علیرغم اینکه مواضع رسمی ایران مبنی بر این بود که نتیجه انتخابات آمریکا هیچ اهمیتی برای ایرانی ها ندارد اما که هست که نداند ایرانی ها شاید بیشترین پیگیران نتیجه انتخابات آمریکا پس از خود آمریکایی ها بودند و انتخاب ترامپ یا بایدن به مظنه قیمت ارز و طلا در بازار ایران تبدیل شده بود.
قطعا دولت آقای روحانی امروزه نفس راحتی از بابت اینکه ترامپ شکست خورده خواهد کشید، چرا که باز امید بازگشت آمریکا به توافق هسته ای و رفع تحریم های ترامپ زنده شده و همچنین با وجود ترامپ امکان نداشت سیاست مداری در ایران حاضر باشد با قاتل شهید سلیمانی دست دهد ولی حالا اگر هم بنا باشد شرایطی ایجاد شود که بتوان گفتگو کرد، آن مانع دیگر وجود ندارد.
حال می توان گفت تیم آقای روحانی می توانند امیدوار باشند که در لحظه آخر شرایط به نفع آنها تغییر کند و در انتخابات آتی ریاست جمهوری ایران نقش موثری داشته باشند.
البته همه اینها وابسته به آن است که بایدن روابط آمریکا با ایران را در کدام اولویت کاری خود قرار داده است و نباید فراموش کرد که وی حد اقل دو ماه دیگر حکومت را در آمریکا به دست خواهد گرفت.
برخی هم که در حال بهره بردن از تحریم ها و حضور ترامپ بودند قطعا ناراحت هستند و فعلا در بازار به دنبال فروش دلار و طلاها و کالایی هستند که احتکار کرده بودند و قوت مردم ایران را زهر کرده بودند.
برخی هم امیدوار بودند ادامه سیاست های ترامپ موجب تضعیف ساختار سیاسی حاکم بر ایران گردد و پس از هم پاشیدن و نابودی ایران ترامپ آنها را در ایران به قدرت برساند و کرسی پادشاهی و یا حکومت را برایشان محیا کند.
برای بسیاری دنبال کنندگان انتخابات آمریکا سطح دست و پا زدن ترامپ برای نگه داشتن قدرت در این کشور بسیار عجیب به نظر بیاید و حتی بسیاری باور دارند که آقای ترامپ ممکن است حاضر باشد آمریکا را به آتش بکشد اما کرسی ریاست جمهوری را ترک نکند.
از سوی دیگر برخی باور دارند ساختار سیاسی آمریکا از جمله همان حزب جمهوری خواه به ترامپ اجازه نخواهند داد به روند به اصطلاح دمکراسی در این کشور آسیب بزند و همانگونه که مشاهده کردیم عموما سیاست مدارهای جمهوری خواه که تا همین چند صباح پیش حامی پر و پا قرص ترامپ بودند به یکباره پشت او را خالی کردند.
رسانه های وابسته به جناح های محافظه کار آمریکا هم پشت ترامپ را خالی کردند و احتمال دارد رسانه های گروهی مانند تویتر عضویت ترامپ و خانواده اش در این شبکه را ابطال کنند تا وی نتواند از این ابزار برای تبلیغ رسانه ای خود بهره ببرد.
حتی مجموعه هتل های فورسیزنز هم حاضر نشد به ترامپ اجازه دهد در سالن این هتل در فلادلفیا سخنرانی کند و تیم وکلای وی وی مجبور شدند برای حفظ آبرو به جایی به نام فورسیزنز لند اسکیپ (فضای باز چهارفصل) که نام مشابه و نزدیکی دارد بروند و آنجا سخنرانی کنند و ترامپ هم نتوانست به آنها بپیوندند.
آن زمان که اسرائیلی ها پشت ترامپ را خالی کردند معلوم بود لابی های صهیونیستی دیگر ترامپ را یک برگه سوخته می دانند که هر آنچه خواسته اند انجام داده و دیگر نیازی به او ندارند تا به حمایت از او ادامه دهند.
برخی از دوستان خبرنگار که در آمریکا کار می کنند اظهار می داشتند که حتی بسیاری از شخصیت های سیاسی و رسانه ای و قضایی ایالت های مختلف آمریکا از جمله جمهوریخواه ها حاضر نیستند جواب تلفن ترامپ را بدهند و حتی برخی سناتورهای ایالت ها وسط صحبت با ترامپ گوشی را بر او قطع کرده اند و اظهار میدارند وقت ندارند چرت و پرت های او را بشنوند.
گذشته از حب و بغضی که ممکن است نسبت به ترامپ داشته باشیم باید اقرار کنیم که حدود هفتاد ملیون آمریکایی به او رای دادند و همین رای آنها نشان می دهد چه قدر آمریکا امروزه دو قطبی شده و ترامپیسم در این کشور در چه شرایطی سر می برد.
