مثلا در حالی که خودروسازان داخلی از تحویل خودروهای ثبت نام شده به بهانه های مختلف سر باز می زنند مشاهده می کنید که باز هم به انواع مختلف برای فروش فوری و غیر فوری ثبت نام به عمل می آورند و جالب تر اینکه هزاران نفر در این ثبت نام ها شرکت می کنند و نقدا پول ماشین هایی را پرداخت می کنند که معلوم نیست کی و چگونه و در مواردی حتی کدام ماشین به آنها تحویل داده خواهد شد و اگر هم اعتراض کنند در مواردی حتی از نمایندگی ها کتک هم می خورند.
زمانی اگر کسی اختلاسی انجام می داد سعی می کرد حاشا کند و بصورت موردی پیش می آمد که خبر اختلاسی شنیده شود، اما امروزه اگر کسی کمتر از هزار ملیارد تومان اختلاس کند بقیه به ریش او می خندند که چرا اسم بد نامی برای خودت درست کردی.
در حالی که کاملا مشخص است تفاوت قیمت ارز دولتی و آزاد می تواند منجر به رانت شود و آنهایی که می توانند به ارز دولتی دست یابند قطعا برای سود بیشتر کالا را با قیمت آزاد می فروشند اما باز هم می بینیم اصرار بر آن است که قیمت ارز دولتی و آزاد با فاصله بسیار زیاد وجود داشته باشد و ماجرایی که پرونده اش حدود 30 سال پیش بسته شده بود دوباره تکرار شود.
به جای اینکه به فکر حل مشکل تفاوت فاحش میان قیمت ارز دولتی و بازار آزاد بروند به یکباره کوپن را که ابزار مورد استفاده در حین جنگ ایران وعراق جهت تامین کالا بود مجددا مطرح می کنند و برای اینکه اینبار مدرن تر باشد کارت الکترونیکی آن را مطرح می کنند.
نمی دانم تنها کشوری در جهان یا جزو کشورهای معدودی در جهان که هر چند سال یکبار مردم مجبور می باشند به بهانه های مختلف در صف های طولانی بایستند و کارت ملی خود را تغییر دهند و یا کارهای دیگر خود را تعویض کنند ایران می باشد، البته این ماجرا با هزینه ای که از جیب مردم می رود و به جیب تولید کنندگان این کارت ها واریز می گردد و پس از مدتی معلوم می شود که این کارت ها در شرایطی مشکل دارند و باید مجددا تعویض گردند.
آیا می توانید باور کنید که در ایران به یکباره بیش از یک ملیون گوسفند غیب می شوند و به کشورهای همسایه قاچاق می شوند و بعد دولت مجبور می شود بیش از یک ملیون گوسفند دوباره وارد کند؟
حال اگر بحث یک یا دو یا سه راس گوسفند بود آدم می توانست بگوید خوب در صندوق عقب ماشین جاسازی کردند اما آیا می توان تصور کرد که یک ملیون گوسفند را از اینور مرز به آنور مرز قاچاق می کنند و کسی نمی بیند.
آیا می توان باور کرد که معلوم نیست چه کسانی از جابجایی اینهمه گوشت سود های کلان می برند و هزینه آن با افزایش سه چهار برابری قیمت گوشت از جیب مردم پرداخت می شود؟
آیا واقعا برخی فکر می کنند با طرح پلاک دار کردن این حیوانات می توانند مشکل را حل کنند یا اینکه برای مزاح می خواهند چیزی را مطرح کرده باشند؟
اگر ماجرا فقط به گاو و گوسفند ختم می شد باز شاید قابل تحمل بود اما می بینیم که هرچه در این مملکت است با همین شرایط مواجه است.
از سبزیجات گرفته تا میوه و…
در حالی که ایران خود یکی از بزرگترین تولید کننده گان آجیل و خشکبار در جهان می باشد و طبق اظهار نظر رئیس انجمن صنفی فروشندگان آجیل و خشکبار، که چند روز پیش با رادیو گفتگو مصاحبه می کرد، ایران فقط چهل درصد از تخمه آفتاب گردان و حدود نیمی از بادام زمینی مورد نیاز خود را وارد می کند و بقیه آجیل و خشکبار را خود تولید و حتی صادر می کند، مشاهده می کنیم که قیمت آجیل و خشکبار شب عیدی در مغازه ها به چند برابر قیمت جهانی می رسد.
ایران کشوری است که طبق اظهار نظر مسولین حدود سه تا چهار ملیون لیتر بنزین از مرز های آن به کشورهای همسایه قاچاق می شود.
اینکه حالا این حجم بالا بنزین به چه صورت قاچاق می شود بماند، چون قطعا با یکصد و یا دویست گالن و یا وانت نمی توان این کار را انجام داد و این حجم قاچاق بنزین به کشورهای همجوار نیاز به نوعی لوله کشی دارد ولی بحثی که مطرح است این می باشد که آیا مثلا شرکت نفت که این بنزین ها را تحویل می دهد نمی داند در در مناطقی این حجم بنزین مصرف نمی شود؟
با اینکه طبق آمار و ارقام بیش از نیمی از املاک نوساز خالی می باشند اما به دلیل نبود یک قانون و یا مقررات مشخص می بینیم که برخی آنقدر ثروت دارند که این املاک را نگه می دارند تا با قیمت های بالاتر به فروش برسانند، چون در واقع این افراد از این طریق کار پولشویی انجام می دهند و پول کارهایی را که از راه خلاف به دست آورده اند را قانونی می کنند.
علیرغم ممنوعیت ورود ماشین های لوکس به کشور به یکباره مجوز ترخیص حدود شش هزار ماشین لوکس از گمرک ها صادر می شود و این ماشین ها با قیمت هایی معادل حدود پنج تا ده برابر قیمت جهانی شان پیش فروش می شوند.
آیا نباید از این هایی که این ماشین ها را خریده اند سوال شود " از کجا آورده ای؟ ".
آیا اگر برخی پول مفت و یا غیر قانونی به دست نیاورده باشند حاضر می باشند چنین مبالغ هنگفتی بابت خرید ماشین های لوکس و یا خانه های کذایی پرداخت کنند.
اگر به صفحات اینترنتی مربوط به فروش املاک سری بزنید می بینید که املاکی در برخی مناطق کشور خرید و فروش می شود که متری به بیش از یکصد ملیون تومان می رسند.
یعنی خودتان حساب کنید هر یک متر این آپارتمان ها چند برابر حقوق یک ماهه یک کارمند به حساب می آیند.
بنده اینجا در مورد تاجرانی که از راه مشروع و یا آنهایی که از طریق راه های نا مشروع پول به دست آورده اند و چنین املاکی را خریداری می کنند صحبت نمی کنم.
بحث در این مورد است که وقتی یک کارمند دولت، حال در هر رده شغلی که باشد، می آید و چنین املاکی را خریداری می کند، آیا نباید از او سوال شود که این پول را از کجا آورده، ارث برده یا از سر سفره انقلاب برداشته؟
مگر مردم ایران انقلاب کردند که سفره ای برای برخی پهن شود تا حق خود را از سر این سفره بردارند، همه مردم در این انقلاب شریک بودند و کسی حق ندارد مدعی شود که مالک این انقلاب است، انقلاب مربوط به همان ملیون ها نفری است که چند صباح پیش در چهلمین سالگرد پیروزی آن زیر برف و باران به خیابان ها آمدند.