البته همه می دانند که دلیل رای دادن عموم به لیست های امید مخالفت با لیست های دیگر بود وگرنه تعداد زیادی اصلاح طلب اینبار توانسته بودند کاندیدای انتخابات مجالس شوند و قطعا رای دهندگان اصلاح طلب توقع داشتند اینان در لیست ها قرار گیرند و نه افرادی بی نام و نشان، افرادی که ممکن است یکی از آنها برای دفاع از عملکرد و حقوق نجومی پدر خود در صحن علنی مجلس ادعا کند که پدرش در حال دریافت حق خود از سر سفره انقلاب است و آبروی همه اصلاح طلبان را ببرد، یعنی یک دهن کجی به کل اصلاح طلبان و رای دهندگان به آنها ، یعنی بگوید که فقط به دنبال برداشت پول از سر سفره انقلاب هستند و به هیچ وجه به فکر خواسته های رای دهندگان نمی باشند.
این ماجرا مرا به یاد زمانی آورد که که حدود سه دوره پیش کاندیدای انتخابات مجلس بودم در آن زمان به همراه تعدادی از همکاران صنفی خود تلاش داشتیم تا شاید بتوانیم یکی از اعضای صنف آموزشگاه ها را به مجلس برسانیم بلکه نماینده ای داشته باشیم از حقوقمان دفاع کند.
برخی دوستان تلاش داشتند با جناح های سیاسی لابی کنند تا شاید اسامی چند نفر از کاندیداهای آموزشگاه ها که در آن زمان پنج نفر بودند را بتوانند در یکی از لیست ها قرار دهند.
برای دوستان ما مهم نبود کاندیداهای ما در کدام لیست باشند هم با اصولگرایان هم با اصلاح طلبان لابی می کردند چون باور داشتند که ما مستقل هستیم و مهم نیست کاندیداهای ما در کدام لیست باشد فقط مهم این است که یکی را بتوانیم به مجلس بفرستیم.
پس از لابی های مختلف یکی از دوستان توانست با فردی که مسئولیت بستن یکی از لیست ها را عهده دار بود هماهنگی به عمل آورد و آن فرد (چون فوت کرده از ذکر نامش خودداری می کنم) پس از مطالعه سوابق کاندیداهای ما تشخیص دادند که بنده را می توانند در لیست مطبوع خودشان قرار دهند.
پس از چند جلسه گفتگو بنده توقع داشتم که وی از ما بخواهد تعهدی مبنی بر اینکه در صورت ورود به مجلس بر اساس آن با اعضای آن لیست همکاری کنیم را مطرح کنند و سپس بنده با وی در مورد شرایط خودمان و اینکه ما مستقل هستیم و نمی خواهیم وارد مباحث جناحی شویم چانه بزنم و در نهایت به نتیجه برد-برد به قول آقای روحانی برسیم، اما به یک باره وی اظهار داشت که ظرف چند روز مبلغ یکصد ملیون تومان نقدی به عنوان ورودی و پیش هزینه های تبلیغاتی لیست تامین کنیم و تعهد کنیم بعد از اینکه هزینه های کلی محاسبه شد بقیه مبلغ را پرداخت نماییم.
در آن زمان برآورد وی این بود که هر عضوی از لیست باید حدود دویست تا سیصد ملیون تومان پرداخت کنند.
وقتی برگشتیم همه دوستان که همراه بنده بودند در حال بحث در مورد اینکه چگونه این هزینه را باید تامین کنند بودند و باور داشتند که باید مجمع یا جلسه عمومی ای برگزار کنیم و از اعضا بخواهیم همیاری کنند تا این مبلغ جمع شود.
من به یکباره گفتم اگر بنا باشد شکست هم بخوریم ولی حاضر نیستم در چنین لیستی باشم چون قطعا همه آنهایی که در این لیست هستند و چنین مبلغی را تامین کرده اند به دنبال آن خواهند بود که چند برابر این مبلغ را در بیاورند و هیچ کدام برای هدفی جز پول در آوردن حضور پیدا نخواهند کرد وخود این ماجرا به این معنا است که اگر حتی بنده وارد مجلس هم بشوم مجبور خواهم بود برای تامین خواسته اعضای خود باز هم به دنبال جمع کردن هزینه های دیگران باشم.
