گزارش و تحلیل

آنچه آمریکا از آن واهمه داشت

CC BY 2.0 / John Sonderman / US Department of Commerceوزارت بازرگانی آمریکا دیگر اقتصاد روسیه را اقتصاد بازار نمی داند
وزارت بازرگانی آمریکا دیگر اقتصاد روسیه را  اقتصاد بازار نمی داند - اسپوتنیک ایران  , 1920, 20.03.2023
اشتراک
همه اتاق های فکر اقتصادی متفق القول هستند که اگر روند فعلی رشد اقتصادی کشورها ادامه داشته باشد ایالات متحده سال 2030 میلادی جایگاه خود به عنوان ابر قدرت اقتصادی جهان را از دست می دهد.
بله، درست شنیدید، اتاق های فکر اقتصادی، بسیاری درباره اتاق های فکر سیاسی احتمالا شنیده اند ولی امروزه در بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان اتاق های فکر اقتصادی نیز وجود دارد که اهمیت آن از اتاق های فکر سیاسی و نظامی وفرهنگی و اجتماعی و... بیشتر هم هست.
در حالی که برخی کشورها ممکن است کل هم و غم شان مسایل مختلف سیاسی و یا نظامی و یا فرهنگی و یا اجتماعی باشد غول های قدرت در جهان هم و غم شان اقتصاد است و کل محور فعالیت های سیاسی و نظامی و فرهنگی و اجتماعی و رسانه ای و ... آنها بر محور منافع اقتصادی آنها می چرخد و نه بر عکس.
در این کشورها همه فعالیت های کشور و سفارت خانه هایشان در خارج کشور و سیستم های سیاسی و نظامی و اجتماعی و فرهنگی و رسانه ای و ... همه اش بر این اساس متمرکز می باشد که چه چیزی منافع اقتصادی آنها را تامین می کند تا بر همان اساس عمل کنند.
همانگونه که قبلا نیز مطرح کردم همه مراکز تحقیقاتی و مطالعاتی و اتاق های فکر اقتصادی جهان امروزه متفق القول هستند که با ادامه روند فعلی رشد اقتصادی کشورهای جهان چین در سال 2030 ابر قدرت اقتصادی اول جهان خواهد شد و آمریکا دوم، در سال 2050 هند ابر قدرت اقتصادی دوم خواهد بود و شاید هم برزیل و یا اندونزی ابر قدرت های سوم و چهارم شوند، چرا که این پیش بینی ها بر اساس روند فعلی اقتصاد آمریکا است اما در صورتی که در سال 2030 آمریکا دیگر ابر قدرت اقتصادی برتر جهان نباشد احتمال فروپاشی ایالات متحده آمریکا نیز وجود دارد و این احتمال هست که چند ایالت قدرتمند مانند کالیفرنیا و تکساس و... بخواهند از عضویت در ایالات متحده خارج شوند تا بدهی دیگر ایالت ها که به آنها بر می گردد گردن مالیات دهندگان این ایالت ها نیافتد.
به این ترتیب احتمال دارد پس از فروپاشی ایالات متحده آمریکا چند کشور جدید که هر کدام اقتصادی بسیار قدرتمند دارند مانند کالیفرنیا و تکساس و نیویورک و فلوریدا و... ظهور کنند ولی عملا ایالات متحده باقیمانده دیگر نخواهد توانست درآمد های هنگفت این ایالت ها که هر کدام به تنهایی امروزه در حد یک اقتصاد برتر جهان به حساب می آیند، را روی درآمد کلی ایالات متحده آمریکا حساب کند و آنوقت دیگر ایالات متحده حتی جزو اقتصاد های اول تا سوم جهان قرار نخواهد داشت و حتی ممکن است به سطح اقتصاد ششم یا هفتم هم سقوط کند.
با توجه به بدهی بزرگ ایالات متحده می توان تصور کرد که حتی آمریکا ممکن است با فروپاشی شدید اقتصادی مواجه شود و به یکباره کشوری که امروزه به عنوان ایالات متحده آمریکا از آن یاد شود به چند ده کشور دیگر تجزیه گردد و دیگر جایگاهی در جهان نداشته باشد.
اگر سال 1970 میلادی چنین حرفی را کسی درباره اتحاد جماهیر شوروی می زد بسیاری این حرف ها را جدی نمی گرفتند اما واقعیت امر این است که این اتفاق افتاد و سال 1991 بسیاری پیش بینی می کردند اتحاد جماهیر شوروی به بیش از 15 کشور تجزیه شود و اگر سال 1999 میلادی آقای پوتین به قدرت نرسیده بود این احتمال وجود داشت که روسیه هم تجزیه گردد.
