ولادیمیر ساژین، خاورشناس مطرح و مفسر آژانس خبری اسپوتنیک ضمن دادن پاسخ به این سوال چنین نوشته است: 75 سال پیش، در 28 نوامبر — 1 دسامبر سال 1943، در جریان جنگ خونین علیه فاشیسم جهانی در پایتخت ایران، کنفرانس رهبران سه قدرت متفق — اتحاد شوروی، ایالات متحده آمریکا و بریتانیا برگزار شد.
پس از دستیابی به پیشرفت نظامی قطعی در جبهه شوروی و آلمان در سال 1943، تمام پیش درآمدها برای تشکیل یک کنفرانس مشترک سه گانه شکل گرفت. فرانکلین روزولت و وینستون چرچیل مدتهاست از رهبر شوروی خواستار برگزاری چنین جلسه ای بودند. سران ایالات متحده و بریتانیا بر این باور بودند که موفقیت های بیشتر ارتش سرخ منجر به تقویت قابل توجهی مواضع اتحاد شوروی در صحنه جهانی می شود. افتتاح جبهه دوم نه تنها به عملیات کمک از متحدان، بلکه همچنین وسیله ای برای حفظ نفوذ ایالات متحده و بریتانیا تبدیل می شد. افزایش اعتبار شوروی به جوزف استالین اجازه داد تا به رضایت متفقین با پیشنهادات خود اصرار سختتری داشته باشد.، در تاریخ 8 سپتامبر 1943، رهبر شوروی در مورد زمان ملاقات با چرچیل و روزولت موافقت کرد.
جیدار ژوزف استالین، فرانکلین روزولت و وینستون چرچیل اهمیت تاریخی داشت. این همایش استراتژی آینده سه قدرت در مبارزه علیه آلمان نازی، ایتالیا فاشیست، ملی گرای ژاپن و کشورهای همدست آنها را تعیین کرد. کنفرانس تهران پایه و اساس توافقنامه های آینده در مورد ایجاد سازمان ملل متحد، آغاز حل مسائل لهستان و آلمان، خطوط دنیای پس از جنگ را مشخص کرد. علاوه بر این، رهبران قدرت های بزرگ، روش های واقعی ارائه شده برای استقلال کامل ایران را مورد بحث قرار دادند.
با همه اینها، چرا پایتخت ایران برای این کنفرانس منحصر به فرد و سرنوشت ساز انتخاب شد؟
چرا تهران؟
به طور خلاصه، تا پایان سال 1943، ایران برای هر سه رهبر بهترین گزینه بود. در طول تقریبا تمام دوره سلطنت رضا شاه (1925 — 1941) یکی از هدف های اصلی مقامات ایرانی در عرصه بین المللی، مقابله با بریتانیا بود. در دهه 1920 ایران روابط عادی با اتحاد شوروی را حفظ کرد. در دهه 1930، از زمانی که مقامات ایران از اینکه شوروی مانند انگلستان قصد زیر سلطه در آوردن ایران را داشت، ترسیدند، شاه خواهان تماس محکم با آلمان شد، بعنوان نیروی سوم که خودش دشمن اصلی انگلیس و اتحاد شوروی بود.
در آستانه جنگ جهانی دوم، رضا شاه بسیار نزدیک به نازی ها بود که سعی داشتند از ایران به عنوان یک سرپل برای برنامه های خود در خاورمیانه و هند بریتانیا استفاده کنند. سهم آلمان 40 تا 45 درصد از کل تجارت خارجی ایران را تشکیل می داد. برلین همچنین تامین تجهیزات راه آهن و تحویلات صنعتی را انحصاری نمود. آلمانی ها فرودگاه های ایران را ساختند، سلاح ها را تحویل می دادند، کارخانه های نظامی و نیز سایر تاسیسات زیر کنترل داشته اند. بر اثر سهل انگاری رضا شاه، آلمان یک شبکه گسترده ای از ماموران ایجاد کرده که منجر به گسترش تبلیغات و فعالیت های نازی شد. روابط ایران و آلمان به قدری مهم بود که رهبران بسیاری از کشورها به ایران به عنوان یک متحد واقعی آلمان در منطقه خاورمیانه می نگریستند، اگرچه به طور رسمی ایران یک کشور بیطرف بود.
این وضعیت مورد پسند بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی به خصوص پس از 22 ژوئن 1941 نبود. به یاد بیاوریم که در 25 ژوئن 1941 برلین طی یادداشتی خواستار ورود دولت ایران به جنگ در طرف آلمان شد. در تاریخ 25 اوت، نیروهای مسلح شوروی از شمال، انگلیسی — از جنوب وارد خاک ایران شدند. اتحاد شوروی بر مبنای ماده 6 پیمان شوروی و ایران منعقده در سال 1921 عمل کرد که به نیروهای آن اجازه ورود به ایران را در صورت بروز خطر مرزی به شوروی از خاک ایران می داد. لندن خود را پایبند هیج قانونی ندانسته بود.
