عربستان سعودی و متحدینش با حساب کتاب های روی کاغذ تصور می کردند ظرف دو هفته و یا حد اکثر دو ماه خواهند توانست کار یمن را تمام کنند و کل یمن را تصرف کنند.
در آن زمان ملک سلمان و شاهزاده محمد بن سلمان تازه به قدرت رسیده بودند و برخی مشاوران احتمالا بی تجربه وی برای اینکه بتوانند برای او جایگاهی در عربستان بسازند وی را تشویق کردند که این جنگ را راه بیاندازند.
شاید برخی ندانند اما پشت پرده در عربستان سعودی یک جنگ قدرت وجود دارد که میان حدود هفت هزار شاهزاده برای رسیدن به کرسی پادشاهی و همچنین مناصب عالیرتبه دولتی در جریان می باشد.
زمانی که مرحوم ملک عبد العزیز توانست برای سومین بار حکومت خاندان سعودی بر جزیره العرب را برقرار کند وی آرزو داشت کل جزیره العرب را تصرف کند و نه فقط بخشی که امروزه به نام عربستان سعودی معروف است.
در آن زمان غنی ترین بخش ها حجاز و یمن و عمان و بحرین و کویت بودند.
حجاز که به دلیل وجود مکه و مدینه جزو پر در آمد ترین بخش ها به حساب می آمد را از دست شریف حسین پدر بزرگ شاه فعلی اردن گرفت.
وی سپس تلاش داشت عمان و کویت و بحرین را بگیرد و حتی سرزمینی که امروزه به عنوان قطر معروف است را اشغال کرد اما انگلیسی ها وی را وادار کردند از آنجا خارج شود و تصرف کویت و بحرین و عمان را فراموش کند.
وی تلاش کرد یمن را بگیرد اما به دلیل اینکه مردمان یمن جنگجویان بسیار مقتدری بودند وی نتوانست این آرزو را محقق کند و آرزو به دل فوت کرد.
معروف است ملک عبد العزیز قبل از فوت وصیتی را نوشت که بر اساس آن فرزندانش به نوبت بر اساس سن بر کرسی پادشاهی بنشینند.
این وصیت را به این دلیل نوشت که آن زمان در برخی کشورها مرسوم بود هر کس شاه می شد همه برادران و فرزندان و نوادگان آنها که می توانستند مدعی قدرت باشند را می کشت تا کسی برای وی در قدرت چالش ایجاد نکند.
احتمالا ملک عبد العزیز تصور نمی کرد حکومت جدیدی که تاسیس کرده تا چند سال دیگر قرار است ادامه داشته باشد و به این دلیل به فکر حکومت بعد از پایان نوبت فرزندانش نبود.
امروزه یکی از اصلی ترین مشکلاتی که در عربستان وجود دارد این است که در صورت فوت ملک سلمان بن عبد العزیز چه کسی باید جانشین او شود.
هنوز دو برادر وی زنده هستند که می توانند مدعی پادشاهی باشند.
همچنین حتی اگر این دو بخواهند یا نخواهند به قدرت برسند قرار است بعد از اینها چه کسی حکومت کند فرزند ارشد آخرین شاه یا فرزند ارشد اولین شاه بعد از عبد العزیز یا فرزند ارشد زنده فیما بین همه نوادگان یا...
همین بحث می تواند منجر به آن شود که هفت هزار شاهزاده ای که امروزه همه متمول و تعداد زیادی از آنها حتی از امکانات نظامی و حمایت قبایل برخوردار هستند به جان هم بیافتند و خون و خونریزی در این کشور راه بیافتد.
ملک سلمان برای اینکه این معظل را حل کند و بعد از او که عملا مقتدرترین فرزند باقیمانده ملک عبد العزیز نیز به حساب می آید فرزند خود شاهزاده محمد بن سلمان را به ولیعهدی انتخاب کرد.
البته انتخاب محمد بن سلمان می تواند دلیل دیگری هم داشته باشد و آن اینکه دیگر نسل جوان با تفکر های جوان و روحیه جوان بر حکومت در عربستان سعودی مسلط شوند، کشوری که سالها از پیر بودن پادشاهان و ضعف جسمانی آنها در انجام وظایف پادشاهی رنج می برد.
بدیهی است به دلیل اقتدار و نفوذ ملک سلمان هیچ کس علنا جرئت مخالفت با نظر او در عربستان را ندارد اما بدیهی است بعد از او ممکن است این مخالفت ها سر به فلک بکشد.
