اسپوتنیک - پس از اعلان حمایت ترامپ از معامله قرن دیگر بدیهی بود که لابی صهیونیست ها وارد ماجرا شده تا در کنگره آمریکا به ترامپ کمک کند و می توان گفت از این پس دیگر آمریکایی ها باید کلاهشان را هوا بیاندازند چون که افسار رییس جمهوری شان بیش از پیش در اختیار آقای نتانیاهو قرار گرفته.
جای تاسف دارد که 99% کشور و ملت بزرگی مانند به نام آمریکا آنقدر خوار و ذلیل باشند که به این سطح تحت سلطه لابی های ثروتمندی قرار گیرند که کمتر از 1% آمریکا را تشکیل می دهند.
سخنرانی اخیر آقای ترامپ در کنگره نشان می داد که تفرقه در درون ایالات متحده به خصومت و دشمنی تبدیل شده و اینکه رییس جمهوری آمریکا حتی حاضر نباشد با رییس مجلس دست بدهد و رییس مجلس در مقابل دوربین ها سخنرانی رییس جمهوری را پاره کند همه نشان می دهد که امروزه کار جناح های سیاسی آمریکا از سیاسی کاری در قدرت گذشته و به سمت شکستن قلم پای یکدیگر رسیده.
هر دو جناح امروزه شمشیر را از رو بر علیه یکدیگر بسته اند و در این شرایط بزودی احتمال کشیده شدن شمشیر ها از غلاف خواهیم بود.
مشخص است که سال آتی در آمریکا سالی پر از جنگ و درگیری و تنش سیاسی داخلی خواهد بود و بدیهی است که ماجرای تخلفات آقای ترامپ علیرغم اینکه با حمایت جمهوریخواه ها از سد کنگره عبور کرد وی هنوز در سد آرای عمومی مردم گیر کرده ودر واقع هدف اصلی دمکرات ها هم همین بود.
دمکرات ها بخوبی می دانستند که جمهوریخواه های سنا بدون در نظر گرفتن منافع ملی ایالات متحده به دنبال منافع سیاسی خود خواهند بود و با حمایت لابی های صهیونیستی آقای ترامپ شانس زیادی برای عبور از استیضاح خواهد داشت اما هدف اصلی این بود که درون آمریکا در میان مردم ضربه ای را به ترامپ وارد کنند که این هم شد.
در واقع در انتخابات آتی ایالات متحده هم ترامپ و هم جمهوریخواه ها مجبور خواهند بود تاوان حزبی رفتار کردن خود بر خلاف منافع ملی را پرداخت کنند.
از سوی دیگر سخنرانی اخیر آقای ترامپ در کنگره چند نکته بسیار مهم را نشان داد:
1 – آقای ترامپ خیلی سردرگم بود و چیزی برای ارائه در کنگره نداشت و به همین دلیل تلاش کرد با سخنرانی ای که باید برای وحدت ملی عموم مردم آمریکا می بود را به سخنرانی تک حزبی و ایجاد تفرقه درونی آمریکا تبدیل کرد.
2 – آقای ترامپ هیچ برنامه ای برای سیاست خارجی خود ارائه نداد، امری که نشان می دهد که ایشان هیچ برنامه ای اصلا برای سیاست خارجی ندارد و فقط تصور می کند که همه چیز همانا اقتصاد است.
3 – آقای ترامپ اظهار می داشت که به دنبال مذاکره با ایران است و به دنبال سرنگونی نظام در ایران نیست در حالی که صحیح این بود که ایشان اگر به دنبال مذاکره بود نمی بایست توافق امضا شده قبلی را پاره می کرد و اعتبار ایالات متحده را لکه دار می نمود و همچنین در مورد سرنگونی نظام در ایران، ایالات متحده شدیدا علاقه دارد نظام را سرنگون کند اما توان این کار را ندارد.
4 – صحبت های وی در مورد شهید سپهبد سلیمانی و تلاش او برای توجیه دستور ترور شهید سلیمانی نشان می دهد که انتقادات شدیدی درون ایالات متحده بر علیه او انجام شده و وی تلاش دارد کار اشتباه خود را با اصرار بر آن توجیه کند، همه امروزه می دانند این عمل وی منجر شده که امنیت همه آمریکایی ها در کل منطقه و جهان به خطر بیافتد و احتمالا به زودی آمریکا مجبور می شود تاوان این تصمیم ترامپ را با خروج از منطقه غرب آسیا بپردازد و کل هفت هزار و پانصد ملیارد دلاری که برای اشغال این منطقه هزینه کرده را فراموش کند.
5 – اختصاص بخش اعظم موضوع سیاست خارجی ترامپ به ماجرا ایران نشان می دهد که امروزه رییس جمهوری آمریکا با دلهره ای به نام ایران به خواب می رود و صبح با دلهره ایران چه کرده بیدار می شود و شب تا صبح کابوس انتقام ایران را می بیند.
در این شرایط می توان گفت بر عکس بسیاری تحلیل ها که باور دارند ماجراهای خارجی تاثیری روی رای دهندگان داخلی آمریکا ندارد، ایران و فلسطین نقش اول را در انتخابات آتی بازی خواهند کرد و ماندن یا نماندن آقای ترامپ در کاخ سفید وابسته است به انتقامی که ایران قرار است بابت ترور شهید سلیمانی از آمریکایی ها بگیرد و واکنشی که قرار است ملت فلسطین و ملت های مسلمان نسبت به معامله قرن نشان دهند.
