روابط ایران و آمریکا در دوره بعد از جنگ جهانی دوم تا کنون روندی را طی کرده که می توان آن را در سه مفهوم خلاصه کرد: هدف قرار دادن استقلال ایران، هدف قرار دادن تمامیت ارضی ایران، هدف قرار دادن ملت ایران.
هدف قرار دادن استقلال ایران:
در اوت 1953 با وقوع کودتای آمریکایی علیه دولت ملی دکتر مصدق، نخست وزیر قانونی ایران، استقلال کشور عملا از بین رفت و پس از این کودتا با قدرت یافتن شاه، عملا مقدرات کشور بدست آمریکا افتاد و شاه نقش عامل آمریکا در منطقه را ایفا می کرد. نگاه آمریکا به موضوع دارای جنبه ژئوپلتیک نیز بوده و همسایگی ایران با اتحاد جماهیر شوروی، کنترل ایران توسط آمریکا را با اهمیت ساخته بود.
هدف قرار دادن تمامیت ارضی ایران:
با وقوع انقلاب اسلامی در سال 1979، آمریکایی ها با تحریک گروهک های تجزیه طلب در چهار گوشه کشور، تجزیه ایران را هدف قرار دادند تا مانع از شکل گیری کشوری مستقل و نیرومند در منطقه حساسی شوند که از یک سو در منطقه مهم و نفت خیز خلیج فارس قرار داشت و از طرف دیگر توازن قدرت را در نظام دو قطبی بهم می زد. تحریک صدام به حمله به ایران نیز در راستای هدف تجزیه ایران صورت گرفت.
Посмотреть эту публикацию в Instagram
هدف قرار دادن ملت ایران:
هر چند تحریم های آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران از اوان پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد و با خروج ترامپ از برجام در می 2018 و سیاست فشار حداکثری آمریکا علیه ایران، به مرحله خطرناکتری وارد شد اما مرحله جدید سیاست آمریکا در قبال ایران در سایه ظهور اپیدمی کرونا ویروس کاملا آشکار شد که طی آن، مقامات کاخ سفید قصد دارند با سوء استفاده از این تهدید مرگبار جهانی، ضربه کاری به حیات و زندگی ایرانیان وارد کرده و به زعم خود کشور را به سمت نابودی سوق داده و به زانو در آورند. در واقع آمریکایی ها به یک نسل کشی گسترده در سایه تحریم ایران که دسترسی مردم ایران به امکانات لازم برای مقابله با ویروس کرونا را بشدت محدود کرده، می اندیشند. شاید اولین بار در تاریخ باشد که از چنین سیاست غیر انسانی رونمایی می شود. طبیعتا جامعه جهانی در برابر این رویکرد غیر انسانی و خطرناک مسئول است و ضرورت دارد صدای بلند نمایندگان جامعه جهانی در مخالفت با این تصمیم فاجعه بار شنیده شود.