همین بس کافی است تا متوجه شویم چرا سیاست مداران آمریکایی امروزه دست و پا می زنند تا با راه اندازی جنگ های مختلف در سرتاسر جهان جلوی روند رشد اقتصاد کشورهای دیگر را بگیرند و اقتصاد خود را به عنوان اقتصاد برتر نگاه دارند.
آنها دو هدف را دنبال می کنند:
1 – نابودی اقتصادی هایی که ممکن است در آینده رقیب آنها شوند از جمله اقتصاد کشورهای اروپایی متحد آمریکا و کشورهای آسیای شرقی از طریق راه انداختن جنگ های متعدد و بحران های داخلی و تحریم های کذایی و...
2 – وادار کردن همه اینها به وابستگی نظامی به ایالات متحده آمریکا و انتقال کل ثروت شان به ایالات متحده آمریکا.
عموما اکثرا ممکن است با روند اول آشنا باشند اما روند دوم کم اهمیت تر از روند اول به حساب نمی آید.
در سال 1994 میلادی اقتصاد ژاپن به حدی رشد کرد که نزدیک بود اقتصاد آمریکا را پشت سر بگذارد و آمریکایی ها توان رقابت اقتصادی با ژاپن که متحد آنها نیز به حساب می آید را نداشتند به یکباره آمریکایی ها با تهدید های نظامی ورود کردند و ژاپنی ها را وادار کردند سیاست های اقتصادی ای را اتخاذ کنند که کل ثروتشان را به آمریکا منتقل کند و اقتصاد آنها مجبور به عقب نشینی شود.
امروزه آمریکایی ها همان سیاست را در اروپای غربی اتخاذ کرده اند، با بازی با قیمت ارز کاری کرده اند که چیزی حدود 25% از ما یملک اروپایی ها از بین برود و کمپانی ها و کارخانه های اروپایی مجبور شوند به آمریکا مهاجرت کنند.
همچنین با بالا بردن نرخ سود بانکی ارزش اوراق قرضه خود را پایی آورده اند و در واقع سر همه آنهایی که روزی به آنها پول قرض داده اند کلاه گذاشته اند.
وقتی هم درباره آنهایی که به آمریکا پول قرض داده اند صحبت می کنیم منظور فقط بانک هایی نیست که امروزه در آمریکا و اروپا یکی یکی در حال ورشکستگی می باشند بلکه قرض دهندگان اصلی در واقع کشورهای شرق آسیا و کشورهای عرب نفت خیز هستند که بسیار سرمایه های خود را به اوراق قرضه آمریکایی تبدیل کرده اند.
گو اینکه آمریکایی ها تصور می کنند بسیار زرنگ هستند اما امروزه دیگر به دلیل کوچک شدن جهان بر اثر انقلاب الکترونیک دیگران هم متوجه شده اند جریان از چه قرار است و تلاش دارند قبل از اینکه بعد از اروپایی ها نوبتشان برسد خود را از این مخمصه خلاص کنند.
اینکه شما می بینید مثلا به یکباره برخی کشورهای عربی مانند عربستان سعودی 180 درجه تغییر موضع سیاسی می دهند تا از چالش هایی که با ایران دارند خارج شوند و بر اقتصاد خود متمرکز شوند بیشتر به همین دلیل می باشد.
همچنین تحرکات کشورهای شرق آسیا و آمریکای لاتین و... برای مقابله با سیطره اقتصادی آمریکا بر اموال و ارزاق آنها به همین دلیل می باشد.
برخی کشورها مانند کشورهای اروپایی و ژاپن و استرالیا و کانادا چون امنیت خود را در اختیار آمریکا قرار داده اند مجبور هستند تاوان وابستگی به آمریکا را بپردازند.
برخی هم تلاش دارند مانند کشورهای عرب حوزه خلیج فارس از هیمنه نظامی آمریکا خارج شوند و برای خروج از این هیمنه نیاز دارند تا متحدانی جدید پیدا کنند تا معادله بین المللی قدرت را بتوانند ایجاد کنند.
به هر حال آنچه مسلم است این می باشد که آنچه آمریکا از آن واهمه داشت در حال رخ دادن است و بسیار سریعتر از آنچه آمریکا تصور می کرد دارد اتفاق می افتد مخصوصا که امروزه برخی کشورها که پتانسیل بالقوه ابر قدرت اقتصادی آتی شدن را دارند در حال ائتلاف با یکدیگر می باشند مثل ایران و روسیه و چین و هند و برزیل و... امری که همیشه سیاستمداران کارکشته آمریکایی از آن بیم داشتند.
نوار خبری
0
loader
بحث و گفتگو
Заголовок открываемого материала