اسپوتنیک - امارات عربی متحده و اسراییل سالها است پشت پرده روابط بسیار خوبی با هم داشته اند و اعلام این ماجرا فقط رسمیت بخشیدن به این روابط بوده و بس.
البته ماجرا فقط به امارات محصور نمی شده و دیگر کشورهای عرب حوزه خلیج فارس نیز روابط پشت پرده متنوعی با اسراییل داشته و دارند.
زمانی که بحث گفتگوهای صلح میان مصر و اسراییل مطرح شد واین کشورها به دنبال اخراج مصر از جامعه عرب بودند انور السادات اظهار داشته بود که دلیل اصلی مصالحه با اسراییل به دلیل خیانت های پشت پرده اعراب خلیج فارس بوده و اظهار می داشت در حالی که سربازان مصری در جبهه ها در حال جنگ با اسراییلی ها بودند جاسوسان و سفارت های کشورهای عرب حوزه خلیج فارس در حال جاسوسی و گزارش دادن به آمریکایی ها و اسراییلی ها در مورد اهداف و برنامه های ارتش و نیروهای مسلح مصر و کشورهای طوق (کمربند دور اسرائیل منظور سوریه و لبنان و اردن و مصر) بودند.
البته بر کسی هم پوشیده نیست که به صورت تاریخی کرسی برخی از رهبران همین کشورهای عربی گرو همکاری و اطاعت و رضایت لابی های صهیونیستی در انگلیس و پس از آن در ایالات متحده بوده و هست.
این روزها سالگرد جنگ 33 روزه در لبنان می باشد، این جنگ را می توان نقطه عطفی در مبارزات جبهه مقاومت و اسراییل دانست.
در حالی که هیچ کس تصور نمی کرد ارتش معظم اسراییل نتواند از پس نابودی یک گروه کوچک بر آید و همه منتظر بودند تا کار حزب الله لبنان تمام شود تا بعد از آن به سراغ سوریه و ایران بروند و کل منطقه خاورمیانه که قلب انرژی جهان است در اختیار آمریکا قرار گیرد، حزب الله لبنان توانست در یک جنگ فرسایشی شکست مفتضحانه ای را بر اسراییل وارد کند و روند را تغییر دهد.
اهمیت از بین بردن حزب الله به این دلیل بود که ابتدا نیاز بود امنیت اسراییل تامین گردد تا بعد حمله به ایران انجام شود و برای تامین امنیت اسراییل نیاز بود اول حزب الله نابود شود و بعد سوریه، سپس آنها می توانستند با خیال راحت به ایران حمله کنند و ایران را نابود کنند.
منظور این نیست که ایران هم اینقدر بی کس و کار بود که به راحتی امکان تصرف آن وجود داشت و یا دارد؛ اما همه تحلیلگران نظامی بر این باور بودند و هستند به دلیل شرایط جغرافیایی ایران و همچنین کیفیت و کمیت نیروهای مدافع از این کشور حمله به این کشور حتی برای کشور مقتدری مانند ایالات متحده می تواند بی نهایت سخت باشد و اگر آمریکا از تسلیحات غیر متعارف خود مانند تسلیحات شیمیایی و یا بیولوژیک و یا اورانیوم ضعیف شده استفاده نکند این جنگ می تواند به یک جنگ فرسایشی تبدیل شود، جنگی که اگر دست متحدین ایران در منطقه هم باز باشد می تواند موجب آن شود که ضربات مهلکی هم به نیروهای آمریکایی و هم متحدین آنها در منطقه وارد شود.
بر کسی هم پوشیده نیست که پاشنه آشیل آمریکایی ها در منطقه اسراییل است و طبیعتا ایرانی ها برنامه ریزی کرده اند هر حمله ای به سرزمین خود را با حمله به اسراییل پاسخ دهند و اگر حزب الله در قدرت باشد زمینه این واکنش ایرانی ها فراهم خواهد بود.
طبق اسناد ویکی لیکس، همان زمان که کشورهای عرب حوزه خلیج فارس رییس جمهوری وقت ایران دکتر محمود احمدی نژاد را دعوت می کردند در اجلاس های آنها شرکت کند و سر یک سفره با او می نشستند، آنها به آمریکایی ها نامه می نوشتند که هر چه زودتر به ایران حمله کنید و ایران را نابود کنید.
البته اینها در کل کشورهای عربی به خیانتکار بودن شهره هستند و شاید برخی ندانند که در همین امارات در چندین نوبت برادرها برای رسیدن به قدرت همدیگر را کشتند و بر علیه یکدیگر توطئه کردند و سر سفره های خود زهر برای کل خانواده و مهمانانشان ریختند.
به هر صورت پس از جنگ 33 روزه و موفقیت بزرگ حزب الله محبوبیت جبهه مقاومت در کل جهان اسلام و عرب گسترش پیدا کرد و به همین دلیل هم نقشه جدیدی کشیده شد.
طبق این نقشه باید همه حامیان حزب الله و جبهه مقاومت درگیر جنگ های داخلی شوند و تلاش شود ایران به عنوان دشمن اصلی اعراب معرفی گردد نه اسراییل.
