمیم جمعی بگیرند نباید توقع داشته باشیم که اوضاع زندگی مان به از این باشد که هست.

این هم چیزی نیست که از دیگری توقع داشته باشیم برایمان انجام دهد بلکه باید خودمان به آن رشد فکری برسیم که دست جمعی انجام دهیم.
نوار خبری
0
loader
بحث و گفتگو
Заголовок открываемого материала