تا پیش از این در سال 1991 پس از انتفاضه شعبانیه علیه حکومت بعثی که در پی عقب نشینی ارتش عراق از خاک کویت رقم خورد، کردها موفق شدند حمایت جامعه جهانی را کسب کنند و منطقه خودمختاری را در شمال عراق ایجاد کنند. منطقهای که با رهبری مسعود بارزانی، رئیس حزب دموکراتیک کردستان و جلال طالبانی، رئیس اتحاد میهنی کردستان اداره میشد.
از این تاریخ تا سال 2003 رژیم بعث بارها تلاش نمود تا به اقلیم کردستان حمله کرده و کردها را از دسترسی به اهدافشان باز دارد. اما از آن جا که بعد از جنگ کویت به شدت ضعیف شده بود هیچ گاه نتوانست به هدف خود نائل آید. از سوی دیگر در طول این مدت کردها فرصت یافتند تا پایههای منطقه خودمختار را در مناطق تحت کنترل خود پیریزی نمایند.
بعد از سال 2003 و سقوط رژیم صدام، کردها با این تعهد که فکر استقلال را از سر بیرون کنند، وارد ساختار جدید عراق شدند، در مقابل حق داشتند که ایالتی در مناطق تحت کنترل خود داشته و آن را به شیوه فدرال اداره کنند. به موجب آن قانون اساسی عراق نیز اصل فدرالیسم را پذیرفت و زبان کردی به عنوان زبان رسمی در کنار زبان عربی به رسمیت شناخته شد. اما از سال 2009، به بعد رابطه دولت اقلیم با بغداد رو به وخامت گذاشت. اختلافات میان دولت مرکزی و اربیل بالا گرفت و بیشتر رنگ و رویی شخصی به خود گرفت. چرا که نوری مالکی نخست وزیر وقت عراق بر این باور بود که کردها در نهایت به دنبال جداییطلبی و استقلال از عراق هستند. لذا با قدرت گرفتن بیشتر آنها شدیداٌ مخالف مینمود. تحولات سالهای اخیر در پی شکلگیری داعش، مسئله را پیچدهتر نیز نمود، ورق به سود کردها برگشته بود و کردها توانسته بودند، با استفاده از خلاء بوجود آمده ناشی از ضعف دولت مرکزی، با شکست گروههای تروریستی مناطقی وسیع و گاهاٌ حساسی همچون کرکوک را ضمیمه خاک خود نمایند. مسئلهای که نهایت منجر به این اعتماد به نفس شد که بارزانی پس از سقوط موصل، رسماٌ اعلام کرد که به دنبال استقلال کردستان است و برای این منظور نیز در این منطقه همهپرسی استقلال برگزار خواهد کرد. در سوم مهر (سال جاری) نیز با وجود همه مخالفتهای جامعه جهانی با برگزاری این رفرندام، نهایت اقدام به برگزاری آن نموده و اعلام کردند که 93 درصد از رای دهندگان نیز به آن رای مثبت دادهاند.
اما قضیه بدین جا ختم نشد و اختلافات بین بغداد و اربیل پس از همهپرسی، با پیشروی سریع نیروهای دولت مرکزی که ظرف تنها چند روز با همکاری بخشی از نیروهای سیاسی و «پیشمرگههای کُرد» همراه بود، بسیاری از معادلات را بهگونهای تغییر داد که حتی از قبل با این سیکل قابل پیشبینی نبود. تصرف کامل استان نفتخیز «کرکوک» بدون جنگ و با همکاری نیروهای پیشمرگه و سپس عقبنشینی نیروهای پیشمرگه از تمام مناطق خارج از اقلیم، از جمله«شنگال، خانقین، دیالی و…» و بازگشت این نیروها به مرزهای قبل از حملات داعش در سال ٢٠١٤ در اقلیم، نه تنها موجبات کنارگیری مسعود بارزانی را از ریاست این منطقه فراهم آورد بلکه چیزی جز سرخوردگی و به حاشیه راندن شدن کردهای اقلیم از عرصه سیاست عراق و منطقه را برای آنان به بار نیاورد.
واقعیت این است که ریسکی که باززانی بر سر پافشاری برای همهپرسی اقلیم انجام داد، قبل از اینکه موجب کناریگیری خودش از عرصه سیاست اقلیم بشود، موجبات به حاشیه راندن شدن کردهای اقلیم از عرصه سیاست عراق و منطقه را فراهم آورد. دستاوردی که درست یا نادرست سالها برای آن تلاش نموده و شاید تا سالهای سال چنین فرصتی برایشان فراهم نشود(بهره گیری از ضعف دولت مرکزی جهت خودنمایی). به سخن دیگر برای بسیاری از کردها و مردمان منطقه، عقبنشینی پیشمرگها از مناطق متصرفه و پیامد آن(کناره گیری بارزانی از قدرت) به مثابه وداع کردها با رویای «کردستان بزرگ» است. چرا که اختلاف دیدگاه کردها را در پایبندی به این آرمان آشکار نمود. کردها پشت بارزانی را خالی کردند چون که با وی در این آرمان هم نظر نبودند. تشدید این اختلافات، بهخصوص در بین دو نیروی اصلی حزب«دموکرات کردستان» و «جبهه میهنی» که هرکدام دیگری را به خیانت به آرمانهای مردم کُرد متهم میکنند، حتی میتواند در آینده ثبات و توافقات درون اقلیم خودمختار کردستان عراق را به سمت واگرایی و منازعه بکشاند. از طرفی نباید از یاد برد که تحولات اخیر، نوعی هوشیاری و همبستگی را دولتهای منطقه(ترکیه، ایران، عراق) به وجود آورده است، که تحولات منطقه را با دقت بیشتری زیر نظر داشته، بروز وقایع مشابه را قربانی رقابتهای کوتاه مدت نخواهند کرد.
نویسنده:احمد رشیدی نژاد — پژوهشگر مسائل جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک
ممکن است عقاید نویسندگان مقالات با سیاست های اسپوتنیک مطابقت نداشته باشد.