اسپوتنیک - ولادیمیر ساژین خاورشناس مطرح روس و تفسیرگر این آژانس چنین می نویسد: رئیس جمهور ایالات متحده جیمی کارتر و همسرش با شاه در کاخ نیاوردان از سال جدید 1978 استقبال کردند. کارتر گفت: "ایران به لطف رهبری خردمندانه شاه، جزیره ای قابل اطمینان و با ثبات در یکی از مناطق مشکل ساز جهان است. این شایستگی شما، اعلیحضرت، و شایستگی رهبری شما، ادای احترام، تحسین و عشق است که مردم به شما دارند."
دقیقاً یک هفته پس از این، 8 ژانویه 1978 انقلاب ضد شاه در ایران آغاز شد. در طول سال، ایران از شورش ها، اعتصابات و تظاهرات ها رنج برد که شاه به کمک پلیس مخفی ایران ساواک آنها را سرکوب کرد. تا اواخر سال 1978 ، شاه متوجه ناتوانی خود در حفظ قدرت در کشور شد و در تاریخ 16 ژانویه کشور را ترک کرد. در اول فوریه 1979 ، آیت الله خمینی که قبل از آن در تبعید بود، به ایران بازگشت. او قدرت در کشور را به دست خود گرفت. اول آوریل 1979، ایران جمهوری اسلامی اعلام شد.
جای تعجب است که نه تنها رئیس جمهور کارتر در ارزیابی های خود از اوضاع ایران اشتباه کرد بلکه عملا هیچ سرویس ویژه در جهان نتوانسته است وقایع ایران و پیروزی آیت الله خمینی را پیش بینی کند. به گفته مورخان، تجزیه و تحلیل بی طرفانه از شواهد و اسنادی که پس از سرنگونی شاه در دسترس قرار گرفت، حاکی از آن است که از اواسط دهه 970 ، غرب و مهمتر از همه ایالات متحده شروع به فاصله گرفتن از حمایت از سلطنت و اصلاحات شاه کردند. شاه براساس درآمد رکورد حاصل شده از صادرات نفت و رونق اقتصادی که در آن کشور در دهه 70 میلادی به ثبت رسید، به طور فزاینده ای از غرب مستقل شد. متحدین محمدرضا پهلوی به جستجوی جایگزینی برای رژیم شاه دست زدند.
در عین حال، امکان توافق با اسلامگرایان مستثنی نبود. علاوه بر این، آیت الله خمینی رهبر انقلاب اسلامی، که در آن زمان در فرانسه در حومه پاریس در تبعید بود، مخالف آن نبود که برای دستیابی به اهداف خود از یالات متحده استفاده کند. بنابراین، در تاریخ 27 ژانویه 1979، وی خود پیام محرمانه ای به واشنگتن فرستاد. کامبیز فتاحی، تفسیرگر بی بی سی که مدتهاست در مورد روابط خمینی با واشنگتن، تحقیق کرد، از بایگانی ها و اسناد فاش شده سازمان سیا و وزارت امور خارجه و سایر نهادهای آمریکا استفاده کرد، ادعا می کند که خمینی در پیام خود برای آمریکایی ها روشن کرد که اگر رئیس جمهور کارتر بتواند از نفوذ خود در ارتش ایران استفاده کند، خود خمینی می تواند ملت را آرام کند. در این صورت در ایران ثبات برقرار می شود و از منافع آمریکا دفاع می شود.
در حقیقت، آیت الله خمینی سه درخواست از آمریکایی ها داشت: تسهیل روند بازگشت وی به تهران، ترغیب دولت منصوب شده توسط شاه به استعفا و مجبور کردن ارتش برای تسلیم شدن. پیام خمینی بخشی از مجموعه اسناد دولت ایالات متحده است که در سال 2016 فاقد سریت شدند: آنها نامه های دیپلماتیک، گزارش های جلسات و یادداشت های سیاسی که درباره دوره گذشته ناشناخته روابط پنهانی واشنگتن با خمینی بودند. همزمان با بازی با خمینی، آمریکایی ها در طول چند ماه پس از سقوط شاه سعی کردند با دیگر گروه های انقلابیون ایرانی روابط "کاری" برقرار کنند. همه انقلابیون از ایده های آیت الله خمینی پشتیبانی نمی کردند. بنابراین، رهبر سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در آن زمان گفت: "ما برای ایجاد دیکتاتوری آخوندها از دیکتاتوری شاه خلاص نشدیم." به نوبه خود، مخالفان دارای روحیات ضد شاه - بورژوازی میانه حال، روشنفکران معتقد بودند که قطع رابطه با آمریکایی ها غیرممکن است، ممکن نیست واقعیت های اقتصادی موجود نادیده گرفته شود. ایالات متحده موضع انحصاری در اقتصاد ایران دارد. علاوه بر این، در میان شرکت کنندگان در انقلاب طرفداران زیادی از دموکراسی نوع غربی وجود داشتند.
