بعضی معتقدند که اگر همین هزینه دستمزد کیروش صرف یک مربی ایرانی میشد تا آموزش ببیند و بعد کار کند، انتظار یک نتیجه خوب چندان غیرمنطقی نبود یا حتی اگر یک مربی ایرانی انتخاب شود و یک تیم از آنالیزورها و مربیان داخلی وی را یاری کنند بازهم امکان موفقیت هست. از سمتی برخی معتقدند مربی خارجی فرصت دیگری است. از همینرو نامهایی همچون خوزه مورینیو، زیدان، اروه رنار، یورگن کلینزمن، لوران بلان و غیره بارها در رسانهها شنیده میشود و هر روز نیز نام یکی برجسته میشود و البته ناگهان هم از لیست انتخاب خارج میشود. هرچند نام چند مربی داخلی نیز گاهی در این لیست وارد میشود ولی درنهایت برای این آشفته بازار چه متد و راهکاری میتواند راهگشا باشد.
از جهت با یکی از مربیان برجسته، موفق و حرفهای فوتبال ایران که علاوه بر سابقه درخشان در کسب مقام قهرمانی در لیگهای مختلف کشور در ردههای مختلف نیز فعالیت داشته به صحبت نشستیم تا درباره انتخاب مربی تیم ملی نظرش را جویا شویم.این مربی که بارها ثابت کرده با شناخت و تحلیل مناسب و استفاده از بازیکنان جوان و مستعد میتوان کارستانی ساخت کسی نیست جز مجید جلالی که در ایران بیشتر با لقب آقا معلم او را میشناسند. آقا معلمی که درس اخلاق و فوتبال را از هم جدا نمیداند و بارها با موفقتیهایش این را ثابت کردهاست.
مجید جلالی، دبیرکل کانون مربیان فوتبال ایران و مدرس بینالمللی فیفا pic.twitter.com/l5pCVvE0vc
— John (@Pazitronika) 5 марта 2019 г.
استاد جلالی زیاد نمیخواستم در مورد کیروش صحبت کنیم. با اینکه ایشان رفتند ولی هنوز هم اخبارشان در ایران بهروز میشود. فقط چند سوال. زمانی گفته بودید، میدانید چرا کیروش دست به رفتار خاصی بعد از موفقیتها و بردها میزند. ممنون میشوم اگر کمی در مورد این موضوع توضیح دهید؟
باید عرض کنم که شما وقتی یک بازی را میبرید، تیم به آرامش میرسد؛ اما اگر این بردن ادامه داشته باشد، شما به مرحلهای میرسید که ما اصطلاحاً به آن میگوییم فلات آرامش. این فلات آرامش علاوه بر مزیتهای خیلی زیادی که دارد میتواند ضررهای جبرانناپذیری هم داشته باشد، از جمله پایین آمدن تمرکز یا پایین آمدن سطح انگیختگی تیم. اینجا است که مربیان برای اینکه تیم بیشتر متمرکز باشد اقداماتی را انجام میدهند که این فلات آرامش را تحتتاثیر قرار دهد.
به نظر میرسد رفتار کیروش در کلمبیا متفاوت شده است. بازدید از لیگ کلمبیا و احترام به مربی قبلی و اظهار آرزوی قهرمانی رفتار جدیدی است که از کیروش میبینم. به نظر شما کارلوس با رفتن از ایران متحول شده و درسی گرفته است یا خصایص تیم کلمبیا باعث این رفتار شده است؟
باید عرض کنم که مربیان در سطح حرفهای و بینالمللی، به هر کشوری که میخواهند بروند سعی میکنند اطلاعات زیادی در مورد آدابورسوم، فرهنگ، قواعد، ارزشها و ضدارزشهای آن کشور بدست بیاورند و همانطور از وضعیتی که افکار عمومی آن کشور نسبتبه مقوله فوتبال دارند. مثلاً یک مربی فوتبال میخواهد بداند افکار عمومی چگونه است یا چهطور میتواند مثلا از مسولانش امتیاز بگیرد. وقتی این اطلاعات برای مربی جمعآوری شد، رفتارش را تنظیم میکند و این خیلی طبیعی است و باید هم رفتار کیروش در ایران و کلمبیا فرق کند.