به هر حال ما از حضور در آن لیست خودداری کردیم و وارد مجلس هم نشدیم اما خیالمان راحت بود که هم به کسی بدهکار نبودیم و هم اینکه پس از اعلام نتیجه انتخابات از بسیاری از آنهایی که هزینه ها را پرداخت کرده بودند تا وارد لیست بشوند بیشتر رای آرودیم. اما این تجربه یک مورد بسیار مهم را به ما آموخت، ما متوجه شدیم بسیاری برای ورود به مجالس هزینه های هنگفتی را متحمل می شوند و قطعا در صدد خواهند بود که این هزینه ها را جبران کنند وهیچ کدام به دنبال خواسته های رای دهندگان نخواهند بود.
ومتاسفانه هیچ کس نیست که بعدا این افراد را زیر سوال ببرد که به چه وعده هایی در قبال دریافت رای مردم عمل کرده اند.
بنده اینجا بحث جناح خاصی را ندارم چون این مورد مربوط به همه جناح ها می باشد حال اینجا چون اشک های آقای عارف تداعی کننده ماجرا بود در ابتدا از نام وی استفاده کردم.
یکی از اصلی ترین دلایل وجود احزاب حل همین ماجرا می باشد، احزاب خود اقدام به جذب هزینه های مورد نیاز برای تبلیغات از طرف اعضا می نمایند و سپس کاندیداها را بر اساس شایستگی آنها انتخاب می کنند و در لیست های خود قرار می دهند و اگر احیانا فردی کوتاهی کند این حزب است که باید جوابگوی اعضا و مردم باشد، به این دلیل می توان گفت تا وقتی احزاب ما فعال نشده اند ما نمی توانیم این معضل را حل کنیم.
در هیچ کدام از انتخاباتی که در ایران برگزار شد هیچ وقت حضور فعال احزاب مشاهده نشده و فقط جناح های سیاسی برای رسیدن به کرسی ها با یکدیگر به مبارزه می پردازند و کرسی ها میان این جناح و آن جناح دست به دست می شود بدون اینکه مشخص باشد این جناح یا آن جناح با کدام برنامه و هدفی به این کرسی ها می رسد و در نهایت اگر به تعهدات خود نسبت به رای دهندگان عمل نکنند در مقابل چه کسی پاسخگو خواهند بود.
حال که بحث آقای عارف مطرح شده و چون ماجرا تازه است بنده نام لیست امید را مطرح می کنم.
بر کسی پوشیده نیست که اگر رای اصلاح طلبان نبود حتی یک نفر از لیست امید نه به مجلس شورای اسلامی نه به مجالس شهرداری ها راه می یافتند اما پس از ورود بسیاری از نماینده ها به مجلس با نام لیست امید مشاهده می شود که بسیاری از اینان به جای اینکه به دنبال تامین خواسته رای دهندگان باشند به دنبال اهداف شخصی دیگر می باشند.
جای تاسف دارد اگر چنین اتفاقی در مجالس شوراها نیز پیش آید.
این رفتار یعنی نادیده گرفتن شعور و خرد جمعی رای دهندگان به حساب می آید و احتمالا در انتخابات بعدی منجر به آن خواهد شد که مردم از اینان روی برگردانند. شاید هم برای کسانی که پول داده اند تا وارد لیست ها شوند و کرس ها را بخرند مهم نباشد، اما آیا رواست که اینگونه با احساسات مردم که به آنها رای داده اند بازی کنند و چه کسی باید پاسخگوی این رفتار اعضا باشد، اگر مردم به دلیل دعوت آقای خاتمی به لیست های امید رای داده اند قطعا حد اقل توقعشان آن است که آقای خاتمی بیرون آید و تک تک افرادی که از رای جمع و خواست رای دهندگان تبعیت نمی کنند را نام ببرد تا هم در میان مردم رسوا شوند و هم اینکه دیگر نتوانند در هیچ انتخاباتی مشارکت داشته باشند، حال نتیجه کارهایشان پیش کش.
اشک های آقای عارف نشان می دهد که یک روند خارج از قاعده اصلاح طلبان در میان جریان اصلاحات در حال منحرف کردن جریان اصلاح طلبی می باشد همانگونه که جریان هایی در میان اصولگرایان خط آنها را به بازی گرفتند و امروزه اصولگرایان نتیجه رفتار این جریانات را مشاهده می کنند.
تب خرید کرسی ها
© AFP 2023 / Atta KenareВице-президент Ирана Мохаммад-Реза Ареф
© AFP 2023 / Atta Kenare
اشتراک
خبری منتشر شده بود مربوط به اینکه آقای محمد رضا عارف مجبور شده برای چند دقیقه در همایش "شهر سلامت امید در دانشگاه علوم پزشکی ایران" بر اثر فشارهای روحی که بر او بابت نحوه بستن لیست امید آمده چند دقیقه ای اشک بریزد، و سخنرانی اش را قطع کرده.