اکنون آشکار می شود که در مراحل اخیر بحران، دولت کارتر اساساً بر دو اردوگاه متکی بود به امید اینکه این امر پس از سقوط رژیم شاه به او کمک کند. اما این بازی رئیس جمهور کارتر ناکام ماند. آمریکایی ها خطر واقعی را ندیدند و جاه طلبی های خمینی را متوجه نشدند و قدم های او را نادرست تعبیر کردند. خمینی برخلاف کارتر، استراتژی پایدار و مداوم را دنبال می کرد و نقش خود را به صورت ماهرانه بازی کرد. آیت الله خمینی که از ایده روشن مبنی بر ساختن جمهوری اسلامی استفاده می كرد، اهداف آمریكا را فهمید و پیروز شد. از طرف دیگر، هم مائوئیستها و هم کمونیستهای طرفدار مسکو از حزب توده با شاه مخالفت کردند. ایده های کمونیسم در اشکال و تعبیرهای مختلف در محیط انقلابی ایران قرار داشت.
خطری که از یک سو از طرف ایالات متحده و از طرف دیگر از گروه های کمونیستی آمده بود، توسط رهبری اسلامی و آیت الله خمینی به خوبی درک شده بود. لازم بود امیدهای انقلابیون لیبرال طرفدار آمریكا و انقلابیون كمونیستی شكست داده شود. برای این کار قرار بود "لانه های جاسوسی و توطئه علیه ایران" ، یعنی سفارتخانه از بین برده شود. گروهی به سرپرستی ابراهیم عسگرزاده در حال آماده سازی جدی برای این کار بودند. آنها خود را "دانشجویان مسلمان پیرو خط امام" خواندند. ابتدا، انتخاب آنها سفارت اتحاد شوروی بود، جایی که "رژیم مارکسیستی و مخالف خدا" حکومت می کند. این انتخاب تصادفی نبود. آیت الله خمینی بارها تکرار کرد: "آمریکا از انگلیس بدتر است، انگلیس از شوروی بدتر است و شوروی از هر دو بدتر است!"
با این حال، در 22 اکتبر 1979 اوضاع در ایران به شدت تغییر کرد. شاه مخلوع برای درمان سرطان وارد نیویورک شد. این خبر باعث انزجار در ایالات متحده شد که توسط هواداران آیت الله خمینی به طرز ماهرانه ای گرم می شد. در این شرایط، ابراهیم اصغرزاده فوراً هواداران خود - "دانشجویان مسلمان" را به سفارت آمریكا روانه کرد و گفت كه هدف - شیطان بزرگ است. آیت الله خمینی آمریکا را "شیطان بزرگ" و شوروی را فقط "شیطان کوچک" می نامید.
4 نوامبر 1979، گروهی از چند صد فرد جوان بزور وارد سفارت آمریکا شد. در ابتدا دانشجویان یک تصرف نمایشی ساختمان سفارت را برنامه ریزی کردند، اما شب خمینی به پشتیبانی از آنها برخاست. وی اقدام آنها را انقلاب دوم و سفارت آمریکا - لانه جاسوسی نامید. 66 کارمند سفارت آمریکا به گروگان گرفته شد. شش نفر دیگر موفق به فرار شدند. سازمان سیا با کمک دیپلماتهای کانادایی، عملیات نجات و خارج کردن آنها از ایران را انجام داد. بر اساس این عملیات، در سال 2012 ، فیلم "آرگو" توسط آمریکایی ها تهیه و اکرن شد که سه جایزه اسکار و همچنین جوایز دیگر در جشنواره های مختلف دریافت کرد. چند روز بعد، مهاجمان همه زنان و آمریکایی های آفریقایی نژاد را آزاد کردند. در ژوئیه 1980، گروگان دیگری به دلیل بیماری آزاد شد - معاون کنسول. 52 گروگان باقی مانده به مدت 444 روز در اسارت بودند.
درخواست اصلی مهاجمان استرداد شاه فراری به ایران بود. علاوه بر این، آنها اصرار داشتند كه دارایی های مسدود شده ایران در آمریکا برگرداننده شود و خواستار عذر خواهی رسمی از مداخله آمریکا در امور داخلی ایران در سال 1953 بودند، وقتی محمد مصدق نخست وزیر با كمک آمریكا سرنگون شد. عملیات "پنجه عقاب" که توسط ایالات متحده برای نجات گروگان ها با مشارکت ناو هواپیمابر Nimitz ، تفنگداران دریایی، تکاورها و یگان ویژه Delta در آوریل 1980 انجام شد، به قیمت جان هشت سرباز ارتشی تمام شد و ناکام ماند.