ملاکهای انتخاب مربی تیم ملی از نظر شما چیست؟
به نظر من ابتدا، ما باید برنامههای خودمان را تدوین کنیم و براساس آن برنامه و اهدافی که در آن مشخص شده ببینیم کدام مربی میتواند ما را به آن هدفها نزدیک کند یا حتی برساند و بعد مربی را انتخاب کنیم.
چون مربیها خودشان طبقهبندی خاصی خودشان را دارند یعنی شما هیچوقت نمیتوانید مثلاً آقای مورینو را با آقای ونگر در یک طبقه قرار بدهید. این مربیان اصلا شکل کارشان و عملکردشان و حتی خروجیشان کاملا متفاوت است؛ بنابراین ابتدا برنامه، بعد انتخاب مربی
جناب جلالی به نظر شما مربی ایرانی انتخاب کنیم یا خارجی ؟
بازهم من تأکید میکنم ما اصلا هیچ مرزی تحت عنوان مربی ایرانی یا مربی خارجی برای انتخاب مربی نباید بگذاریم. ابتدا برنامهمان را مشخص کنیم و بعد مربیمان را. البته به شخصه معتقدم ما مربیهای خوبی تو ایران داریم که حتماً میتونند در این زمینه، به ما کمک کنند.
تیم ملی ایران از مربی لژیونر هم میتواند استفاده کند؟ اصلا مربی در این سطح داریم؟
ما واقعا مربیهای باهوش، خلاق و صاحب سبک و با معلوماتی در کشور داریم. اینکه حالا خیلی از آنها نمیتوانند لژیونر شوند به خاطر شرایط محیطی و شرایط سیاسی کشور است وگرنه خیلی از آنها میتوانند در بهترین کشورها مربیگری کنند؛ ولی وقتی ما در کشورمان فضایی میسازیم که مربیهای خودمان را تحقیر و تضعیف میکنیم طبیعی است که کشورهای دیگر هم رقبتی نشان نمیدهند که از مربیهای ما استفاده کنند. کشورهای دوروبر ما همه با ما از نظر سیاسی مسئله دارند و بنابراین آنها خیلی روی ما متمرکز نمیشوند.
ما در ابتدا باید یک سیاستگذاری کلی برای فوتبال کشور داشته باشیم برنامهٔ که پنج سال و ده سال آینده در آن معلوم شود بعد از آن تشخیص دهیم چهکسی میتواند آن برنامه را پیش ببرد و از مربیهای واجد شرایط استفاده کنیم. این هم که اسامی را بیاوریم موریینو و زیدان اینها همه صرفا برای سرگرم کردن افکار عمومی است وگرنه این راهکار مناسب ما نیست، ما ابتدا برنامه واهداف را مشخص میکنیم بعد مربیمان معلوم میشود.
نظر شما درباره ۶ بند قرارداد فدارسیون چیست. این بندها را چگونه تعبیر میکنید آیا راهگشا است؟ آیا یک مربی حاضر به قبول این شرایط میشود آنهم در سطحی مانند کیروش ؟
فدراسیون فوتبال ۶ بند لازم برای عقد قراداد با سر مربی جدید تیم ملی فوتبال را اعلام کرد:
۱- سرمربی تیم ملی برای مصاحبه با رسانهها و مطبوعات باید هماهنگی لازم را با فدراسیون فوتبال انجام دهد و خارج از برنامه هماهنگی حق مصاحبه ندارد. در واقع او باید ابتدا با فدراسیون هماهنگ کند و بعد صحبتی بکند، در غیر این صورت جریمه مالی برای وی در نظر گرفته خواهد شد
۲- سرمربی تیم ملی اجازه ندارد درباره باشگاهها مصاحبه کند و متعاقباً اگر مربیان باشگاهها هم درباره تیم ملی صحبت کنند جریمهای برای همه آنها در نظر گرفته میشود.
