روانشناسان با سخنرانی در کنفرانس سالانه « انجمن روانشناسی فردی و اجتماعی» در سان آنتونیو اعلام داشتند که بسیاری از افراد منطقی به پرواز ناسا به کره ماه و بی ضرر بودن واکسیناسیون و تغییر اقلیم و از ای نوع حقایق باور ندارند و بدین شکل از باور های شخصی خود در مقابل دست درازی دیگران دفاع می کنند.
ماتیو هورنسی (Matthew Hornsey) از دانشگاه « کوینسلِند» استرالیا در این خصوص گفت: « چطور می توان این وضع را تغییر داد و مردم را وادار کرد از برخورد بدبینانه به علم خودداری کنند؟ باید علاوه بر ابراز حقایق ، طوری در باره کشفیات علمی تعریف شود که منافع آنها را در نظر بگیرد. به عنوان مثال اگر شما سعی می کنید بر بدبینی تغییرات اقلیم فائق آیید ، باید ابتدا بدانید این گروه از افراد با چه چیزی موافقت خواهند کرد و بعد از ایده های آنها برای تعریف آخرین داده ها در باره گرم شدن اقلیم استفاده کنید».
در جهان دهها گروه از افراد سازمان یافته و متفاوت وجود دارند که از باور به کشفیات مختلف علمی و یا فواید تمدن سر باز می زنند. و این درحالی است که هیچگونه ثبوتی به نفع دروغ بودن و یا ضرر آنها نمی توانند ارائه کنند.
به عنوان مثال، از زمان پرتاب سفینه « آپولون» — برنامه فضایی آمریکا — گروهی از افراد وجود دارند که به فرود فضانوردان آمریکایی بر کره ماه و بازگشت آنها به زمین با چند تن مواد ماه باور ندارند. هیچگونه ثبوت از جمله عکس های فرود آنها بر کره ماه از ماهواره های مداری سه کشور مختلف آنها را قانع نکرد و آنها بر ایده خود — فیلمبرداری پرواز نیل آرمسترانگ در یکی از استودیوهای هالیوود — پافشاری می کنند.
چیز مشابهی در رابطه با افرادی مشاهده می شود که به گرم شدن اقلیم و واکسن باور ندارند و معتقدند مقامات سعی می کنند با کمک « مواد شیمیایی» و یا اثرات شیمیایی هواپیماها و یا فلوئرها در آب آشامیدنی، آنها را تحت کنترل قرار بدهند.
روانشناسان سالها به مطالعه این گروه از هواداران « تئوری توطئه» می پردازند و سعی می کنند به تفاوت این گروه از افراد با بقیه پی ببرند. اما هنوز آنها نتوانستند هیچگونه فرق مشخصی بین این نوع افراد به ثبت برسانند. به گفته هورنسی، افراد گروه ناباور تحصیلکرده و مانند باقی مردم به علم توجه دارند و آن را شایسته اعتماد می دانند.
هورنسی و همکاران او از کانادا و آمریکا چند گروه از این نوع افراد را تحت نظارت قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که علت ناباوری آنها، کمبود دانش و یا عدم توانایی درک آن نیست. موضوع اصلی ناباوری آنها ترس از دست دادن عقاید و اصول شخصی است.
در چنین مواردی به عقیده هورنسی، مغز انسان به « رژیم حقوقدان» گذار می کند و جمع آوری اطلاعات و حقایق تأیید کننده عقاید او را آغاز می کند و آن ایده هایی را که مطابقت با اصول شخصی او ندارند،یا مورد تردید قرار می دهد و یا کنار می زند. بدین ترتیب از ناباوران و افرادی که به کشفیات علمی باور دارند تصویر جهانی بشکل مطلوب و سازگار با عقاید شخصی آنها شکل می گیرد.
به عنوان نمونه، بر طبق آزمایشات روانشناسان، افراد متدین و یا نمایندگان ایدئولوژی های متفاوت سیاسی عملا تمام حقایق را شایسته اعتماد می دانند. البته وقتی صحبت از امکان تضعیف نوعی اصول « محوری» موجودیت آنها در میان باشد که هیچگونه ارتباطی با موضوع مورد بحث نداشته باشد. در چنین مواقعی مردم از حقایق به بحث اخلاقی و ارزیابی عملکردها رو می آورند و هنگام ارزیابی این یا آن پدیده و یا کشف مواضع آنها صورت افراطی بخود می گیرد.
یک مثال دیگر، تردید در اینکه برائوزر محبوب شما بهترین نوع در اینترنت است می تواند باعث تردید شما در فرود فضانوردان در کره ماه و یا تغییر اقلیم شود. از اینرو می توان گفت که تقریبا همه روشنگران و مبلغان علم با پخش انواع حقایق علمی راه درستی را برای متقاعد کردن شکاکان انتخاب نکرده اند. آنها در این راه احساسات شکاکان را نادیده گرفتند.
در اینجا ممکن است چنین اتفاقی رخ بدهد: حقایق را نادیده خواهند گرفت و خطری که اعتقادات آنها با آن مواجه می شود، اینگونه افراد را وادار می کند به همه چیز شک کنند و ایده های مورد تأیید روشنگران را به نابودی پایه های اخلاقی متهم کنند. از اینرو روانشناسان توصیه می کنند که قبل از صحبت در باره هر نوع کشفیات علمی باید ابتدا شنوندگان را متقاعد سازند که اینگونه کشفیات تأثیری بر اصول اخلاقی و اعتقادات شخصی آنها نخواهد گذاشت و فقط پس از این مرحله باید در متقاعد کردن آنها به اینکه می توان به علم باور کرد تلاش ورزید.