مشاورین محمد بن سلمان باور داشتند که اگر وی بتواند آرزوی دیرینه پدر بزرگ اش را محقق کند و یمن و قطر را بگیرد به عنوان یک قهرمان ملی به راحتی خواهد توانست بر کرسی پادشاهی در عربستان سعودی جلوس کند.
برخی دیگر هم باور داشتند که خصومت وی با ایران شیعه که از نظر وهابی ها که مدعی اصلاح طلبی در دین اسلام هستند و شیعیان را منحرف کننده اسلام می دانند می تواند در میان افراد مذهبی برای او جای خوبی را باز کند.
همچنین آنهایی که بیشتر تحت تاثیر تفکر های آمریکایی بودند نیز باور داشتند که نزدیکی وی با اسرائیل می تواند حمایت آمریکا و لابی های یهودی در آمریکا را برای وی به ارمغان آورد.
به همین دلیل هم شاهزاده محمد بن سلمان به هر سه نصیحت عمل کرد.
در بخش اول که ماجرای تصرف قطر و یمن بود مشاهده کردیم در ماجرای قطر با فشار آمریکا وی مجبور به عقب نشینی شد و در ماجرای یمن وی وارد یک جنگ فرسایشی شده که اگر از آن خارج نشود ممکن است حتی موجب فروپاشی عربستان سعودی گردد چرا که همه ذخایر مالی این کشور صرف جنگ شده وفعلا به قول معروف کفکیر ته دیگ خورده.
به نظر می رسد دولت آمریکا تلاش دارد عربستان سعودی که متحد اصلی آن در میان کشورهای عربی به حساب می آید را به هر شکلی شده از این باتلاق خارج کند، جنگی که زمان اوبامای دمکرات شروع شد و زمان ترامپ جمهوریخواه ادامه یافت و حالا دوباره جو بایدن دمکرات سر کار آمده ولی هنوز دو هفته تا دو ماه رخصتی که به عربستان برای پایان دادن به آن داده شده بود به فرجام نرسیده.
زمانی که جنگ با یمن شروع شد یمنی ها با سلاح های سبک و نیمه سنگین در مقابل عربستان و متحدین اش که به پیشرفته ترین سلاح های جهان مجهز هستند مقاومت کردند.
امروزه یمنی ها تسلیحاتی در اختیار دارند که می توانند همه شهرهای عربستان و امارات را با آن هدف قرار دهند.
اینکه عربستان ادعا می کند حامی دولت مشروع یمن است هم دیگر از طرف عموم کشورهای جهان قابل قبول نیست.
حکومتی که هیچ کدام از اعضایش حتی جرئت نمی کنند پا در یمن بگذارند چگونه به عنوان دولت مشروع یمن باید شناخته شود؟
اینکه انصار الله توانسته اند بیش از شش سال در مقابل ائتلاف عربستان سعودی مقاومت کنند خود نشان می دهند که آنها از حمایت مردمی بزرگی برخوردار می باشند چرا که بر اساس همه معیارهای جنگی اگر جامعه آنها را نپذیرد آنها امکان ندارد بتوانند شش سال با این اقتدار سر جای خود بایستند.
همه هم امروزه متقف القول هستند که بهانه حمایت تسلیحاتی ایران از انصار الله هم یک بهانه پوشالی بیش نیست چون با توجه به محاصره همه طرفه مناطق تحت تسلط انصار الله توسط ائتلاف سعودی منطقی به نظر نمی رسد که ایرانی ها بتوانند این نوع تسلیحاتی که ادعا می شود را به صنعا قاچاق کنند و اگر هم این ماجرا واقعیت داشته باشد قطعا نشان از اقتدار ایران و متحدین اش دارد.
همچنین امروزه اختلافات زیادی میان جناح های حاکم بر مناطق تحت سلطه گروه های مورد حمایت امارات از یک سو و ترکیه از سوی دیگر و القاعده و داعش و ... با نظامیان مورد حمایت عربستان سعودی به وجود آمده و کار به درگیری فیما بین هم کشیده شده، امری که می تواند منجر به آن شود تا به یکباره انصار الله از این اختلافات بهره ببرند و با یک حمله پیش بینی نشده کل این مناطق را از متحدین عربستان بگیرند، که در صورت رخ دادن افتضاح فجیعی برای ائتلاف سعودی به حساب خواهد آمد.
با توجه به این شرایط بهترین فرصت برای عربستان سعودی استفاده از بهانه میانجی گرین آمریکا و سازمان ملل برای خروج از این باتلاق می باشد.