دوست عزیزی سوال می کرد پاسخ شما (که همیشه از مواضع جمهوری اسلامی و نظام دفاع می کنید) در مورد پوند یازده هزار تومانی چیست؟ (نمی دانم تا زمان نوشته شدن این مقاله چند شده) واقعا بغض کرده بودم چه بگویم چون خودم هم مانده ام که چه به سرمان دارد می آید.
یکی دیگر سوال می کرد پاسخ شما در مورد میوه کیلویی بیست سی هزار تومان و گوشت کیلویی شصت هفتاد هزار تومان و برنج کیلویی بیست هزار تومان (فکر کنم سر کوچه شان ارزان حساب می کنند) چیست؟
یکی دیگر سوال می کرد پاسخ شما در مورد وضعیت آب وهوای خوزستان که روزگاری از با صفا ترین استان های ایران بود چیست؟
دیگری در مورد بیکاری از من سوال می کرد.
یکی از دوستان دیگر که اتفاقا جزو رسانه ای های پیر حامی سرسخت نظام اسلامی هم هست با بغض با من صحبت می کرد و می گفت سی سال در صدا و سیما و رسانه های مختلف کار کردم و با حقوق کارمندی مقداری پس انداز برای پیری خود در بانک سپرده گذاری کردم و امروزه می بینم که دار و ندار من از نصف هم کمتر شده، نمی خواهم بروم دلار و یا طلا بخرم ولی شما به من بگویید آیا چاره دیگری دارم؟
چند ماه پیش به یک کنفرانس بین المللی دعوت شده بودم تا در مورد تاثیر تحریم ها بر روی ایران صحبت کنم در پنل سخنرانی در پاسخ به یکی از سوال کنندگان گفتم حدود سی درصد مشکلات اقتصادی ایران از بابت تحریم ها است و هفتاد درصد از بابت سوء مدیریت داخلی.
یکی از دوستان از بنده گله گی می کرد که چرا چنین چیزی را گفتم وباید شعار می دادم.
در پاسخ اظهار داشتم که این کنفرانس علمی و بین المللی بود ومن بر مبنای مطالعات علمی که در اختیار داشتم این صحبت ها را انجام دادم نه بر اساس احساسات و شعار ولی چون ماجرا با آمار و ارقام کار دارد وبرای شما بسیار پیچیده است من ساده اش می کنم.
از او سوال کردم لطفا توضیح بفرمایند فرق چین پنجاه سال پیش با چین فعلی چیست؟
آیا رژیم عوض شده یا مردم یا فضای سرزمینی؟
تنها چیزی که عوض شده مدیریت است، مدیریتی که توانسته چین را به یک غول اقتصادی تبدیل کند ومدیریتی که قبل از آن مردم را دچار فلاکت کرده بود.
سوال دیگری را مطرح کردم.
چون برخی ایران را با منطقه خودش مقایسه می کند، ترکیه قبل از اردوغان و ترکیه بعد از اردوغان را مثال زدم.
طبق یکی از مطالعاتی که انجام شده بود ترکیه قبل از به قدرت رسیدن آقای اردوغان حدود 80 ملیارد دلار در آمد ناخالص ملی داشت و امروزه بیش از یک هزار و دویست ملیارد دلار.
با همان کشور و همان مردم و همان ساختار حکومتی.
پس بی دلیل هم نیست که مردم ترکیه به آقای اردوغان علاقه مند هستند و تا زمانی که این مقاله منتشر گردد احتمالا مجددا در انتخابات وی و حزب اش پیروز می شوند.
وی سکوت کرد و اظهار داشت حرفی برای زدن ندارد.
در ایران ما یک سنت داریم و آن این است که مدیران ما علیرغم نا کارآمدی فقط جابجا می شوند ولی همیشه باید مدیر دولتی بمانند مخصوصا آنهایی که با روزی مردم دست اندرکار هستند، چون "کارمند رسمی دولت" هستند، سنتی که شاید در هیچ کشوری در جهان وجود نداشته باشد.
مدیرانی که هیچ خروجی مثبتی نداشته اند برای دهه ها به دلیل ارتباطات خود و نه توانمندی سر کار هستند.