۳- سرمربی تیم ملی باید به فوتبال پایه ایران نظارت داشته و رابطه خوبی بین او و مربیان این تیمها وجود داشته باشد. از نظر فدراسیون همه این تیمها در یک چرخه هستند و باید ارتباط خوبی بین یکدیگر برقرار کنند.
۴- غیر از ۲ مربی خارجی، بقیه اعضای کادر فنی تیم ملی باید ایرانی باشند. البته او میتواند مشاور فنی خارجی هم داشته باشد.
۵- سرمربی تیم ملی باید در ماه ۳ بازی لیگبرتر را از نزدیک تماشا کند.
۶- سرمربی تیم ملی باید در طول لیگ حداقل ۳ جلسه هماندیشی با مربیان لیگ برتری داشته باشد و در زمان تعطیلات لیگ هم کلاسهای دانشافزایی را برای مربیان برگزار کند.)
در خصوص شرایط و بندهایی که اعلام شده باید گفت ریشه در مواردی دارد که آنها از طریقش به مشکل خوردهاند. ما درصورتیکه مربیهای بزرگی داشته باشیم حتی بعضی از مربیهای داخلی، برخی از این بندها را نمیپذیرند؛ ولی باز هم این خوب است که ما از قبل بتوانیم یک موضوعاتی را در دست داشته باشیم که در موردش صحبت کنیم تا در آینده ما را دچار مشکل نکند. این خوب است حالا اینکه کدامش را بپذیرند یا نپذیرند، حتی اگر نپذیرند هم میشود در موردش صحبت کرد.
به نظر شما دستمزدی که میتوان متصور شد تا یک مربی برای رهبری تیم ایران درخواست کند و بتواند میراث خوبی از خود به جا بگذارد، چقدر است؟ چقدر از بودجه فوتبال سهم این مربی است؟
انتخاب مربی یک بخشی از برنامهای است که من اعتقاد دارم باید طراحی بشود و همینطور بودجهٔ که برای مربی در نظر میگیریم یک تابعهای از همان بودجه کلی است که برای طرح در نظر گرفته میشود. خیلی روشن است که اگر شما بخواهید این طرح را در سطحی وسیع و گسترده و بهعنوان یک برنامه بزرگ نگاه کنیم باید بودجهٔ خیلی بزرگ و قوی درکنارش با اهداف بزرگ داشته باشیم و اگر بخواهیم آن را خیلی محدود و جمعوجور به عنوان یک برنامه کوچک ببینیم به همان نسبت بودجهاش هم کوچک میشود و بخشی هم که شما اختصاص میدهید به اینکه مربی بیاورید آنهم بههمین ترتیب کوچک میشود.
آیا پیشنهاد خاصی برای روند انتخاب مربی به فدراسیون فوتبال ایران دارید؟
آن چیزی که فوتبال ما در حال حاضر به آن نیازمند است نگرش درستی است که باید به جامعه بدهیم. ما قبل از اینکه نیازمند یک مربی باشیم با یک اسمورسم خاص، نیازمند یک برنامه توسعه و پیشرفت برای آینده هستیم.
اینکه ما برویم یک مربی با یک اسم بزرگ بیاوریم این صرفا از دید من امتداد حرکتی است که سالهای سال داریم انجام میدهیم و من اسمش را میگذارم سرگرم کردن جامعه و افکار عمومی.
شاید اکنون بهترین فرصت است که فدارسیون به جای رویههای سابق و تکرار تجربه گذشته برای انتخاب مربی یک پروسه تعریف کند، حتی این رویکرد میتواند بهعنوان یک رویه دائمی در نظر گرفته شود و از دشواریهای بعدی جلوگیری کند. با وجود مربیانی خوبی که با ذات فوتبال ایران آشنا هستند و کمی و کاستیها را به خوبی میشناسند بهتر نیست از هماکنون با مربیان داخلی نیز مشورت شود تا انتخاب بهتر مربی انجام شود. اگر هزینههای که صرف تیم ملی میشود را بخشی از سرمایه فوتبال کشور بدانیم، خردجمعی و حرفهای اهالی فوتبال میتواند و حق دارد در تصمیمگیری هزینهکرد درست و صحیح آن فعالتر باشد.