قیمت باتری های لیتیومی (قلب انرژی خودروهای برقی) برای ذخیره هر کیلووات ساعت برق از 650 دلار در سال 2013 به کمتر از 140 دلار در سال 2020 رسیده و پیش بینی می شود این کاهش قیمت تا سال 2025 حتی به رقم زیر صد دلار برای ذخیره هر کیلووات ساعت برق برسد، از آنجا که عمده قیمت یک خودروی برقی مربوط به باتری آن است، این عامل باعث شده که خودروهای برقی که تا همین چند سال پیش بسیار قیمتی و کالای لوکس به حساب می آمدند روز به روز اقتصادی تر شوند و حتی پیش بینی می شود این رقابت اقتصادی بین خودروهای برقی و بنزینی از سال 2025 به نفع خودروهای برقی سنگینی کند، رشد بی سابقه فروش خودروهای برقی مثل تسلا، نشان می دهد که حتی هم اکنون این روند نبرد اقتصادی برای تصاحب بازار آغاز شده و با نگاهی به آمارها، افزایش فروش تسلا از 2650 خودرو در سال 2013 به نیم میلیون خودرو در سال 2020 و تبدیل شدن به ارزشمند ترین کارخانه خودرو سازی دنیا خود حکایت از انقلابی آرام در صنعت خودرو سازی دارد، انقلابی که خود به لطف انقلابی دیگری بنام صنعت باتری های لیتیومی امکان پذیر شده است.
در کنار ارزان شدن خودروهای برقی، دیگر پیشرفتهای تکنولوژیک باتری های لیتیومی از جمله شارژ سریع(80 درصد شارژ تنها در 20 دقیقه)، بیشتر شدن مسافت پیمایش (600 کیلومتر پیمایش با هر بار شارژ) و در دسترس شدن زیربنای شارژ آنها در خیلی از کشورها، به این نتیجه ما را خواهد رساند که پایان کار خودروهای بنزینی و دیزلی با سرعتی آرام اما بطور حتم در آینده ای نه چندان دور اتفاق خواهد افتاد، گواه این موضوع را میتوان در استراتژی اکثر خودروسازان مطرح جهان در حرکت به سمت برقی سازی محصولات خود دید تا جای که تقریبا تمام غول های خودروسازی وعده توقف تولید خودروهای بنزینی و جایگزینی آنها را با سبد محصولات برقی و هیبریدی در آینده نزدیک داده اند.
با نگاهی به عمده ترین دلایل تقاضای نفت در بازارهای جهانی مهم بودن انقلاب خودروهای برقی و تاثیر آن در صنعت نفت بیشتر نمایان خواهد شد، برای مثال در سال 2019 در آمریکا به عنوان بزرگترین مصرف کننده نفت جهان(با مصرف بیش از 20 میلیون بشکه در روز) به تنهایی 45 درصد از تقاضای نفت مربوط به سوخت بنزین خودروهای شهری (9.3 میلیون بشکه در روز) بوده است، 19 درصد دیگر نیز مربوط به سوخت دیزل برای خودروهای شهری دیزلی، کامیون ها، ماشین آلات سنگین و موتورهای دیزلی کشتی ها و قطارها بوده، 9 درصد هم مربوط به سوخت هواپیماها، 1 درصد سوخت نیروگاههای تولید برق و مابقی 26 درصد هم مربوط به مصارف صنعتی مثل قیر برای آسفالت، روان کننده های روغنی و مواد پلیمری و دیگر مشتقات نفت بوده است (منبع : سازمان اطلاعات انرژی ایالات متحده).
در کشورهای دیگر هم ممکن است آمار کمی متفاوت باشد اما بازهم بدون شک بزرگترین تقاضای نفت در جهان مربوط به بنزین و دیزل برای (1.4 میلیارد) خودروی شهری میباشد، با کاهش این تقاضا به علت برقی شدن خودروها، آینده سبد مصرف انرژی نیز تغییر اساسی خواهد کرد، برخلاف خودروهای بنزینی که عملا پشتوانه تضمین مصرف نفت هستند، خودروهای برقی می توانند انرژی برق خود را از هر منبع نیروگاهی تامین کنند، نیروگاه گازی، خورشیدی و یا بادی و حتی مکمل توسعه روز افزون انرژی های تجدید پذیر (نیروگاههای خورشیدی، آبی، بادی) شوند، حرکت پرشتاب جهان به سمت انرژی های تجدید پذیر نیز خود مزید بر علت شده، برای مثال در سال 2020 آلمان نیمی از برق مصرفی خود را از انرژی های تجدید پذیر بدست آورده و برنامه ریزی برای رساندن آن به 70 درصد در 20 سال آینده را دارد، این رقم در اتریش، سوئد، دانمارک، نروژ و ایسلند هم اکنون 70 درصد است، یعنی عمده برق مصرفی، افزایش و ارزانی انرژی های تجدید پذیر(مخصوصا باد و خورشید) و حرکت کشورهای جهان به سرمایه گذاری های عظیم و دادن مشوق های کلان برای این صنعت، خود دلیلی دیگر برای دورنمای افول تقاضای نفت و کمتر شدن اهمیت این صنعت خواهد شد.