جالب اینکه هر دولتی هم که سر کار می آید ایراد ها را به دولت قبل نسبت می دهد و بعد وقتی کنکاش می کنیم می بینیم که بسیاری از مدیران قبلی چون "کارمند رسمی دولت" هستند باز هم با سمت مدیریتی در دولت جدید کار می کنند و فقط از یک جا به جای دیگر رفته اند.
خوب پس دولت جدید چه تغییری ایجاد کرده؟
جالب تر اینکه برخی مدیران دولتی چیزی به نام بازنشستگی در کار خود ندارند و وقتی هم به سن بازنشستگی می رسند با استفاده از بند وتبصره های مختلف سر کار بر می گردند و اینبار هم حقوق و مزایای بازنشستگی دریافت می کنند وهم حقوق و مزایای جدید.
الحمد لله هم که برخی به یک پست و سمت رضایت نمی دهند و چندین پست و مقام را در اختیار دارند.
خصولتی ها را که… ، اصلا در موردشان صحبت نکنیم.
بعد توقع داریم دولت ما با یک همچین بار سنگینی بتواند تکان بخورد؟
تلو تلو هم بکند باز هم باید شاکر باشیم.
از هر اقتصاددانی بپرسید به شما خواهد گفت وقتی کشوری با تورم مواجه می شود یاید یا گردش وفعالیت اقتصادی را بالا برد تا اقتصاد شکوفا گردد و تورم مهار شود (کاری که آقای اردوغان در ترکیه انجام داد) یا اینکه باید برای مدت کوتاهی رکود اقتصادی ایجاد کرد تا چاره اندیشید و سپس دست به کار شد تا چرخه اقتصاد به گردش در آید وتورم را مهار کرد.
مدیران ما اینقدر پست و مقام و کار و مشغله دارند که وقتی اصول اقتصاد را مطالعه می کنند اول جمله را می خوانند و بر همان اساس عمل می کنند ولی بقیه جمله را نمی خوانند.
البته همه هم عنوان "دکتر" کمتر را قبول ندارند.
یعنی می خوانند که باید رکود ایجاد کرد اما "مدت کوتاهی" را جا می اندازند و "باید چاره اندیشید" را اصلا نمی خوانند.
یعنی ما در افتادن از آنور پشت بام دست همه را بسته ایم.
امروزه هم ظاهرا برای مقابله با تحریم های آمریکا مدیران محترم چاره جدیدی اندیشیده اند.
ارزش پول ملی را آنقدر پایین بیاورند تا توان خرید کالای خارجی از مردم سلب گردد.
شرایط قیمت ارز امروزه در ایران بگونه ای شده که اگر آقای ترامپ هم عذر خواهی کند و بخواهد همه تحریم ها را بردارد دیگر مردم ما توان خرید کالای خارجی را نخواهند داشت و به سینه آقای ترامپ دست رد خواهند کرد.
از این پس شاید بتوانیم به آمریکایی ها و اوروپایی ها بگوییم "التماس نکنید" کالای شما را نمی خریم. ((یا نمی توانیم بخریم!))
الحمد لله هم که ورود کالای خارجی عموما ممنوع شده، انشاء الله کلا ممنوع شود، چه بهتر.
تا اینجای ماجرا بسیار عالی است.
اما وقتی ماجرا پیچیده می شود که مدیران کهنه کار ما بقیه دستور العمل قانون این ماجرا را نمی خوانند و آن این است که همزمان باید جلوی همه صادرات کالای اساسی را بگیرند تا مردم در داخل مجبور نشوند ما یحتاج خود را با قیمت خارج خرید کنند.
همچنین باید تولید کنندگان و کارخانه های بزرگ مخصوصا دولتی را وادار کنند که کالا را به وفور و با قیمت عرضه و تقاضای بازار داخلی عرضه کنند نه با قیمت بازار جهانی و تا زمانی که بازار داخلی اشباع نشده از صادرات کالا جلوگیری به عمل آورند.
ایالات متحده در دهه هشتاد ونود قرن سابق میلادی با بحران تورم و سپس رکود اقتصادی مواجه شد اما به عنوان مثال قیمت یک کیلو گوشت آن زمان 8.6 دلار بود و امروز هم همان قیمت است ومردم آن هیچ وقت احساس نکردند که کشورشان دچار تورم شده، آیا در ایران هم همینطور است؟
بله اگر چنین کاری کنند و قیمت ها در ایران تکان نخورد آنوقت می توانند با افتخار بگویند که تحریم ها تاثیر ندارد اما با این کاری که می کنند شک و شبهه ایجاد می کنند که ماجرا چیست، برخی مدیران ما با تصمیماتشان دست آقای ترامپ را از پشت بسته اند وگوی سبقت را ربوده اند.