در 7 آوریل 1980، آمریکا روابط دیپلماتیک با ایران را پاره كرد كه هنوز احیا نشده است. در 24 مه 1980، دیوان بینالمللی دادگستری سازمان ملل متحد تصمیم خود را درباره پرونده گروگان گیری در سفارت آمریكا در تهران اعلام كرد. این نهاد ایران را به دلیل نقض آشکار موازین اساسی حقوق دیپلماتیک و سایر هنجارهای حقوق بین الملل عمومی مقصر دانست. دیوان به ایران دستور داد كه فوراً از محل سفارت آمریكا خارج شود، گروگان ها را آزاد كند، آنها را به كشور سوم منتقل كند و تمام اقدامات را انجام دهد تا دراسرع وقت ایران را ترک كنند.
لیکن، گروگان ها فقط 20 ژانویه سال 1981، در روز تحلیف رئیس جمهور جدید ایالات متحده، رونالد ریگان، آزاد شده اند. تا این زمان، شاه پهلوی درگذشت. با وساطت الجزایر، توافق نامه ای در 19 ژانویه 1981 منعقد شد که براساس آن، ایالات متحده 8 میلیارد دلار از 20 میلیارد دلار منجمد شده را که در حساب بانکی ایران در آمریکا وجود داشت، باز کرد و از مداخله در امور داخلی این کشور خودداری نمود.
همانطور که لئونید شبارشین ، رئیس سرویس اطلاعات شوروی در ایران، شاهد بسیار آگاه وقایع ایران (1979-1983)، در کتاب خود "آخرین نبرد کا گ ب"، می نویسد: "تصرف سفارت آمریكا اقدامی با دقت اندیشیده است كه نه تنها منجر به قطع روابط دیپلماتیک بین ایران و ایالات متحده شد، بلکه به روحانیت ایران نیز اجازه داد كه مخالفان راستگرای طرفدار آمریكا را یک سره کند. نخست وزیر بازرگان به مذاکرات پنهانی با آمریکایی ها متهم شد و وی به همراه سایر اعضای دولت مجبور به استعفا شد. تا آخر سال 1979، "لیبرال های بورژوایی" در ایران تقریباً نابود شدند.
اپوزیسیون چپگرا نیز شکست خورد. این روند همزمان با تشدید اقدامات ضد شوروی توسط رهبری اسلامی بود که ورود سربازان شوروی به افغانستان به آن مساعدت کرد. بسیاری از مؤسسات اتحاد شوروی و سازمان های مشترک شوروی - ایران در جمهوری اسلامی تعطیل شدند. لئونید شبارشین نوشت: "در سالگرد ورود سربازان ما به افغانستان - 27 دسامبر 1980 - انبوه مردم به ساختمان سفارت شوروی در تهران حمله کردند. جمعیت، به سوی آپارتمان های دیپلمات ها نرفتند و تمام عصبانیت خود را بر روی عمارت سفیر متمرکز کردند. در اینجا در نوامبر 1943 کنفرانس معروف تهران با حضور استالین، روزولت و چرچیل برگزار شد. در این ساختمان تاریخی 60 پنجره شکسته شد، پلاک های یادبود، آینه های عتیقه، لوسترها خرد شده، مبلمان خراب شده، پرده ها و فرش ها بریده شده است. هیچ یک از کارمندان شوروی زخمی نشد. نشانه های بی شماری حاکی از آن است که این یک اقدام از پیش برنامه ریزی شده بود که در آن حدود سه هزار نفر شرکت کردند.
عواقب تصرف سفارت آمریكا و گروگان گیری كارمندان آن جدی بود. این واقعه منجر به افزایش احساسات ضد ایرانی در آمریکا و احساسات ضد آمریکایی در ایران شد. در هر دو کشور، این موقعیت به بخشی از سیاست های عمومی تبدیل شده است. این اساساً تعادل قدرت را در خاورمیانه تغییر داد، چالش ها و مشکلات جدیدی بوجود آورد که نه تنها ایالات متحده، ایران، منطقه خاورمیانه بلکه سراسر جهان را تحت تأثیر قرار داد.
این دشمنی ایران و آمریکا که توسط تصرف سفارت آمریکا 40 سال پیش در سال 1979 تغذیه شده است، امروز هم چهل سال بعد احساس می شود.