در روز 28 اوت رضا شاه فرمان خود را به ارتش ایران در باره مقاومت با سربازان متفقین لغو کرد و به نفع پسر محمد رضا پهلوی از تاج و تخت کناره گیری کرد. ایران خط همکاری با متفقین را در پیش گرفت. در 16 دسامبر 1941، در جلسه ملاقات با آنتونی ایدن، وزیر امور خارجه بریتانیا، با استالین در مسکو، یک پروتکل مخفی به پیش نویس قراردادی در باره توافق متقابل بین اتحاد شوروی و بریتانیا وارد شد. بند 9 آن حاکی بود که "طرفین توافق کردند تا اولین قرارداد متحدی با ایران و منع خشونت علیه این کشور را تضمین کنند و سیاست های خود را نسبت به آن کشور ادامه دهند و این بستگی به موضع دولت ایران و اجرای صادقانه وظایفی که به موجب این موافقتنامه محول شده است بستگی خواهد داشت.
در نتیجه مذاکرات متفقین با دولت ایران، پیمان انگلیس-شوروی و ایران (پیمان اتحاد سه گانه) در تاریخ 29 ژانویه سال 1942 امضا شد، که ایران را از "تجاوز از هر گونه تجاوز از آلمان یا هر قدرت دیگر، در امان نگه داشته و تمامیت ارضی، استقلال سیاسی و خروج نیروهای متحد از آن نه دیرتر از شش ماه پس از پایان تمام خصومت ها میان کشورهای متحد و آلمان را تضمین کرد.
9 سپتامبر 1943، ایران رسما جنگ با آلمان را اعلام کرد. در عین حال، نخست وزیر ایران خطاب به متفقین پیشنهاد کرد که به طور قانونی وضعیت سربازان خود را در این کشور را مشخص کنند.
به گفته مورخان، پیمان 1942، ایران را از یک کشور در راه آمادگی برای جنگ علیه اتحاد جماهیر شوروی، به متحدش تبدیل کرد، کشوری شرکت کننده کامل در مبارزه با فاشیسم. بدین سان، تا آغاز کنفرانس تهران، ایران تبدیل به یک متحد کامل ائتلاف ضد هیتلر شد و معتقد بود که می تواند با مشارکت سایر اعضا و با اعتماد به نفس خود عمل کند. این باعث شد که ایران یک محل قابل اعتماد برای مذاکرات بین سران متفقین ضد هیتلر باشد.
تهران برای استالین مطلوب بود نه تنها بخاطر نزدیکی نسبی به شوروی، حضور سربازان شوروی، بلکه به خاطر موجودیت تلگراف و ارتباطات تلفنی با مسکو. علاوه بر این، سه سفارتخانه در تهران مشغول به کار بودند: شوروی، انگلیسی و آمریکایی، که همچنین برای ترتیب دادن اجلاس سران لازم است. یکی از عوامل مهم در انتخاب پایتخت ایران این واقعیت بود که این کشور تحت کنترل یگان های نظامی شوروی، انگلیس و بعضا نظامیان آمریکایی بود و سرویس های ویژه این سه کشور به اندازه کافی ایران را از لوث ماموران دشمن "پاک" کردند و فرصت های زیادی برای جلوگیری از حملات تروریستی علیه سران متفقین وجود داشت.
تدارک کنفرانس تهران
تدارک این کنفرانس در شرایط بسیار محرمانه انجام شد. در مسکو، تنها چند تن از قدیمی ترین رفقای استالین در مورد جلسه سه سر بزرگ خبر داشتند. دایره بسیار محدود سیاستمداران در واشنگتن و لندن از این کار مطلع بود. تنها در 22 نوامبر 1943 — شش روز قبل از نشست سران، میخائیل ماکسیموف کاردار موقت شوروی در ایران، علی سهیلی، نخست وزیر ایران را در مورد آن آگاه کرد. در پاسخ، رئیس دولت ایران گفت: "من از شما بلافاصله خواهش میکنم از طرف شاه، حکومت و مردم ایران به آقای مولوتوف بگویید که حکومت ایران نه تنها با این پیام مخالفت نمیکند، بلکه از دیدن نمایندگان شوروی و دیگر قدرتهای متفقین در کشور خود خوشحال است."
کشورهایی که در این کنفرانس حضور داشتند شروع به شرکت فعالانه در اجلاس آینده کردند. به خصوص سرویس های ویژه اتحاد شوروی. تهران دارای یک رژیم امنیتی ویژه بود. در ماه اکتبر، یک ارتش سربازان مرزی وزارت امور داخله شوروی به تهران منتقل شد که در گشتزنی و محافظت واحد ها و تاسیسات مربوط به این کنفرانس پرداخت. در محوطه سفارت شوروی در تهران به قلعه غیرقابل دسترسی بدل شده بود، 200 سرباز ارتش سرخ مسلح به تفنگ خودکار در محدوده آن در خدمت بوده و از آن پاسداری می کردند. به عنوان مثال، یک بزرگراه هفت کیلومتری از فرودگاه تا سفارت، که کاوران سواره استالین باسیتی طی کند، توسط یک هنگ وزارت داخله شوروی و افسران امنیتی در لباس های غیر نظامی محافظت می شد. در پس کوچه های اطراف، گروه های نیروی ذخیره با تفنگ های خودکار در کامیون های سر پوشیده مستقر شده بودند. در طول کنفرانس، تهران به طور کامل از ارتباطات هوایی، تلگراف، جاده و راه آهن قطع شد. پخش رادیو تهران کاملا متوقف شد و مرز ایران بسته شد. در واقع، کل کشور از بقیه جهان قطع شده بود.