کالایی که هم اکنون (حتی در نبود گستردگی ماشین های برقی) و در گذر از رکود جهانی حاصل از شیوع ویروس کرونا، بازار آن اشباع است و کاهش بیشتر تقاضا در آینده، خود باعث به وجود آمدن سیکل معیوب ارزان ماندن این کالا نیز خواهد شد و دوران نفت ارزان را گارانتی میکند.
اما پیامدهای افول صنعت نفت در دهه های آینده، برای ایران به عنوان یک کشور نفتی می تواند بسیار مهم باشد و دلایل آن را میتوان در چند نکته جستجو کرد:
-کمتر شدن اهمیت نفت در سیاست های جهانی و کمتر شدن اهمیت کشورهای نفتی از جمله ایران: هر کشور صاحب کالایی استراتژیک به طبع در دنیای سیاست جهانی دست بالا خواهد داشت، کشورهای نفتی نیز به واسطه ذخایر نفت خود، همواره جایگاهی مهم در صنعت انرژی جهان و اهرمی برای چانه زنی در میدان جهانی داشتند، با افول تقاضا، نفت تاثیر گذاری فعلی خود را در اقتصاد جهانی از دست خواهد داد و اگرچه کماکان کالایی مهم باقی خواهد ماند اما دیگر آن اهمیت استراتژیک سابق خود را نخواهد داشت، به تبع آن از اهمیت کشورهای نفتی نیز کاسته خواهد شد و دیگر کشورهایی نفتی آن جایگاه استراتژیک سابق را نخواهند داشت.
-چشم انداز درآمد نفتی: شاید هم اکنون به خاطر تحریم ها درآمد نفتی ایران آنقدر هم زیاد نباشد اما موضوع این است که با چشم انداز نفت ارزان، دیگر امیدی به درآمدهای سرشار نفتی نیز نخواهد بود، درآمدی که در گذشته نه چندان دور بالغ بر 100 میلیارد دلار در سال بود اما با این روند بیشتر آرزویی خواهد ماند که دیگر تکرار نخواهد شد.
-افت سرمایه گذاری و از دست رفتن فرصت بهره برداری: صنعت استخراج نفت صنعتی است که میلیاردها دلار سرمایه گذاری نیاز دارد و در صورت نبود تقاضا و دورنمای نفت ارزان، هم سرمایه گذاری چندانی در این صنعت رخ نخواهد داد و هم حتی ممکن است خیلی از مخازن نفت(مخصوصا نفت سنگین) توجیه اقتصادی خود را برای استخراج عملا از دست بدهد (نفت سنگین هزینه استخراج بالا و خواهان کمی دارد) و حتی اگر استخراج شوند سرمایه گذاری پر ریسک، کم سود و غیر جذاب خواهد بود.
در پایان باید بگوییم آمدن مهمان ناخوانده کرونا و رکود جهانی حاصل از آن برای صنعت نفت درسی ناخوشایند داشت و آن ضربه پذیر بودن صنعت نفت در مقابل کاهش تقاضا و حتی مجانی شدن نفت در برهه ای از زمان بود، کمتر شدن حتمی تقاضا در آینده برای نفت به علت برقی شدن خودروها البته این بار به معنای پايان کلی صنعت نفت نيست، بلکه به اين معناست که نفت اهميت خود را به عنوان يک کالای مهم اقتصادی از دست خواهد داد، چه بسا هنوز ذغال سنگ توليد و مصرف میشود اما اين محصول سالهاست که نقش و تاثيرگذاری جدی خود در اقتصاد جهانی را از دست داده، مثل دوران ذغال سنگ که با کشف نفت کم کم به حاشیه رفت و دیگر کمتر کسی حتی آن دوران را به یاد میاورد، این بار با آمدن خودروهای برقی، پایان دوران نفت سالاری نیز اجتناب ناپذیر خواهد شد و به آرامی به سمت سرنوشت خود رژه خواهد رفت، مثل تمام چیزهایی که روزی فرمانروایی میکردند اما امروز به تاریخ پیوسته اند.