بالاخره ایران در جامعه جهانی مراوداتی با سایر کشورهای جهان دارد که از این رهگذر نیازهای خود را تامین می کند و این اقتضای اجتناب ناپذیر زیست در عرصه جهانی است. بگذریم که در داخل انواع و اقسام کاستی ها و نارسایی ها عرصه را بر عموم تنگ کرده اند که بحث پیرامون آن در جای مناسب باید صورت گیرد.
اما در عرصه جهانی مشکلات بنیانی و فرسایشی در پیش روست از جمله زورگویی ها و زیاده خواهی برخی قدرت های بزرگ که خود را صاحبان و کدخدایان جهان می دانند. در مواجهه با این تهدیدات و مشکلات هوشمندی از الزامات کار است. به نظر می رسد نباید نوک بینی را دید بلکه باید افق دید را دورتر برد و با کلان نگری به موضوع نگریست.
در بحث مواجهه با دولت زیاده خواه ایالات متحده نیز می بایست دورنمای عملکرد این دولت را در تعامل با سایر دولت ها در بستر تاریخ معاصر را مد نظر قرار داد آنگاه خواهیم دید که بارزترین خصیصه چنین دولتی جز سود محوری نیست. هر هدفی برای رسیدن به هدف که همانا سود و انتفاع بیشتراست؛ چه در بعد سرمایه داری و چه در بعد روابط بین الملل که جز سیادت بین المللی را بر نمی تابد. اساس چنین دولتی با زور و کشتار استحکام یافته است آنجا که نسل کشی بومیان آمریکا فاجعه ای فراموش ناشدنی را به بار آورده است. این سیاست شیطانی و پلید همچنان بر همان منوال البته با پوشش دروغین برپایی دموکراسی و حفظ صلح دوام یافته و در جریان است. بشر معاصر خوب آگاه است که نظام امپریالیسم ایالات متحده هر کشور و ملتی را که بخواهد، با طرح های ضد صلح از جمله حملات و نا آرامی های نظامی، کودتا، انقلاب های رنگین، ترور و انواع خرابکاری های دیگر زمین گیر می کند. این ادعایی است که دلایل اثبات آن با اندکی مطالعه اجمالی پیرامون تاریخ معاصر این دولت به شکل کاملا محسوسی قابل استنتاج است.
بسیار دیده شده است که اگر ملتی با اتحاد و همبستگی و با ایمان بر توانمندی ها و عزت خود در مقابل این هژمونی پوشالی ایستاد، به خواست های خود رسیده و اگر هم به برخی از آرمان ها و خواست های خود نرسیده کمترین فایده آن بوده که راه فشار های مضاعف را سد کرده است. فرصتی بدست آورده تا قدرت و توانمندی خود را ارتقاء دهد. ملت ایران مصداق بارز چنین ملتی است. در این میان بحث « مذاکره » از جمله مسائلی است که طرفداران و مخالفان خود را دارد.
به نظر می رسد در خصوص مذاکره میان آمریکا و ایران ظرایف و نکات پیچیده بسیاری وجود دارد اما آنچه واضح و روشن است و به اصطلاح با حساب دو دوتا چهارتا می توان به آن رسید این است که اگر آمریکا در مذاکره با ایران حقوق مسلم ملت ایران را مد نظر قرار دهد و از موضع برابر و نه برتر گام بردارد هیچ مشکل و مانعی در برقراری مذاکرات یاد شده نخوهد بود لکن در این جا بحث دقیقا بر سر همان هوشمندی است که ایجاب میکند مسئولین ایرانی با بررسی شیوه رفتار دولتمردان آمریکا در ارتباط با ایران در طی سالیان گذشته، اقدام به اتخاذ تصمیمات و مواضع مناسب نمایند. کما اینکه تابحال خوشبختانه چنین نیز بوده است.
با توجه به ذات نظام ایالات متحده آمریکا و متحدانش واضح است که بعنوان مثال اگر امروز ایران در بحث هسته ای عقب بنشیند فردا بحث موشک ها پیش کشیده خواهد شد برفرض محال اگر آن هم بر وفق مراد آمریکا پیش رفت مسئله بعدی حقوق بشر است و این روند تا از بین بردن پارامترهای قدرت ایران تداوم خواهد داشت. فارغ از تمامی اعتقادات دینی و مذهبی هر ملتی اعتقاد به ایستادگی در مقابل زیاده خواهی زیاد خواهان از ضروریات هر عقل سلیم و متعارف در عرصه بین المللی است. که البته بدون فراهم نمودن پیش زمینه ها و زیرساخت های چنین اعتقادی، از جمله تشکیل جبهه ای متحد با سایر دولت ها و ملت های آزاده جهان در برابر زیاده خواهان و مستکبران، تحقق آن امکان پذیر نخواهد بود.