چند سالی است اسراییلی ها مواضع ایران و طرفداران آن در سوریه را بمباران می کنند و چون پاسخی دریافت نمی کنند جری تر شده اند و به حملات خود می افزاید.
دلیل اکثر این حملات یا این بوده که شخصیت های سیاسی اسراییل مخصوصا آقای نتانیاهو تلاش در استفاده سیاسی از این ماجرا داشته اند یا اینکه نیروهای مخالف دولت سوریه به سرعت در حال شکست بودند و اسراییلی ها تلاش داشتند از سرعت شتاب شکست آنها بکاهند.
به دلیل اینکه نیروهای ایرانی و همپیمانان آنها در سوریه ملزم به رعایت خواسته های مهماندار خود یعنی دولت و ارتش سوریه بودند و تمرکز ارتش و دولت سوریه بر جنگ با گروه های مخالف دولت سوریه بود، اکثر این حملات اسراییلی ها بی پاسخ ماند.
از سوی دیگر ضعف و شکست های مکرر ارتش اسراییل در مقابله با نیروهای مقاومت فلسطینی موجب آن شده بود تا روحیه مردم اسراییل تضعیف گردد ودرگیری های سیاسی را دلیل ضعف ارتش در دفاع از آنها بدانند.
علیرغم اینکه اسراییلی ها همیشه تلاش داشتند هیچ حمله ای را گردن نگیرند اما در انتخابات اخیر آقای نتانیاهو رسما اعلام کرد که ارتش اسراییل تحت فرمان او طی سه سال اخیر بیش از 350 عملیات بر علیه نیروهای جبهه مقاومت در سوریه انجام داده است.
حال که کار نیروهای مخالف دولت سوریه در شرف پایان است و آنها در منطقه ادلب محصور شده اند و دیگر همه می دانند اگر راهکار سیاسی به نتیجه نرسد ارتش سوریه و متحدانش به راحتی خواهد توانست کار را با عملیات نظامی یک سره کنند، اسراییلی ها متوجه شده اند نیروهای مقاومت تصمیم دارند حساب کتاب آن 350 عملیات را پس بگیرند.
اسراییلی ها به خوبی می دانند علیرغم مسلح بودن به مدرن ترین تسلیحات آمریکایی ولی امکان رویارویی با نیروهای مقاومت که امروزه از یک نیروی پارتیزانی مقاومتی به یک ارتش مجهز با تجربه هفت سال جنگ تبدیل شده اند را ندارند.
به هر صورت باید توجه داشت نیرویی که هفت سال است با انواع واقسام چالش ها در جبهه های نبرد مواجه شده وتجربه جنگی کسب کرده، بسیار با سرباز وظیفه ای که یک دوره آموزشی کوتاه مدت طی کرده و تا به حال تجربه جنگیدن ندارد بسیار فرق می کند، پشتوانه اصلی ارتش اسراییل هم همین نیروهای وظیفه هستند.
حتی سربازان ثابت ارتش اسراییل هم آنقدر تجربه جنگی که نیروهای مقاومت دارند را ندارند.
کل توان ارتش اسراییل به برتری هوایی اش وابسته اند و با توجه به انتقال تسلیحات ضد هوایی ایرانی به سوریه آنها به خوبی می دانند برتری هوایی شان با چالش های جدی ای مواجه است.
نمی خواهم بگویم توانمندی هوایی اسراییل دیگر صفر شده اما باید دانست که در جنگ دیگر آن کاربرد سابق را نخواهد داشت.در نهایت هم این نیروی زمینی است که کار را تمام می کند.
اگر هدف از نیروی هوایی حمل بمب و موشک برای هدف قرار دادن اهداف باشد نیروهای مقاومت هم برای ایجاد نوعی توازن استراتژیک موشک هایی در اختیار دارند که قدرت آتششان با قدرت آتش همان هواپیماها برابری می کند و باید توجه داشت که ما در باره جبهه جنگی صحبت می کنیم که عمق آن در بهترین شرایط به هشتاد کیلومتر می رسد، به هر حال اسراییل عمق چندانی ندارد که نتوان جاهای مختلف اش را هدف قرار داد و نیاز به بمب افکن باشد تا نیروهای مقاومت بخواهند آن را بمباران کنند.
یعنی اگر نیروهای مقاومت بخواهند در مقابل هر حمله فقط یک موشک بر علیه اسراییل شلیک کنند یعنی چیزی حدود 350 موشک به اهداف مختلف در اسراییل اصابت خواهد کرد و تازه به قول معروف حساب کتابشان صاف می شود، البته شاید.
اسراییلی ها هم به خوبی می دانند اگر این حملات را پاسخ دهند باز هم پاسخ دریافت خواهند کرد و در حالی که امروزه اکثر مناطق سوریه به دلیل جنگ تخریب شده و حملات اسراییل فقط تخریب بیشتر روی تخریب ها است حمله نیروهای مقاومت بر علیه اسراییل می تواند زیربناهای اقتصادی آن را از بین ببرد.
آن هم در شرایطی که امروزه به دلیل مشکل کرونا و مشکلات سیاسی داخلی اسراییل با مشکلات اقتصادی عدیده ای روبرو می باشد و ورود به چنین جنگی می تواند خاتمه حضور نتانیاهو در صحنه سیاست به حساب آید.
به همین دلیل است که مشاهده می کنیم اسراییلی ها تلاش دارند چپ و راست میانجی پیدا کنند تا حزب الله را مجاب کنند به آنها حمله نکند و حتی وقتی ماجرای تهدید برای هواپیمای مسافربری ایرانی در سوریه رخ داد سریعا هرگونه دخالت در ماجرا را رد کردند.