از این رو جای تعجب نیست که سیاستمداران و دیپلمات ها و نمایندگان جامعه بشری که در این منطقه اقدام می کنند مطابق اصل "اینجا و حالا کار کن" عمل می کنند ولی اگر ما می خواهیم دور منحوس بحران ها در خاور نزدیک را پاره کنیم باید آینده را در نظر داشته باشیم و در این رابطه جا دارد به چهارگرایشی اشاره کنیم که در دوره ما نیز مجموعه ای مسایل برای دهه آینده را ببار می آورند.
گرایش اول مربوط به منطقه شام است. نظام پس از عثمانی که بر پایه ملی گرایی لائیک عربی شالوده ریزی شده بود متلاشی شد. عراق و سوریه که هسته این سامانه بودند حکومت مرکزی خود را از دست داده و این وضعیت در طول عمر نسل آینده ادامه خواهد یافت. زندگی سیاسی لبنان بی نهایت دستخوش قطبگرایی شده و اردن ظرفیت قبول پناهجویانش به ته کشیده شده و سیل آوارگان به آن کشور کاهش یافته و ذخایر طبیعی محدود آن تحت فشار اضافی قرار گرفته است. در اختلاف اسراییل و فلسطین برای خروج از بنبست ابتکار های جدیدی مطرح نمی شوند و راه حل آن دیده نمی شود. امکان دارد که فرایند کوچنشینی توده های عظیم مردم در داخل منطقه و به اروپا ادامه یابد.
گرایش دوم با شمال آفریقا مربوط است. الجزایر، مصر و مراکش — کشور های پرجمعیت — خواهند توانست نظام سیاسی — اجتماعی 60 سال اخیر را حفظ کنند که از سیتسم استثماری به ارث بردند. ساختار های حاکم این کشور ها بر وفاق ملی و کسب حمایت از نهاد های با نفوذ متکی هستند (اتحادیه های زحمتکشان و مزرعه داران) و بعلاه از وسایل اجباری ثمربخش حمایتی بر خوردار می شوند.
ولی این عوامل ضامن آن نشدند که دولت های این کشور ها به راحتی به پیش حرکت کنند. آنها مجبورند مساله انفجار شدید افزایش جمعیت جوانان را حل کنند. قرار است تا سال 2025 بیش از 100 میلیون نفر از افراد جوانتر از 30 سال در بازار داخلی این کشور ها ظاهر شوند. اکثرشان فاقد تسصیلات کامل بوده به این خاطر نخواهند توانست در جاهایی کار کنند که ترفیع اجتماعی را تامین می کنند. بهترین ساحه های اشتغال برایشان گردشگری، امور ساختمانی و کشاورزی می بود. ولی به خاطر اسلامگرایی جنگجو که سال های مدیدی آفریقای شمالی را تهدید خواهد کرد رشته گردشگری در این کشور ها از بین می رود. همچنین سهم این کشور ها در بازار اروپایی کاهش یافته و سرمایه گذاری ها در کشاورزی و ساختمان افت کرده و از این رو امکانات استخدام جوان ها به بنگاه ها دراین رشته ها محدود خواهد شد. همه اینها سبب آن خواهد شد که جوان ها بطور گسترده قیام کرده و بی نظمی ها در این کشور ها شروع شده و تعداد زیاد مردم به اروپا مهاجرت خواهند کرد.
تا همین چندی پیش کشورهای خلیج فارس دریچه امنیت منطقه بودند. این کشور ها در طول نیم قرن میلیون ها نفر از افراد میانحال کشور های عرب را استخدام می کردند و منبع اصلی سرمایه گذاری ها بودند تا چه رسد به ده ها میلیارد پول حواله شده از این کشور ها به میهن مهاجران.
ولی الآن اقتصاد کشور های خلیج فارس در حال تجدید ساختار خود است و این گرایش سوم می باشد. در بسیاری نقاط تولید ارزش نرخ آن بالا می رود و در نتیجه وابستگی این کشور ها به کارگران خارجی درجه پایین کمتر می شود و انتظار می رود که در سال های نزدیک کشور های خلیج فارس تعداد کمتر کارگران دیگر کشور های عرب را وارد کرده و حجم واردات سرمایه به این کشور ها را نیز کمتر خواهند کرد. در کشورهای خلیج فارس حتی ممکن است بی ثباتی فزاینده ایجاد شود. چند کشور این منطقه و ایران دخیل جنگ نیابتی مذهبی در یمن هستند که در آینده قابل دید پایان نخواهد یافت. بعلاوه چندی پیش پنج کشور سنی علیه قطر متحد شدند که در طول دهه ها سیاست خود را دنبال می کرد. تنش های بروز کرده در شبه جزیره عربستان می توانند بحران های سیاسی جدید را تحریک کنند. افراد جوان نسل تازه که نظرات پیشرفته دارند و خود را شهروند جهان احساس می کنند و خواستار اصلاحات می باشند. انجام اصلاحات هم ضرورت دارد و هم دشوار است.
گرایش چهارم بسته به کل کشور های عرب و نیز ایران و ترکیه است: نقش اجتماعی مذهب روز بروز مساله سازتر می شود. براثر جنگ ها و بحران های شش سال اخیر کل دستاورد های اجتماعی حاصل شده بوسیله اسلام سیاسی طی ده سال پیش از "بهار عربی" نابود شد. حالا رادیکالیسم هر چه عمیقتر در جامعه رسوخ پیدا می کند و مسلمانان جوان بیشتر و بیشتر از درک خودی اسلام مبتنی بر علوم جدید دفاع می کنند و پیکار بخاطر روح اسلام دامنه دار می شود.
رهبران عربی و خارجی نمی توانند این مسایل را یک دفعه حل کنند، مخصوصا در شرایطی که در غرب عوامفریبی و ملی گرای قوه می گیرند. ولی دست به اقدام زدن ضرورت دارد و باید نه موضوع ژئوپولیتیک بلکه بر مسایل اجتماعی — اقتصادی متمرکز شد. غرب نباید این خیال خام داشته باشد که تجدید تقسیم مرز ها و ایجاد کشور های جدید یک نقشه با چشم انداز است. ولی یک طرح هست و آن تدوین نقشه مارشال ویژه کشور های عرب است ولی در زمان ما این نقشه کارگر نیست. چون در دوره ما بسیاری کشور های اروپا هزینه های خود را کاهش می دهند و محافل اجتماعی نیز ازاین نقشه حانبداری نخواهند کرد. هر طوری شده اکثر کشور های عرب نمی توانند از این طرح در ابعاد کامل استفاده کنند. ولی سران کشور های منطقه و خارج می توانند به سرمایه گذای های گسترده و خوب اندیشیده شده در آموزش ابتدایی و دبیرستانی و در بازرگانی کوچک و متوسط که ستون فقراط کشور های عرب را تشکیل می دهد و در منابع تجدید شونده انرژی سرمایه گذاری کنند.
پیاده کردن این برنامه فروپاشی شام معاصر را متوقف نخواهد کرد و و توافق اجتماعی درازمدت در آفریقای شمالی را بر قرار نکرده و زندگی مذهبی با جامعه لاییک را آشتی نخوانهد داد ولی نارضایتی اجتماعی — اقتصادی جوان ها را نرمتر کرده و کاری خواهد کرد تا از وقوع پیامد های منفی درازمدت گرایش های یاد شده جلوگیری شود.