در این زمینه باید اذعان داشت قدرت رسانه ای جبهه آمریکا و متحدانش آنقدر قدرتمند بود تا بتواند این کار را انجام دهد و خوب امروزه چه بپذیریم چه نه آنها موفق شده اند این کار را انجام دهند و بسیاری از نادانان در کشورهای عربی را با استفاده از ابزار رسانه به این سمت و سو بکشانند.
ایرانی ها هم بخوبی از جریان روابط این کشورها با اسراییل مطلع بودند و می توان گفت خیلی هم از برقراری رسمی این روابط شکه نشدند.
علیرغم اینکه ایرانی ها موضع منفی نسبت به این ماجرا گرفته اند اما قطعا آنها بسیار خرسند هستند که دست این اعراب رو شده و دیگر نیاز نیست داد بزنند که "بابا اینها دستشان با اسراییل در یک کاسه است".
از سوی دیگر دوست و دشمن کم کم بیشتر مشخص می شوند.
حتی بحث اینکه ممکن است عربهای حوزه خلیج فارس پای اسراییل را به منطقه باز کنند یا نه هم بحث رسانه ای بیش نیست، چون خوب پای اسراییل سالهاست به این منطقه باز شده و هم در عملیات ائتلاف سعودی بر علیه مردم یمن مشارکت دارند هم اینکه در عملیات جاسوسی بر علیه ایران.
همچنین باید توجه داشت هر جا که آمریکایی ها حضور دارند یعنی اسراییلی ها نیز حضور دارند و شاید برخی هنوز به یاد داشته باشند زمانی که در کردستان عراق بحث جدایی مطرح شد پرچم اسراییل در این منطقه بر افراشته شد.
همچنین زمانی که شایعات حمله به تاسیسات نطنز مطرح شد برخی اسراییلیها مدعی بودند که هواپیماهای اسراییلی از مسیر عربستان سعودی به ایران حمله کرده اند و برخی دیگر مدعی بودند از فرودگاهی در آذربایجان.
البته آذربایجان این مساله را تکذیب کرد ولی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس تکذیب نکردند تا مبادا همکاری آنها با اسراییل تحت شعاع قرار بگیرد.
به هر حال در این شرایط که اسراییلی ها و آمریکایی ها در حال نابودی همه توافق های صلح سابق با فلسطینی ها هستند و در حال تصرف سرزمین های فلسطینی هستند توقع نمی رفت امارات عربی متحده بخواهد این رابطه را علنی کند وچنین امتیاز بزرگی را به نتانیاهو بدهد، روابط قبلا نیز وجود داشت و نیازی به علنی شدن نداشت.
تنها نکته این ماجرا می تواند این باشد که شرایط انتخاباتی آقای ترامپ درون ایالات متحده به شدت بد است و شرایط سیاسی نتانیاهو در اسراییل هم بسیار بد می باشد و هر دو آنها دست به دامان ولیعهد امارات شده اند تا با این اقدام آنها را نجات دهد، فقط همین.
تصور بر این نیست که چنین اقدامی به تنهایی بتواند جان سیاسی ترامپ و نتانیاهو را نجات دهد مخصوصا که در آمریکا مشکل اصلی ترامپ بیشتر داخلی است تا خارجی، اما احتمال دارد که تیم ترامپ و نتانیاهو بخواهند برخی برگه های دیگر خود در منطقه را بسوزانند و احتمال دارد به زودی مثلا شاهد پیوستن بحرین یا عمان به این حرکت باشیم.
البته گو اینکه روابط میان عربستان سعودی و اسراییل هم وجود دارد ولی سوزاندن برگه ای به ارزش برگه عربستان می تواند خیلی هزینه بر باشد مخصوصا که هنوز شاهزاده محمد بن سلمان نتوانسته اقتدار کامل در کشورش را برای رسیدن به قدرت در دست بگیرد و چنین حرکتی می تواند به ضرر آینده سیاسی او تمام شود.
به هر حال نباید فراموش کرد که شاید رهبران این کشورها حاضر باشند به دستور آمریکا و اسراییل تصمیماتی را بگیرند ولی این بدین معنا نیست که مردم این کشورها هم این تصمیمات را قبول دارند.
بیش از چهل سال از توافق صلح میان مصر و اسراییل می گذرد اما تا به امروز حتی یک اسراییلی جرئت نمی کند در خیابان های قاهره قدم بزند و بگوید که اسراییلی است.
پس دیگر خیلی باید اوضاع ترامپ و نتانیاهو خراب باشد که از عربستان هم بخواهند که جلو آید.
به قول یکی از دوستان از لحظه ای که ترامپ به کاخ سفید قدم گذاشت اعراب حوزه خلیج فارس گاو شیرده ای بودند که برای تقویت اقتصاد آمریکا دوشید و امروزه برای تقویت سیاسی خود خواهد دوشید.
نکته اصلی در این ماجرا این است که این یک فرصت بسیار بزرگ برای ایران است که بتواند رهبری خود بر جهان اسلام و عرب های خواهان مبارزه با اسراییل تثبیت کند، و ما مشاهده می کنیم که آقای اردوغان در ترکیه بلا فاصله متوجه این ماجرا شده و برای رهبری این جبهه خیز برداشته.
با توجه به شرایط موجود فعلا جایگاه ایران بسیار قویتر است ولی اگر دیر بجنبیم ممکن است این فرصت از دست برود.