استالین برای کنفرانس، 22 نوامبر 1943، مسکو را ترک کرد. قطار شماره 501 او از طریق استالینگراد به باکو رفت. استالین در یک واگن ماشین 6 محوری زرهی بود که وزن آن بیش از 80 تن بود که مخصوص این سفر ساخته شده بود. کل راه 2500 کیلومتری ده ها، صدها بار متر به متر توسط سرویس های وزارت امور داخله چک شد. در طول مسیر راه آهن، و به ویژه در ایستگاه های بزرگ و کوپک ، هزاران مامور پلیس و سرویس ویژه خدمت کردند. 26 نوامبر، قطار ویژه وارد ایستگاه کیلیازی در 85 کیلومتری باکو شد. بعدا در فرودگاه، جایی که هیاتی به رهبری استالین به آنجا وارد شد،دو هواپیمای Douglas C-47 در انتظار آنها بود. در طول بهار — تابستان 1943، این هواپیما ها برای این مأموریت ویژه تجدید تجهیز و آماده شدند. برای هواپیما C-47 که قرار بود استالین با آن پرواز کند، از پیش خدمه ای تحت رهبری خلبان با تجربه سرهنگ گراچوف (خلبان ارشد لاورنتی بِریا) برگزیده شده بود. پس از سه ساعت پرواز، هواپیما با خیال راحت در تهران فرود آمد. در اینجا لازم به تذکر است که استالین پیش از این از پروازها خودداری می کرد. علاوه بر این، قابل توجه است که رهبر شوروی برای اولین بار از سال 1913، کشور را ترک کرد.
وینستون چرچیل از لندن به قاهره سفر کرد، جایی که او منتظر فرانکلین روزولت، رئیس جمهور آمریکا، دید و بار دیگر برای هماهنگ کردن مواضع ایالات متحده و انگلیس در مورد مسائل اصلی مذاکرات با رهبر شوروی با وی صحبت کرد. روزولت با نبردناو "آیووا" از اقیانوس اطلس عبور کرد، همراه با اسکورت برجسته. آنها موفق به جلوگیری از برخورد با زیردریایی های آلمانی شدند. پس از گذرۀ نه روزه دریایی، اسکادران آمریکایی وارد بندر اورن الجزایر شد. سپس روزولت به قاهره رسید. در 28 نوامبر سران سه قدرت بزرگ در پایتخت ایران جمع شدند.
استالین بر اساس وضعیت دشوار سیاسی داخلی در ایران، پیشنهاد کرد که روزولت در قلمرو سفارت شوروی ساکن شود تا نیاز به حرکت روزانه او از طریق خیابان های پرشلوغ تهران نباشد و از تهدید احتمالی حمله از طرف ماموران دشمن در امان باشد. علاوه بر این، سفارتخانه های شوروی و بریتانیا در نزدیکی همدیگر بودند و اما سفارت آمریکا- در فاصله قابل توجهی (بیش از یک و نیم کیلومتر) قرار دارد و این باعث ایجاد مشکلات برای امنیت رئیس جمهور آمریکا در طول سفرش می شود. روزولت موافقت کرد. مورخان می گویند که ورزولت بی میل نبود با استالین بدون حضور چرچیل دیدار داشته باشد.
بدون تردید، این واقعیت که روزولت در قلمرو سفارت شوروی بود، فرصتی را برای استالین داد تا روزانه بر او نفوذ کرده و در برابر نظرات پیشنهادی چرچیل، برای جلوگیری از باز کردن جبهه دوم در شمال فرانسه که استالین خواست، اما چرچیل می خواست که این جبهه در بالکان باشد. در نتیجه، تمام جلسات و همایش سران در کنفرانس، در قلمرو سفارت شوروی، برگزار شدند، به استثنای شام مراسم روز 69 — مین روز تولد وینستون چرچیل در تاریخ 30 نوامبر 1943، که در سفارت بریتانیا جشن گرفته شد.
در طول اقامت خود در تهران، استالین تنها یک بار در خارج از منطقه امنیتی سفر کرد. در تاریخ 30 نوامبر، استالین، تنها یکی از سه رهبر بزرگ، با شاه محمد رضا پهلوی در کاخ مرمری سعدآباد دیدار کرد. بعدا شاه به حسین فردوست، شخص معتمد گفت: "این مهمترین ملاقات من بود."