به گزارش اسپوتنیک، خانم سعیدی همسر عبدالحسین یوسفیان از مدافعان حرم که در سوریه کشته شد، خاطره ای از سفر به سوریه را تعریف کرد.
وی گفت: وقتی وارد اتاق هتل محل اقامت شدیم بطور اتفاقی یک تخت اضافی در اتاق وجود داشت که ناگهان زینب دختر وی گفت: "خب امشب بابا هم پیش ما است و این هم تختخوابش است."
خانم سعیدی ادامه داد؛ این جمله زینب مرا بیشتر نگران کرد که اگر نیم های شب بیدار شود و بهانه پدرش را بگیرد من باید چکار کنم.
همسر یوسفیان با حس خاصی از حال عجیبش در سوریه یاد کرد و گفت: وقتی با شهر ویران شده دمشق و محله زینبیه روبرو شدم، یاد غیرت و مردانگی همسر شهیدم افتادم و فهمیدم که چرا در این راه قدم گذاشته و همان لحظه آرزو کردم ای کاش می شد که خودم نیز می توانستم اسلحه به دست بگیرم و به جنگ دشمنان خدا بروم همان هایی که همانند حیوانی درنده به مردم مظلوم و بی دفاع رحم نمی کنند، کسانی که وجود پستشان تحمل دیدن صلح و آرامش مردم را ندارد.
سعیدی در ادامه گفت: پس از سه روز، هنگام بازگشت، پرواز ما نیمه های شب بود و هنگامی که سوار بر هواپیما شدیم ناگهان دیدم که زینب پشت پنجره رفته و دست تکان می دهد. وقتی از او پرسیدم برای چه کسی دست تکان می دهی و خداحافظی می کنی، پاسخ داد؛ مگه بابا را نمی بینی که آنجا ایستاده و ما را تماشا می کند و برایمان دست تکان می دهد در آن لحظه ابتدا به حال زینب غبطه خوردم ولی خوشحال شدم که زینب وجود پدرش را حس می کند و رابطه عاطفی آنها باعث آرامش دخترک بهانه گیرم شده است.