اسپوتنیک به نقل از مجله آمریکایی فارن پالیسی می نویسد: بیش از دو دهه است که ایالات متحده در خاورمیانه تنها شاهد مبارزات سرسختانه بین نیروهای میانه رو و رادیکال ها، یعنی بین اعراب و ایران بوده است. در چهار سال ریاست جمهوری ترامپ ، آمریکا متوجه ظهور شکاف های عمیق دیگر نشده است.
پس از بحران سوئز در سال 1956، ایران، اسرائیل و ترکیه در در همکاری با ایالات متحده برای ایجاد توازن در برابر جهان عرب تلاش کردند. اما حمله آمریکا به عراق و بهار عربی ناکام ، جهان عرب را یه هرج و مرج کشانده است. در این شرایط، خطوط و مرزبندی های جدیدی در حال ظهور است. بدون شک، اکنون عامل تعیین کننده برای خاورمیانه نه رقابت بین کشورهای عربی و اسرائیل و نه بین شیعه و سنی، بلکه بین سه کشور غیرعربی خواهد بود.
پس از جنگ جهانی اول، امپراتوری عثمانی شکافته شد و قدرت های اروپایی، به دنبال برقراری کنترل خود در منطقه، قطعات جداشده را برداشتند. اگرچه جهان عرب زیر پاشنه اروپا چندپاره بود، اما همچنان مرکز سیاسی خاورمیانه بود. و پس از جنگ جهانی دوم، ناسیونالیسم عربی منطقه را فرا گرفت. در نتیجه، همانا جهان عرب در کانون استراتژی آمریکا در خاورمیانه قرار گرفت.
اکنون همه چیز در حال تغییر است. ایالات متحده به تدریج از تعهدات خود در خاورمیانه شانه خالی می کند. اعراب احساس خطر از جانب قدرت های غیرعربی می کنند. ایران در حال گسترش نفوذ منطقه ای خود است.
هنگامی که ایران سال گذشته به دلیل حمله به نفت کش ها و تأسیسات نفتی در عربستان سعودی و امارات مقصر شناخته شد، ابوظبی تهدید ایران را دلیل اصلی توافق صلح تاریخی با اسرائیل عنوان کرد. اما این معامله نه تنها برای محافظت از ایران، بلکه برای دفاع از ترکیه نیز منعقد شده است. با اعتقاد به اینکه این مسیر صلح است، دولت ترامپ اشتباه کرد. در حقیقت، رقابتی بوجود آمده است که می تواند منجر به یک مسابقه خطرناک تسلیحاتی منطقه ای و جنگهایی شود که ایالات متحده نمی خواهد درگیر آنها شود. علاوه بر این، آمریکا توانایی پولی چنین جنگ هایی را ندارد. واشنگتن باید در اینجا به نظریه بازدارندگی پایبند باشد.
این واقعیت که ایران در تلاش است دارنده سلاح های هسته ای شود، از طریق سیاستمداران زیر حمایت خود نفوذ خود را در جهان عرب تقویت کند و با منافع ایالات متحده و اسرائیل مقابله – خبری نیست کند. خبر این است که ترکیه به تدریج به یک قدرت بی ثبات کننده غیرقابل پیش بینی نه تنها در منطقه خاورمیانه، بلکه فراتر از آن تبدیل می شود. ترکیه دیگر روی آینده خود در غرب حساب نمی کند ، بلکه با نادیده گرفتن مرزهای ترسیم شده در صد سال پیش، قاطعانه به گذشته اسلامی خود روی می آورد.
امروز، جاه طلبی ترکیه به نیرویی قابل حساب تبدیل شده است. ترکیه بخشی از سوریه را اشغال کرده، عملیات نظامی علیه کردها در عراق را تشدید می کند، ایران را به پناه دادن به بدترین دشمن خود - حزب کارگران کردستان متهم می کند و با نفوذ ایران در دمشق و بغداد مخالف است. ترکیه اخیراً در درگیری های قره باغ فعالانه شرکت کرده و خواستار حق رأی در سیاست های عربی است.
هر یک از سه کشور غیرعربی چنین تجاوزهایی را با منافع امنیتی توجیه می کنند. اما این امر دلایل اقتصادی نیز دارد. برای ایران، این دسترسی به بازار عراق است و برای اسرائیل و ترکیه، توسعه میدان های غنی گاز در کف دریای مدیترانه است.
توسعه طلبی ترکیه کاملاً مخالف منافع ایران است. رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه اخیراً در بازدید پیروزمندانه از باکو شعری را با تاسف از تقسیم آذربایجان تاریخی خواند که قسمت جنوبی آن امروز متعلق به ایران است. این امر باعث سرزنش های شدید رهبری ایران شد. و این نوعی نظارت اشتباه آمیز نبود. اردوغان مدت ها استدلال می کند که مصطفی کمال آتاتورک در ترک سرزمین های عربی عثمانی تا موصل اشتباه کرده است. او روشن می کند که در حال جدایی از میراث کمالیستی است.
در قفقاز، مانند سوریه، منافع ترکیه و ایران با منافع روسیه بسیار گره خورده است. كرملین نه تنها در جریان درگیری ها در لیبی، سوریه و قره باغ بلكه در صحنه دیپلماسی از اوپك تا افغانستان نیز علاقه روزافزونی به خاورمیانه نشان می دهد. روسیه روابط نزدیکی با همه بازیگران اصلی منطقه برقرار کرده و اولویت یا مزیت را به یکی یا دیگری می دهد. و با کمرنگ شدن توجه آمریکا به خاورمیانه، مسکو با تأثیرگذاری بر آینده، نقش فزاینده ای در منطقه بازی خواهد کرد.