جای تاسف دارد که بسیاری از مدیران ما حتی ذهن خلاق هم ندارند و فقط روی یک دنده گیر کرده اند یکی می گوید باید سرمایه گذاری خارجی انجام شود و اصلا فکر نمی کند که خوب اگر چنین سرمایه گذاری ای به هر دلیلی انجام نشد چه باید کرد و دیگری چسبیده به صادرات نفتی و یا غیر نفتی و اصلا نمی تواند فکر کند خوب اگر این صادرات نشد چه و….
هنوز تحریم های جدید اعمال نشده تصمیمات مدیریتی در حال بحرانی کردن اوضاع مملکت است نه تحریم ها.
ساده تر بگویم، وقتی خرید و فروش ارز به قاچاقچی ها و دلالان سپرده می شود آیا توقع آن نیست که دلالان و قاچاقچیان کنترل بازار را به دست بگیرند.
آیا برخورد تعسفی تا به حال در ایران و یا جای دیگر پاسخ داده که در ایران جلوی فعالیت صرافی های مجاز گرفته می شود و فضای فعالیت غیر مجازها فراهم می شود؟
آیا اگر همه اینها را بگیرند و اعدام کنند مشکل حل می شود؟
چرا به اصل ماجرا نمی پردازیم و به فرعیات می پردازیم؟
همین تصمیم ارزی را به یک بچه مدرسه ای بدهید تحلیل کند و بگوید به نظرش چه می شود تا متوجه بقیه ماجرا شوید.
آقای نتانیاهو یکبار اظهار داشته بود که بهترین راه برای مقابله با ایران پاشیدن آن از داخل است و نه حمله به آن.
آیا این رفتار برخی مدیران شک و شبهه ایجاد نمی کند که برخی در صدد هستند اهداف اسرائیل محقق گردد و صدای مردم در آید؟
فکر می کنید مردم چه قدر می توانند تحمل کنند؟
مگر شوروی سابق چگونه فرو پاشید، با جنگ یا با اقتصاد؟
بسیاری از مردم امروز دچار شبهه شده اند که برخی مدیران از روی عمد تصمیمات نا خردمندانه می گیرند تا مملکت را به هم بریزند و صدای مردم در آید و جمهوری اسلامی را از داخل نابود کنند.
شاید بنده یک اقتصاد دان نباشم اما یک ایرانی هستم وبخوبی می توانم درک کنم که بسیاری از مشکلاتی که مملکت ما امروزه به آن دچار شده به دلیل تحریم ها نمی باشد بلکه به دلیل تصمیمات غلط مدیریتی است و حتی نیاز نیست یک مطالعه علمی و یا دانشگاهی برای پی بردن به آن انجام داد.
آیا وقت آن نرسیده که مدیران نا لایق بازنشسته بشوند و به استراحت بپردازند تا مدیران لایق سر کار بیایند؟
این مدیران با تصمیمات خود دار و ندار مردم ایران را به باد داده اند و کاری کرده اند که هر آنچه در جیب مردم بود دو سومش تا به امروز به باد برود، شما را به خدا یک سوم دیگر را برای مردم باقی بگذارید.
آیا وقت آن نرسیده در تاریخ سیر و سیاحت نکنیم، امروزه همه سیاستمداران کشورهای جهان متوجه شده اند سیاست های خود را بر مبنای اقتصاد باید تنظیم کنند در مملکت ما برخی سیاست مداران درگیری های سیاسی را هم به اقتصاد می کشانند و حاضر می شوند برای تحمیل سیاست های خود اقتصاد مملکت را نیز نابود کنند و مردم را به بد بختی بکشند.
والا بالله مشکل ما نه مذاکره با آمریکا است و نه تحریم های خارجی، نه برجام نه FATF نه ترس از جنگ، نه شش ماه صبر کردن یا مقاومت مردم نه… بلکه همین بی تدبیری در مدیریت داخلی است که در حال سلب امید از مردم است.
تا دیر نشده بجنبید فکری کنید، خدا نکند زمانی برسد که مردم کاملا نا امید شوند.