شرایطی که می تواند موجب آن شود هر لحظه فردی مانند ترامپ هدایت جنبشی مخالف با ساختار سیاسی این کشور را به دست بگیرد و جنگ داخلی راه بیاندازد.
اینکه ساختارهای امنیتی و نظامی آمریکا در این باره چه موضعی بگیرند بحث دیگری می باشد.
اتفاقی که شاید تا به حال در هیچ جای دنیا رخ نداده این است که معمولا شنیده ایم در بسیاری کشورها مخالفان حکومت ها اقدام به محکوم کردن سیستم انتخاباتی حکومت و متهم کردن آن به تقلب می کنند اما تا به حال نشنیده ایم یک رییس جمهوری حاکم بیاید و سیستم انتخاباتی کشور را به تقلب متهم کند.
بعد هم می گویند در آمریکا دموکراسی است.
اگر چنین اتفاقی در دیگر کشورها رخ داده بود مجامع بین المللی چه کار می کردند؟
شاید همین شرایطی که امروزه ترامپ با آن مواجه باشد بهانه ای باشد برای اینکه وی عبرتی برای دیگران شود که هر که هر چه قدر دست و پا بزنند بیشتر به لابی های پشت پرده در آمریکا بیشتر خوش خدمتی کند محکم تر زمین می خورند.
آنهایی که ترامپ را می شناسند به خوبی می دانند که وی فردی نیست که به هیچ وجه شکست را قبول کند و مانند بچه کوچکی است که برای نگه داشتن اسباب بازی دیگری حاضر است هر کاری بکند، وبه هر حال باید منتظر ماند و دید که برای نگه داشتن کرسی کاخ سفید چه کار می کند.
وحتی برخی بیم آن را دارند که وی نتواند شوک این شکست را تحمل کند و سکته کند.
نکته قابل تامل در این است که ترامپ برای خوش خدمتی به لابی های پشت پرده مخصوصا لابی های صهیونیستی کارهایی را کرد که هیچ رئیس جمهوری دیگری در آمریکا حاضر نبود انجام دهد.
از ترور شهید سپهبد سلیمانی گرفته تا انتقال سفارت آمریکا به قدس و حمایت تمام عیار از نتانیاهو برای الحاق سرزمین های فلسطینی و حتی مخالفت با رای شورای امنیت در اشغالی بودن جولان سوریه و...
وی همچنین برای حمایت از برخی متحدین خود مانند محمد بن سلمان حاضر شد همه موازین انسانی و حقوق بشر را زیر پا بگذارد و از ماجرای ترور عدنان خاشقچی گرفته تا مردم یمن و ... از عربستان حمایت کند.
علیرغم اینکه منافع آمریکا اقتضا می کرد که قدرت و جایگاه خود در ناتو را حفظ کند اما مشاهده کردیم که وی اقدام به تضعیف ناتو کرد و در سوریه و عراق علنا اعلام کرد که شرکت های آمریکایی حق دارند نفت این کشورها را بدزدند.
حتی برای انتخاب مجدد خود حاضر شد همه برگه هایی که آمریکایی ها به صورت محرمانه برای وقت مبادا نگه داشته بودند را بسوزاند و برخی کشورهای عربی را وادار کند تا با اسرائیل معاهده صلح امضا کنند در حالی که این کشورها کلا در هیچ جنگی با اسرائیل مشارکت نداشتند و آمریکایی ها قبلا اینها را به عنوان نفوذی در میان اعراب و مسلمانان نگه داشته بودند تا در رای گیری هایی که ممکن بود به ضرر آمریکا و یا اسرائیل باشند به نفع آمریکا و اسرائیل رای دهند.
ترامپ حتی از ورود به جنگ های اقتصادی عدیده با اتحادیه اروپا و چین و ... دریغ نکرد و از معاهدات جلوگیری از انتشار تسلیحات اتمی با روسیه نیز خارج شد تا ده ها سال تلاش کل جامعه بشریت برای رسیدن به صلح وامنیت را به هم بزند.
ترامپ کاری کرد که کل جهان به سمت آشوب برود و مجامع بین المللی را نه فقط تضعیف کرد بلکه برخی را به کلی نابود کرد.
جمعا می توان گفت اگر در آمریکا حدود هفتاد ملیون آمریکایی امروز از انتخاب نشدن مجدد وی ناراحت هستند در جهان حدود هفت ملیارد نفر از شکست وی خوشحال هستند.
ظاهرا هم نفرین سلیمانی ول کن ترامپ نیست و جوری شده که ترامپ با زجر شدید مجبور شود کرسی ریاست جمهوری آمریکا را ترک کند.