اسرائیل در حال گسترش حضور خود در جهان عرب است. در سال 2019، ترامپ ادعاهای نیم قرن اسرائیل در مورد بلندی های جولان را تأیید کرد. اکنون رهبران اسرائیل در شرف پیوستن رسمی بخشهایی از کرانه باختری هستند. در همان زمان ، توافق بین اسرائیل، امارات متحده عربی و ایالات متحده نشان می دهد که اعراب تصمیم گرفته اند گذشته را فراموش کنند و قصد دارند با اتحاد با اسرائیل منافع کمرنگ آمریکا در خاورمیانه را جبران کنند که علیه ایران و ترکیه هدایت خواهد شد. آمها اسرائیل را بعنوان اصلی ترین تکیه در بازی برای نفوذ در منطقه می بینند.
تهران در جهان عرب هر چه عمیق تر نفوذ می کند. ایران و اسرائیل در سوریه و فضای مجازی در حال جنگ فرسایشی هستند. اسرائیل برنامه موشکی هسته ای ایران را هدف قرار داده است و اخیراً اسرائیل به کشتن دانشمند برجسته هسته ای ایران متهم شد.
اما مبارزه برای خاورمیانه فقط مربوط به ایران نیست. اکنون 10 سال است که روابط ترکیه با اسرائیل، عربستان سعودی، امارات و مصر رو به وخامت است. ایران از حماس که با اسرائیل می جنگد حمایت می کند. ترکیه نیز با حمایت از اخوان المسلمین(ممنوع شده در روسیه) این کار را انجام داد. برنامه های ترکیه شامل نفوذ به عراق، لبنان، سوریه و شاخ آفریقا و همچنین محافظت از قطر و دولت طرابلس در جنگ داخلی لیبی است. این کار مغایر آشکار سیاست های عربستان سعودی، امارات و مصر است.
امروزه، نیروی محرکه اصلی در خاورمیانه دیگر ایدئولوژی یا دین نیست، بلکه سیاست واقعی خوب قدیمی است. اگر اسرائیل مواضع سعودی ها و امارات را تقویت کند، در این صورت قطر و عمان از ایران و ترکیه کمک می خواهند. اما گرچه رویكرد اسرائیل و اعراب به ایران و تركیه زمینه های اتحاد برای یك هدف مشترک را می دهد، اما با این حال ترکیه كمك نظامی به آذربایجان كرده است. اسرائیل نیز همین کار را کرد. ایران، عربستان سعودی و امارات متحده عربی نگران عواقب اقدامات موفقیت آمیز ترکیه در جریان درگیری قره باغ هستند.
چنین تناقضاتی به حد زیاد در منطقه وجود دارد و رقابت و پیکره بندی پیمان های تاکتیکی به طور فزاینده ای غیرقابل پیش بینی خواهد شد. این به نوبه خود، ممکن است به مداخله روسیه منجر شود، که قبلا ثابت کرده است که توانایی استفاده از اختلافات منطقه ای را دارد. چین ممکن است از این الگو پیروی کند. صحبت در مورد مشارکت استراتژیک چین با ایران و توافق هسته ای آن با عربستان را می توان یک گام آزمایشی در این راستا دانست. ایالات متحده ، وقتی به چین فکر می کند، منطورش اقیانوس آرام است. اما پکن از طریق مرز خود با خاورمیانه قصد دارد طرح ایجاد منطقه نفوذ اوراسیا را اجرا کند.
با مساعدت به گفتگوی منطقه ای و پایان دادن به درگیری ها و بازسازی روابط، دولت بایدن می تواند نقشی اساسی در رفع تنش ها در خاورمیانه داشته باشد.
اگرچه روابط با ترکیه به طور جدی تضعیف شده است، اما این کشور همچنان عضو ناتو است. واشنگتن باید بر بهبود روابط ترکیه با اسرائیل تمرکز کند. روابط بهتر ریاض و ابوظبی با قطر به بهبود روابط بین ترکیه، عربستان و امارات کمک می کند. آتش بس بین رقبا در خلیج فارس اعلام شده است، اما اختلافات اساسی حل نشده می تواند منجر به درگیری های جدید شود.
ایران یک مشکل پیچیده تر است. مقدم بر همه، آینده توافق هسته ای مطرح است. اما صحبت در مورد گسترش نفوذ ایران در منطقه و در مورد موشک های بالستیک آن ضروری است. واشنگتن باید متحدین عرب خود را تشویق کند تا همان موضع ایالات متحده را اتخاذ کرده و با ایران گفتگو نمایند. و ایالات متحده، به نوبه خود، باید مکانیسم کنترل تسلیحات منطقه ای و یک معماری امنیتی منطقه ای را ارتقا دهد.
آیا آینده خاورمیانه صلح آمیز خواهد بود؟ بستگی به این امر دارد که ایالات متحده کدام خط را انتخاب . اگر واشنگتن در آینده می خواهد در خاورمیانه کار کمتری انجام دهد، ابتدا باید کارهای بیشتری برای دستیابی به حداقل ثبات لازم انجام دهد. برای آغاز کار، ضروری است که کاری شود تا رقابت جدید بین قدرت های منطقه ای به عنوان یک اولویت کاهش داده شود.